آفتاب امامت غروب مىكرد زيرا خداوند اين گونه مقدّر كرده بود كهاين آفتاب از پس پرده غيبت صغرا و سپس غيبت كبرا پرتو افشانى كند. ازاين رو امام حسن عسكرى عليه السلام بر دو بينش بسيار مهم تأكيد كرد: نخست: تأكيد بر شناخت غيبت و گرفتن بيعت براى ولى اللَّه اعظم امام منتظر (عج). دوم: تحكيم شالوده هاى مرجعيت دينى.
الف - گرفتن بيعت براى امام منتظر احاديث فراوانى در باره امام حجّت منتظرعليه السلام وجود دارد كه ازپيامبر وتمام ائمهعليهم السلام صادر شده امّا تأكيد امام عسكرى بر اين امر تأثيررساترى داشت. چون آن حضرت، شخصاً امام را براى خواص از يارانخويش مشخص كرد. همچنين روايتهاى فراوانى در اين باره وارد شده كهبه ذكر يكى از آنها اكتفا مىورزيم.
احمد بن اسحاق بن سعيد اشعرى روايت كرده است كه: بر امام حسنعسكرى وارد شدم و خواستم در باره جانشينش از وى بپرسم. امّا آنحضرت خود بدون مقدّمه فرمود: "احمد بن اسحاق! خداوند تبارك و تعالى از زمانى كه آدم را آفريدزمين را از حجّت خدا بر خلقش خالى نگذاشته و تا روز قيامت هم خالىنخواهد گذارد به بركت وجود او است كه بلا از مردم زمين دور مىشودوباران فرو مىبارد وبركات زمين برون مىآيند". گفتم: فرزند رسول خدا! پس از تو امام و خليفه كيست؟ پس شتابان وارد اتاق شد. سپس بيرون آمد و بچّهاى روى دوش گرفتهبود صورتش گويى ماه شب چهارده بود و سه سال از عمرش مىگذشت. سپس امام فرمود: "احمد! اگر كرامت تو بر خداى عزّ و جل و بر حجّتهايش نمىبود، اينكودكم را به تو نشان نمىدادم. او همنام و هم كنيه رسول خدا و كسى استكه زمين را از عدل و داد پر مىكند پس از آنكه ستم و بيداد پر شده باشد. احمد! حكايت او در اين امّت همچون حكايت خضر و همانندداستان ذو القرنين است. به خدا سوگند چنان غيبت درازى كند كه هيچكس از هلاكت در آن رهايى نيابد مگر آنكه خداوند او را بر اعتقاد بهامامتش استوار كرده و در طول اين مدّت با دعا براى تعجيل فرجشهمراهى نموده باشد".
ب - مرجعيت خردمندانه دينى براى اين امامت كه امتداد رسالت الهى است بايد كيان و موجوديتاجتماعى در جهان وجود داشته باشد. اين كيان شيعيان مخلص وفداكارند.
از طرفى اينان نيز بايد از نظامى اجتماعى و استوارى بر خوردار شوند تابتوانند در برابر رخدادها و مبارزه جوئيها توانا باشند. اين نظام در رهبرىمرجعيت تبلور مىيابد. بدين معنى كه شيعيان به گرد محور عالمان الهىواُمَناى وى بر حلال وحرام، جمع شوند. از اين رو در دوران امامعسكرى عليه السلام شالوده نظام مرجعيت تحكيم يافت و نقش دانشمندانشيعه، بدين اعتبار كه آنان وكلا ونوّاب و سفيران امام معصومعليه السلامهستند، برجستگى ويژهاى پيدا كرد وروايتهاى فراوانى از امامعسكرىعليه السلام در باره نقش علماى دينى در بين مردم منتشر شد كه يكى ازآنها همان روايت معروفى است كه امام عسكرىعليه السلام از جدّ خويش امامصادقعليه السلام روايت كرده است و در آن آمده: "آن كه از فقيهان خويشتندار است و دين خويش را پاسدار و با هوا وهوسخود ستيزه كار و امر مولاى خويش را فرمانبردار، پس بر عوام است كه از اوتقليد كنند". از همين رو دانشمندان هدايت يافته، به نور اهل بيتعليهم السلام امور امّترا در دوران امام عهده دار شدند و با امام در باره مسائل مشكلّى كه با آنهابر خورد مىكردند، نامه مىنگاشتند و امام هم پاسخهاى به آنها مىنوشتو نامه ها را به امضاى (توقيع) خويش مهر مىكرد. اين نامهها پيش علمابه تواقيع معروف شد و برخى از آنها از سوى امام عسكرىعليه السلام شهرت خاصّى كسب كردند.
