تنها تعداد كمي از زنان معادل دو تا سه درصد آنها به اين دياناي سركش دچار هستند.
درآينده شايد بتوان مبتلايان به بيماري قلبي را براي برخورداري از اين ژن مورد آزمايش قرار داده و به آنها درماني براي افزايش شانس زنده ماندن ارائهكرد.
به گفته محققان، افراد داراي اين ژن وقتي تحت فشار رواني قرار دارند، تا دو برابر بيشتر هورمون تنشزاي كورتيزول را توليد ميكنند.
از آنجائيكه كورتيزول براي سلامت قلب خطرناك است، اين دانشمندان به بررسي هزاران بيمار قلبي براي شش سال پرداختند.
اينپژوهش نشان داد افراد داراي دياناي معيوبي كه بيش از اندازه در برابر تنش حساس ميشوند، همچنين در معرض خطر بيشتر ابتلا به حملات قلبي قرار دارند.
در افراد مبتلا به بيماري قلبي، دارا بودن اين ژن به اندازه استعمال دخانيات يا چاق بودن مضر بود.
ژنهايحمله قلبي پيش از اين شناسايي شده بودند، اما اين محققان بر اين باورند كه كشف جديد متفاوت است چرا كه اثر آن در افزايش شانس مشكلات شناخته شده وهمچنين شايد بتوان تاثيرات آن را درمان كرد.
براي مثال، اگر پژوهشهاي بيشتر به تائيد اين يافتهها بپردازند، بيماران قلبي ميتوانند از داروهايي استفاده كنند كه توليد هورمون كورتيزول را پايين ميآورند.
همچنين اين امكان وجود دارد كه درمان حاملهاي سالم اين ژن بتوانند آنها را از ابتلا به حمله قلبي حفظ كند.
نتايج اين پژوهش در مجله PLoS ONE منتشر شده است.
سازمانغذا و داروي آمريكا (FDA) اعلام كرد: هنوز هيچ مدرك پزشكي به دست نيامده كه ثابت كند صابونهاي آنتيباكتريال براي جلوگيري از انتشار باكتريها و ميكروبها موثر هستند.
طبق گزارش اين سازمان با انجام بيشاز 40 سال مطالعه مشخص شد تركيبات شيميايي آنتيباكتريال كه در توليد شمار زيادي از صابونها و مواد شوينده استفاده ميشوند قابليت جلوگيري از شيوع ميكروبها را ندارند و حتي ممكن است براي سلامتي نيز مضر باشند.
كارشناسان سازمان غذا و داروي آمريكا اظهار داشتند كه در حال بررسي سلامت چند ماده شيميايي از جمله «تري كلوسان» هستندكه طبق مطالعات جديد ميتواند با هورمونها تداخل پيدا كند و حتي موجب رشدباكتريهاي مقاوم به دارو شود.
«ساندرا كودر» از مركز دارويي سازمان غذا و داروي آمريكا گفت: بسياري از مصرفكنندگان شويندههاي آنتيباكتريال تصور ميكنند با استفاده از اين محصولات خود را در مقابل بيماريها محافظت ميكنند.
طبق بررسي سازمان غذا و داروي آمريكا در توليد بيشاز 93 درصد اين صابونها از تركيبات مضري چون «تريكلوسان» يا «تري كلوكاربان» استفاده ميشود.
محققان علوم پزشكي در دانشگاه ميسوري آمريكا اعلام كردند بررسي آنان نشان مي دهد با مصرف انگور مي توان برخي سلول هاي سرطان پوست را در برابر پرتو درماني حساس تر كرد و درمان سرطان پوست را آسان تر نمود. محققان دانشگاه ميسوري مي گويند اثرات مشابهي در سرطان پروستات نيز پس از مصرف انگور، مشاهده شده است.
1. براي خانواده و دوستان وقت مي گذارند.
اين مورد براي آن دسته از افرادي اهميت دارد كه در طول هفته براي عزيزانشان زياد وقت صرف نمي كنند.
2. ورزش.
همه بايد ورزش كنند و اگر نمي توانيد 4 يا 5 روز در هفته ورزش كنيد، بايد در تعطيلات آخر هفته اين كار را بكنيد تا جبران روزهاي ديگر بشود. اين فرصت بهترين زمان براي باز شدن ذهن و خلق ايده هاي نو است. همچنين مي توانيد روابط خود را گسترش دهيد و با افراد جديدي آشنا شويد.
3. دنبال يكي از علايق خود مي روند.