معتمد عباسى كه همواره از محبوبيت و نفوذ معنوى امام در جامعه نگران بود، چون ديد توجه مردم به امام روز بروز بيشتر مىشود و زندان و اختناق و مراقبت تاثير معكوس دارد، سرانجام به همان شيوه مزورانه ديرينه متوسل شد و امام را پنهانى مسموم ساخت.
دانشمند نامدار جهان تشيع، «طبرسى» ، مىنويسد: بسيارى از دانشمندان ما گفتهاند: امام عسكرى-عليه السلام-بر اثر مسموميتبه شهادت رسيد، چنانكه پدرش و جدش و همه امامان، با شهادت از دنيا رفتهاند. «كفعمى» ، دانشمند معروف شيعه، مىگويد: او را «معتمد» مسموم ساخت و «محمد بن جرير بن رستم» ، از دانشمندان شيعى در قرن چهارم، معتقد است كه: امام عسكرى-عليه السلام-در اثر مسموميتبه درجه شهادت رسيد.
يكى از نشانههاى شهادت امام توسط دربار عباسى، تحركها و تلاشهاى فوق العادهاى بود كه معتمد عباسى در روزهاى مسموميت و شهادت امام، براى عادى جلوه دادن مرگ آن حضرت از خود نشان داد.
اي خوش آن چشمي كه امشب با امام عصر خود
خون دل جاري به رخ در مرگ آن مولا كند
——————————————————————–
امروز عسكري به جهان ديده بسته است
قلب جهان و قطب زمان دلشكسته است
——————————————————————–
شهادت امام حسن عسكري عليه السلام
امشب كه زمين و آسمان مي گريد / از ماتم عسكري جهان مي گريد
جا دارد اگر شيعه خون گريه كند / چون مهدي صاحب الزمان مي گريد
سالروز پرپر شدن يازدهمين گل بوستان امامت و ولايت، تسليت باد. . .
——————————————————————–
كسى كه “پارسايى” خوى او، و “بخشندگى” طبيعت او
و “بردبارى” خصلت او باشد دوستانش بسيار شوند. . .
شهادتش تسليت، التماس دعا
——————————————————————–
هشدار كه ماتم عظيم است امروز / دلها همه با غصه نديم است امروز
بر صاحب عصر تسليت بايد داد / كان درّ گرانمايه يتيم است امروز . . .
التماس دعا
——————————————————————–
اس ام اس و پيامك مخصوص شهادت امام حسن عسگري (ع)
شيعيان بر سر زنيد، شد عزاي ديگري / كشته ي زهر جفا شد امام عسكري
از جفاي معتمد، پر زخون دل ها شده / در عزاي عسكري، سامره غوغا شده
خدايا به حق يازدهمين امام مظلوم شيعيان فرج فرزند غائب غريبش را نزديك بگردان
——————————————————————–
شهادت، عشق است
فرزند غايبش را سر سلامت بگوييد و باران اشكتان را در بي شكيبي انتظار، بهانه سازيد . . .
——————————————————————–
امروز عسكري به جهان ديده بسته است / قلب جهان و قطب زمان دلشكسته است
آن حجت خداي، ز بيداد معتمد / پيوند زندگاني اش از هم گسسته است
.: شهادت يازدهمين امام شيعيان و نشستن گرد يتيمي
بر چهره ي مولايمان صاحب الزمان، تسليت باد . . .
——————————————————————–
اس ام اس و پيامك مخصوص شهادت امام حسن عسگري (ع)
فاطمه امشب به سامرّا عزا برپا كند / ديده را ياد امام عسكري دريا كند
اي خوش آن چشمي كه امشب با امام عصر خود / خون دل جاري به رخ در مرگ آم مولا كند
——————————————————————–
اس ام اس و پيامك مخصوص شهادت امام حسن عسگري (ع)
نه همين جاي تو در سامره تنها باشد / كه به دلهاي محبان تو جاي تو بود
——————————————————————–
اس ام اس و پيامك مخصوص شهادت امام حسن عسگري (ع)
داغ امام عسـكري دلـهـا شكستـه / در ماتم باباي خود مهدي نشسته
گرد مصيبت چهره ي عالم گرفته / زهرا ز داغ لاله اش ماتم گرفته . . .
——————————————————————–
يا امام حسن عسكري
ديده گريان نشود روز جزا در محشر / هر كه گريان به جهان بهر عزاي تو بود . . .