يكي از مديران خلاق يك شركت كارت پستال، در تعطيلات آخر هفته به مدرسه قديمي اش مي رفت تا عشق خود به هنر را دنبال كند. اين علاقه او باعث شد كه عشق او به شعر گفتن هم پرورش يابد. افراد موفق براي آنچه مهم است و براي تفريح وقت مي گذارند. آنها براي فعاليت هايي كه به زندگي شان تعادل مي دهند زمان مي گذارند.
4. تعطيلات.
رفتن به تعطيلات براي آخر هفته فرصتي عالي براي دور شدن از مشغله و استرس محل كار است.
5. قطع كردن ارتباط اينترنتي.
موفق ترين افراد براي مدت كوتاهي هم كه شده از خواندن ايميل هاي خود دوري مي كنند. نه اينكه كل آخر هفته هيچيك از ايميل هاي خود را چك نكنيد، ولي حداقل وقتي براي پياده روي بيرون مي رويد، تلفن همراه خود را نبريد تا كمي احساس آزادي كنيد.
6. كارهاي داوطلبانه انجام دهيد.
كارهاي داوطلبانه از جمله كارهاي خيريه مي توانند بين كار و زندگي شما تعادل ايجاد كنند و نيازهاي معنوي شما را برطرف كنند. افراد موفق بسياري در كارهاي نيكوكارانه شركت مي كنند. اين راه خوبي براي آشنا شدن با افرادي با علايق مشابه شماست و البته اين كارهاي بشردوستانه به تبليغ برند شما هم كمك مي كنند.
7. از انجام كارهاي روزمره اجتناب مي كنند.
هر آخر هفته يك سري كارها هست كه هميشه بايد انجام شود، ولي شما دوست داريد كه اين كارها كمترين وقت ممكن را از شما بگيرند. يك سري از كارهاي مهم را انجام دهيد و بقيه را كنار بگذاريد و به ذهنتان استراحت دهيد.
8. برنامه ريزي كنيد.
برنامه ريزي باعث مي شود كه افراد بازده بيشتري داشته باشند و اگر اين كار را بكنيد از اول هفته تا آخر هفته خيالتان راحت مي شود و مسير افرادي كه براي شما كار مي كنند هم مشخص مي شود و افراد آماده مي شوند. بعضي افراد موفق حتي براي ماه آينده يا سال آينده خود هم برنامه ريزي مي كنند، زيرا معتقدند اگر در برنامه هاي كوتاه مدت گير كنيد، هيچ كار بزرگي را به انجام نمي رسانيد.
9. اجتماعي مي شوند.
انسان ها موجوداتي اجتماعي هستند و مطالعات بر روي خوشحالي تجربه شده افراد در طول روز نشان مي دهد كه اجتماعي شدن در صدر دلايل اين خوشحالي قرار دارد.
با دوستان و خانواده بيرون برويد يا در جامعه محلي ادغام شويد. ثابت شده است كه افراد موفق در اجتماعي شدن، رضايت فراواني مي يابند.
10. مديتيشن انجام مي دهند.
كلاس ها و تدريس خصوصي روشي سفارشي درباره بينش و آرامش ذهن هستند. ديگر چگونه مي توان در اين دنياي بيرحم، خود را براي موفقيت مجهز كرد؟
11. ارتباط برقرار مي كنند.
برقراري ارتباط براي يك فرد موفق رويداد خاصي نيست. افراد موفق هرجا بروند و هر كاري انجام دهند، مي توانند با افراد جديد ارتباط برقرار كنند.
12. فكر و تعمق مي كنند.
افرادي كه واقعاً موفق هستند در آخر هفته وقت جور مي كنند تا بر روي آنچه دارند و خوشحالي ها و دستاوردهايشان بينديشند. آخر هفته ها فرصت خوبي براي تعمق و فكر كردن به مسائل بزرگتر هستند.
13. باغباني/كارهاي دستي/بازي/ورزش/آشپزي/فعاليت هاي فرهنگي.
اين كارها براي افرادي خوب است كه در كل هفته در يك اداره حبس شده اند. فقط براي تفريح هم كه شده، افراد موفق از خلق باغچه هاي زيبا رضايت فراواني مي گيرند.
يك وكيل بود كه در آخر هفته ها باغباني مي كرد و كارهاي كاشيكاري و موزائيك كاري انجام مي داد تا جنبه خلاقانه و هنري روحش را ارضا كند. اين كار باعث مي شد كه او در طول هفته با انرژي بيشتري كار كند و انگيزه داشته باشد. كارهاي هنري غذاي روح او بودند. تئاتر، اپرا و رويدادهاي ورزشي هم روح انسان را تازه مي كنند.
14. خودشان را شارژ مي كنند.
ما در دنيايي پر از رقابت زندگي مي كنيم. بهترين عملكرد مستلزم مديريت زمان و پر كردن باتري هاي خود است. افراد موفق همين كار را مي كنند تا بتوانند به موفقيت هاي بيشتري دست يابند.
افراد موفق مي دانند كه زمان با ارزش تر از آن است كه فقط آن را صرف تفريح كنيم. نبايد اين زمان را با تلويزيون نگاه كردن، بيهوده چك كردن ايميل ها يا كارهاي روزمره و تكراري هدر داد. اگر معمولاً روزهاي هفته شما پرمشغله نيست، پس آخر هفته برايتان اهميتي ندارد. ولي اگر از 8 صبح تا 8 شب كار مي كنيد، پس آخر هفته برايتان مهم است. از آن به بهترين نحو بهره ببريد.
آية الله خامنه اي (دام ظله):
جواب: سعى كنيد صدقات را به فقرايى كه متديّن و عفيف هستند بدهيد.
سوال: عموماً در منازل پول خرد به عنوان صدقه كنار گذاشته مي شود. گروهي بيان مي دارند كه حتماً بايد اين پول خرد صدقه داده شود و حق عوض كردن پول را نداريم و در صورتي كه پول جابجا شود مشكل دارد. آيا اين مسأله صحيح مي باشد؟
آية الله مكارم شيرازي(دام ظله):
جواب: تعويض صدقات با پول ديگر در صورتي كه كسري در آن نشود اشكالي ندارد.
حضرت آيت الله ملكوتي (دام ظله):
تعويض پول صدقات در صورتي كه معين باشندجايز نيست.
استفتائات جديد
در حالي عدهاي از مخالفان دولت سوريه، هزارمين روز شروع حوادث اين كشور را با پخش تصاوير و ويدئو جشن گرفتند كه واقعيات موجود در صحنه سوريه جايي براي شادي باقي نميگذارد. گزارشهاي بينالمللي تصويري تيره و تار از خونريزي و تخريب را نشان ميدهد كه باعث بروز شكافي اجتماعي شده است كه ترميم آن احتمالا به زماني بسيار طولاني نياز دارد.
به گزارش «تابناك» و به نقل از ال مانيتور، در اين دوره هزار روزه گروههايي مسلحي به وجود امدهاند كه مناطق خارج ار كنترل دولت مركزي را بين خود تقسيم كردهاند. گروههاي راديكال قلمروهاي مخصوص خود را ايجاد كردهاند. جهاديها از كشورهاي مختلف به خيابانهاي سوريه سرازير شدهاند تا از دروازه شهرهاي سوريه خود را به درهاي بهشت برسانند، كودكان سلاح به دست گرفتهاند و جنگسالاران نقش خود را در تخريب سوريه به خوبي ايفا ميكنند!
رخدادهاي 28 و 29 آذر 1359
چكيده
در واقع در اثر بزرگتر شدن غدد چربي پوست كه در تماس با تابش آفتاب و اشعه فرابنفش هستند، منافذ غدد «پيلوسباسه» باز ميشوند.
اين ماسك براي پوست هاي چرب بسيار مفيد است . استفاده از اين ماسك را به افرادي كه منافذ پوستي آنها واضح و نازيبا شده توصيه مي كنيم. براي تهيه آنكافي است كه يك گلابي رسيده را خرد كنيد و بر روي پوست صورت بماليد و بيستدقيقه ي بعد آن را با آب يا پنبه آغشته به گلاب از سطح پوست خود پاك كنيد.
هر ماسك را بايد به مدت بيست تا سي دقيقه بر روي پوست قرار داد و سپس آن را به وسيله شستوي كامل با آب پاك كرد. مي توان به جاي شستشو با آب، ماسك را به وسيله پنبه آغشته به گلاب از سطح پوست پاك كرد.
به نوشتۀ پريونشن، «كارولين مكآلون» از متخصصان انجمن درماني بيماريهاي پا در كاليفرنيا گفت: پاها اولين اعضاي بدن هستند كه تحت تاثير مشكلات عصبيقرار ميگيرند زيرا در دورترين فاصله از قلب و ستون فقرات واقع شدهاند.