——————————————————————–
از زهر كينه كشتند امام عسگري را / از نو خزان نمودند، گلزار حيدري را . . .
——————————————————————–
زهرا زند به سينه، دنبال آن جنازه / بعد از مه صفر شد، داغش دوباره تازه
هشتم ربيع الاول سالروز شهادت پدر امام زمان عجل الله فرجه را خدمت فرزند غايب از نظرشان تسليت عرض مي نماييم
——————————————————————–
و امروز، روز توست؛ روز تشييع غريبانه تو بر بال فرشته ها، روز رهايي تو از حصار «معتمد»ها.
——————————————————————–
امام عسكري(ع):
دوستـى نيكـان به نيكـان ، ثـوابست بـراى نيكـان.
و دوستـى بـدان به نيكان ، فضيلت است براى نيكان،
و دشمنى بدان با نيكان ، زينت است بـراى نيكان،
و دشمنـى نيكـان بـا بـدان، رسـوايـى است بـراى بـدان. (تحف العقول، ص 487)
——————————————————————–
نه همين جاي تو در سامره تنها باشد
كه به دلهاي محبان تو جاي تو بود
——————————————————————–
شيعه را خاك غم بر سر ميبايد و بازار دل، تا ابد سياهپوش و آسمان دين را باران باران و اشك و اشك!
——————————————————————–
بلبل از دوري گل تا سحر امشب به نواست
يا پسر بر سر بالين پـدر نوحـه گـر است
شهادت غريب سامره بر رهپويان حضرتش تسليت باد
——————————————————————–
امام حسن عسكري(ع):
پـارسـاتـريـن مـردم كسـى است كه در هنگـام شبهه تـوقف كنـد.
عابـدتـريـن مـردم كسـى است كه واجبـات را انجـام دهـد.
زاهـد تـريـن مـردم كسـى است كه حـرام را تـرك نمـايد.
كـوشنـده تـريـن مـردم كسـى است كه گنـاهـان را رهـا سازد. (تحف العقول ،ص 489.)
——————————————————————–
مگر حرمت را بر آسمان هفتم بنا كردهاند كه اين همه ابر باراني، بر شانه ما ميگيرند؟
——————————————————————–
وقتي امامي ميرود، نيمهاي از عشق امتش را با خود به خاك ميبرد…
بنام خداي صبورمـــ...
مــــــــــــــــهدي جــــــــا نــــــــــ...
آلو دگي دلهايمانـــ...از حد هشدار گذشته و
نفس هايمانـــ...به شماره افتاده ...
سال هـــــاست زندگيمان تعطيلــــ... رسمي استـــــــ..
هواي باريدن نداري مولاجــــــــــان ؟...
اين دعا در مورد فرج امام عصر (عج) است و دعا كردن براي آن بزرگوار بدين دليل است كه خداوند زودتر امر فرج آن حضرت (عج) را اصلاح كند
و فرج حضرت را تقدير كند و دولت كريمه ي آن بزرگوار را بر پا كند.
امام رضا (ع) فرموده است كه اين دعا را در قنوت نماز در روزهاي جمعه بخوانيد.
متن اين دعا اينگونه است :
اللهُمَ اَصلِح عَبدَكَ وَ خَليفَتَكَ بِما اَصلَحتَ بِه اَنبِيائكَ وَ رُسُلَكَ وَ حُفَّهُ بِمَلائِكَتِكَ وَ اَيِّدهُ بِرُوحِ القُدُسِ مِن عِندِكَ
وَ اَسلُكهُ مِن بَينِ يَدَيهِ وَ مِن خَلفِه رَصَداً يَحفَظُونَهُ مِن كُلِّ سُوءٍ وَ اَبدِلهَُ مِن بَعدِ خَوفِهِ اَمناً يَعبُدُكَ لا يُشرِكُ
بِكَ شَيئاً وَلا تَجعَل لأَحَدٍ مِن خَلقِكَ عَلي وَلِيِّكَ سُلطاناً وَ اَئذَن لَهُ في جِهادِ عَدُوِّكَ
وَ عَدُوِّه وَاجعَلني مِن اَنصارِه اِنَّكَ عَلي كُلِّ شَيئٍ قَديرٌ.