همچنين دلايل ديگري وجود دارند كه ثابت ميكنند نبايد از سلامت پاها غافل شد. زماني كه بدن احساس خطر كند پاها به آساني مورد تهديد قرار ميگيرند چون خون پيش از آن كه به دستها و پاها برسد به اعضاي داخلي و مغز فرستاده ميشود.
پزشكان به افراد توصيه ميكنند با ديدن هر گونه از علائم زير و پيش از آن كه براي درمان آنها دست به اقدامي بزنند بايد حتما با پزشك مشورت كنند:
ريزش موي انگشتان پا
وجود رشتههاي مو روي انگشتان پا علامت خوبي به حساب ميآيد زيرا ريزش
ناگهاني آنها ميتواند نشاندهنده وجود مشكلي در سيستم گردش خون باشد به
اين معني كه خون كافي براي رشد موها به انگشتان نميرسد. همچنين اين پديده
ميتواند ناشي از اين باشد كه قلب مقدار خون كافي به پا پمپاژ نكند.
گرفتگي مكرر پاها
كمبود ريزمغذيها در بدن و از دست رفتن آب ميتواند يكي از دلايل گرفتگي
مكرر عضلات پا باشد. افرادي كه فعاليت ورزشي انجام ميدهند بايد نسبت به
آشاميدن مقدار آب كافي هوشيار باشند زيرا از دست رفتن آب بدن به گرفتگي
ماهيچهها منجر ميشود. همچنين لازم است فرد نسبت به دريافت پتاسيم، منيزيمو كلسيم اقدام كند زيرا كمبود اين مواد مغذي يكي از دلايل گرفتگي عضلات
است.
بهبود نيافتن درد پا
بهبود نيافتن درد شديد پا از علائم هشداردهنده ابتلا به ديابت يا سرطان
پوست است. كنترل نكردن سطح گلوكز خون نيز به آسيب ديدن اعصاب پا منجر
ميشود و به اين معني است كه هر گونه زخم يا بريدگي روي پا ايجاد شود بدون
آن كه آن را حس كنيم. همچنين در صورتي كه زخم عفوني شود و تحت درمان قرار
نگيرد به قطع عضو فرد منجر ميشود.
دكتر مكآلون همچنين گفت: التيام نيافتن يك زخم ميتواند يكي از علائم
سرطان پوست باشد. تومورهاي بدخيم در هر قسمت از بدن حتي بين انگشتان رشد
ميكنند به همين دليل پاها نيز بايد در معاينات مداوم پوست در نظر گرفته
شوند.
سرد بودن مداوم پاها
كمكاري تيروئيد شايعترين علت سرد بودن هميشگي پاهاست. همچنين اين امكان
وجود دارد كه فردي حتي تا رسيدن به سن 40 سالگي از ابتلاي خود به كمكاري
تيروئيد اطلاع نداشته باشد. متاسفانه سرد بودن پاها حداقل مشكل ناشي از
كمكاري تيروئيد است. اين بيماري همچنين ميتواند موجب ريزش مو، خستگي،
افزايش وزن و افسردگي نيز شود.
ورم ناگهاني انگشت شست پا
به گفته دكتر مكآلون، ورم كردن، داغ شدن، قرمز شدن و دردناك شدن مفصل
مستلزم اين است كه فرد به سرعت به پزشك مراجعه كند. ورم ناگهاني انگشت بزرگپا ميتواند ناشي از نقرس، عفونت، ضربه و آرتروز التهابي باشد.
كرختي
كرختي پاها ميتواند از ديابت ناشي شود يا عوارض جانبي شيميدرماني باشد.همچنين در صورتي كه تنها يكي از پاها دچار گرفتگي شود دليل آن عصب جمع شدهدر پا، زانو يا كمر است.
قوز شست پا
قوز شست پا در حقيقت يكي از نشانههاي ساختار معيوب پاهاست كه اغلب به ارث ميرسد و به ندرت از پوشيدن كفش نامناسب ناشي ميشود.
درد پاشنه پا
درد پاشنه پا از كشيدگي رباطي ناشي ميشود كه قوس كف پا را نگه. پوشيدن
كفشهاي بسيار سفت، راه رفتن با دمپايي لا انگشتي يا پوشيدن كتانيهاي كهنهو استفاده طولاني مدت از آنها روند درمان را طولاني ميكند.
خارش و پوسته پوسته شدن پوست پا
شايع ترين موارد خارش و پوسته شدن پوست پا ميتوان با استفاده از كرمهاي
ضد قارچ درمان كرد همچنين لازم است پوست پا را در تمام روز خشك و خنك نگه
داشت.
زرد شدن ناخن شست پا
به گفته دكتر مك آلون، زرد شدن ناخن شست پا ميتواند با بالا رفتن سن به
طور طبيعي اتفاق افتد اما در صورتيكه با شكنندگي و پوسته پوسته شدن همره
باشد ناشي از عفونت قارچي است.
در ناي خشك مرثيه خوان، نا نمانده است
طفلي بـراي زيـنـب كبري نمانده است
بايد به جاي حافظ و سعدي، لهوف خواند
ديگر بـراي ما شب يـلدا نمانده است...
......
شب يلداست چنان باش خرابت نكند
غافل از واقعه كرب و بلايت نكند
اي كه دم ميزني از عشق حسين بن علي
آنچنان باش كه ارباب جوابت نكند
........
ما چله نشين شب يلداي حسينيم
ماتم زدگان غم عظماي حسينيم
ما غرق عزاي پسر فاطمه هستيم
ما تا به سحر محو تماشاي حسينيم
(عباس بن علي بن ابي طالب)
ميشد تشنه از سر شط بلند نشود. وقتي گفتند آب بياور، مي شد سياهي هايي كه دوسوي نهر، پشت درخت ها بودند بشمارد و حساب كند كه نمي شود.
شب پيش كه فاميل هايش در سپاه يزيد، پنهاني امان نامه آوردند، مي شد كمي فكر كند قبل اين كه سرشان داد بزند.
«مي گوييد من در امانم، پسر فاطمه در امان نيست؟»
زيركو شجاع بود و هواي همه چيز را داشت. پرچم را براي همين داده بودند دستش. مي شد به او تكيه كرد. فقط پاي برادش كه به ميان مي آمد وضع فرق مي كرد. حساب يادش مي فت. يادش مي رفت با دندان نمي شود مشك را اين همه راه برد. يادش مي فت همه سياهي هاي پشت درخت ها تير دارند و عمود آهني. يادش مي رفت بي چشم و دست، اسب را نمي شود بُرد سمت خيمه ها.
مي شد تشنه از سر شط بلند نشود. مي شد آب را نريزد روي آب. ولي پاي برادرش كه به ميان مي آمد...
(علي ابن الحسين)
صداي شمشيرش مي آمد. صداي تاخت اسب و زمزمۀ شعري كه مي خواند:
«اين مبارزه، جوهرۀ مردان را آشكار مي كند.
اين مبارزه، ادعا را از حقيقت جدا مي كند»
نفس ها حبس بود. جوان هاي خويشاوند، سر لاي زانوها پنهان كرده بودند تا فريادي را كه در راه بود نشنوند.
جوان ها، نيمه شب، دور از چشم بزرگ تر ها رفته بودند بيابان.
با هم پيمان بسته بودند پيش از علي اكبر بروند.
مي دانستند كه هر زخم تن علي، پدرش را تكه تكه مي كند.
اما مگر پدر و پسر گذاشته بودند.
علي گفته بود من باشم و شما برويد؟!
پدر گفته بود اول علي!
فقط قبل رفتن چند قدم پيش رويم راه برود.
(اسلم بن عمرو)
آزادش كرده بودند كه جانش را بردارد و هر كجا خواست برود. كوفه يا مدينه. غلام سياه اما نرفت. ماند.
اين يك بار را خودش دلش مي خواست غلامي كند.
خوناز همه زخم هايش بيرون مي ريخت. آخرين نفس ها بود. تنش آرام آرام سرد مي شد كه صورتش ناگهان گرم شد. به زحمت چشم باز كرد. گونه امام چسبيده بود به گونه سياه او. بريده بريده گفت: «خوشبخت تر از من كسي هست؟»
و چشم بست.
(سعيد بن عبدالله الحنفي)
امام تازه تكبير گفته بودند كه تير به پاهاي سعيد خورد. ايستاده بود پيش رو و دست ها را دو طرف تن باز كرده بود.
«به خدا قسم اگر بگذارم به حسين در نماز تير بزنيد».
حمد مي خواندند كه تير به شكمش خورد.
ركوع رفته بودند كه دست هايش.
سجده رفته بودند كه سينه اش.
سجده دوم بود كه دست ديگرش.
تشهد مي خواندند كه چشم هايش.
سلام مي دادند كه فرو افتاد.
(حر بن يزيد رياحي)
سراسب را كج كرده بود و بي صدا از فاصله دو سپاه گذشته بود. فكر كرده بود خيلي خوب اگر پيش برود مي بخشندش و مي گذارند با بقيۀ هفتاد و دو نفر بجنگد...
وقتي هم گفت: «خوش آمدي! پياده شو! بيا نزديك!»
نتوانست. ياد اين افتاد كه آب را خودش سه روز پيش رويشان بسته بود.
گفت: «سواره مي مانم تا كشته شوم».
ميخواست چشم تو چشم نشود. اصلا حساب اين را نكرده بود كه بيايند سرش را بگيرند روي زانو. خون هاي پيشاني اش را با انگشت پاك كنند. باز دلشان راضي نشود. دستمال خودشان را ببندند دور سرش. در خواب هم نمي ديد بهش بگويند: «آزاد مرد. مادرت چه اسم خوبي رويت گذاشت».
(ضحاك بن قيس مشرقي)
«فايده»، كلمه اي اين همه بي معني نشده بود كه ظهر آن روز شد.
مرد گفت: «پسر رسول! با تو عهد كرده بودم تا فايده دارم بمانم».
پسر رسول نشتسته بود كنار تن خوني آخرين نفري كه رفته بود ميدان و سر و رويش غرق خاك و عرق بود.
مرد گفت: «تنها دو تن از يارانت مانده اند. پايان معلوم شده».
پسر رسول چيزي نگفت.
صداي مرد آهسته تر شد: «در ماندن من سودي نيست آقا! بگذاريد بروم».
پسر رسول سر بلند نكرد. فقط گفت: «كاش زودتر رفته بودي».
لحنش ناگهان نگران شد: «اسبي نمانده. از اين سپاه عظيم چطور پياده مي گذري؟»
ازهمان جا كه نشسته بود. كنار تن خوني آخرين يار. ديد كه مرد سود و زيان، اسبش را پيشتر لا به لاي خيمه ها پنهان كرده، ديد كه مرد سوار شد و ديد كه دور شد.
(مسلم بن عقيل)
بهآن كه طناب دور گردنش مي انداخت، به آن كه به اسيري او را سوار اسب مي كرد، به مردي كه تازيانه بالا برده بود تا تنش را سياه كند، به مردمي كه ايستاده بودند به تماشا، به هر كسي كه آن جا بود التماس مي كرد:
«به حسين بگوييد مسلم گفت نيا! مسلم گفت نيا».
به زني كه دلش رحم آمده بود و آبش داده بود. به رهگذراني كه نمي شناخت. حتي به بچه ها مي گفت.
شمشير بالا برده بودند گردنش را بزنند. به مردمي كه پايين دارالاماره منتظر ايستاده بودند سرش بيفتد پايين التماس مي كرد:
«يكي را روانه كنيد به حسين بگويد كه نيا!»
(عبيدالله بن حر)
امام آمدند دم خميه اش. دنبالش فرستاده بودند و نيامده بود. به فرستاده گفته بود: «به آقا بگو عذر دارم نمي آيم».
امام دلش رضا نشد و خودشان آمدند صدايش كنند.
گفت: «آماده مرگ نيستم آقا! اسب قيمتي ام مال شما».
نگاهي كردند كه از شرم لال شد: «اسبت را نمي خواهم».
چشم از او گرفتند، خيره شدند به خاك:
«از اين جا دور شو كه فرياد غربت ما را نشنوي. كه اگر بشنوي و نيايي...»
سوار اسب قيمتي اش به تاخت رفت و دور شد.
پاي نامه صد و چهل هزار امضا بود. نوشته بود: «بشتاب. ما چشم به راه تو هستيم».
نوشته بود: «براي آمدنت آماده ايم و ديگر با واليان شهر نماز نمي خوانيم».
نوشته بود: «ميوه ها رسيده و باغ ها سبز شده. منتظرت هستيم».
نامهدر دست هايش. وسط بيابان رو به روي سپاهي كه راهش را بسته بودند ايستاد: «كسي را كشته ام خونش را بخواهيد؟ مالي را برده ام؟ كسي را زخمي كرده ام؟»
بي دليل هلهله كردند.
گفت: «مردم كوفه مرا دعوت كرده اند. اين نامه ها...»
صداهاي بي معني و نامفهوم در آوردند تا صدايش نرسد.
جلوتر آمد تا صورت هايشان را ببيند و ناگهان ساكت شد: «شبث بن ربعي؟! حجار بن ابجر؟! قيس بن اشعث؟!»
اسم ها همان اسم هاي پاي نامه بود...