بارالها، كار ظهور بنده شايسته و خليفه راستينت (امام مهدي) را اصلاح فرما همانگونه كه كار پيامبران و فرستادگانت را اصلاح نمودي
و از فرشتگانت نگاهباناني بر او بگمار و از سوي خويش با" روح القدس" او را ياري و پشتيباني فرما و ديده باناني از پيش رو
و پشت سر همراه وي گردان تا از هر بدي نگاهش دارند و ترس و هراس او را به امن و امان دگرگون ساز كه او ترا
مي پرستد هيچ چيز را همتا و همانند تو نمي داند پس براي هيچيك از آفريدگانت برتري و چيرگي
نسبت به " ولي" خودت قرار مده و او را در جهاد با دشمنت و دشمنش اجازت فرما
و مرا از ياران او بشمار آور كه همانا تو بر هر كاري توانائي.
هميشه دوست داشتم به او اقتدا كنم،اما مصطفي دوست داشت تنها
نمازبخواند.مي گفت:نمازتان خراب مي شود.نمي فهميدم شوخي مي كند
ياجدي مي گويد.ولي باز بعضي نمازهاي واجب را به او اقتدا مي كردم.مي ديدم
مصطفي بعد از هر نماز به سجده مي رود،صورتش را به خاك مي مالد وگريه مي
كند.چقدر طول مي كشيد اين سجده ها،وسط شب كه براي نماز بيدا مي
شد،من طاقت نمي آوردم و مي گفتم:بس است ديگر!استراحت كن،خسته
نشدي؟و مصطفي جواب مي داد:تاجر اگر از سرمايه اش خرج
كند،بالاخرهورشكست مي شود.بايد سود دربياورد تا زندگي اش بگذرد. ما اگر
قرار باشد نمازنخوانيم،ورشكست مي شويم.
راوي:همسر شهيد/يادگاران/كتاب شهيد چمران
شايد گمنامي غريبترين و زيباترين واژه اي باشد كه تا كنون به گوش شنيده ام،
و مزار شهداي گمنام غريبترين مزاري كه به چشم ديده ام،
كه آن مزار يك زائر بيش ندارد و آن هم مادر بي حرم …
و خوش به حالت اي گمنام…
تو راه حسين (ع) را برگزيدي و به بهترين وجه ممكن به خدايت رسيدي،
و گرچه در زمين گمنام هستي ولي در آسمان و در ميان عرش نشينان مشهور…
و فقط اين را مي دانم كه تا ابد به حالت غبطه
مي خورم...
روي پـــــرده ي كعــبه ؛
اين آيه حك شده اســت :
نَبِّئْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــيمُ
و مـــن . . .
هنــــوز و تا هميشــه
به همين يك آيــه دلخــوشــــم :
" بندگانم را آگاه كن كه من بخشندهي مهــــربانم ! "
نگاهم رو به سمتِ تو ؛ شبم آيينه ي ماهه
دارم نزديكتر ميشم ؛ يكم تا آسمون راهه
به دستاي نيازِ من ؛ نگاهي كن ازون بالا
من اين آرامشه محضو ؛ به تو مديونم اين روزا
تو ديدي من خطا كردم ؛ دلم گُم شد دعا كردم
كمك كن تا نفس مونده ؛ به آغوشه تو برگردم
تو حتي از خودم بهتر ؛ غريبي هامو ميشناسي
نميخوام چترِ دنيارو ؛ كه تو بارونِ احساسي
خدايا دوستت دارم ؛ واسه هرچي كه بخشيدي
هميشه اين تو هستي كه ؛ ازم حالم رو پرسيدي
بازم چشمامو مي بندم ؛ كه خوبي هاتو بشمارم
نميتونم ! فقط ميگم : خدايا دوستت دارم . . .
آتشي نمى سوزاند "ابراهيم" را ،
و دريايى غرق نمي كند "موسى" را ؛
كودكي، مادرش او را به دست موجهاى "نيل" مي سپارد ،
تا برسد به خانه ي فرعونِ تشنه به خونَش ؛
ديگري را برادرانش به چاه مى اندازند ،
سر از خانه ي عزيز مصر درمي آورد !
مكر زليخا زندانيش مي كند ،
اما عاقبت بر تخت ملك مي نشيند...
از اين "قِصَص" قرآنى هنوز هم نياموختي؟!
كه اگر همه ي عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند ،
و خدا نخواهد ؛
نمي توانند ...
او كه يگانه تكيه گاه من و توست !
پس ؛
به "تدبيرش" اعتماد كن ،
به "حكمتش" دل بسپار ،
به او "توكل" كن ؛
و به سمت او "قدمي بردار" ،
تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشيني...
اي كه حاجت ز حسين مي طلبي
دقت كن!
پرچم شاه بسوي حرم عباس است.....
ا ديدگاني تار ... مي نويسم ... براي تو و براي دل !
دل !....اين دل تنگ و تنها ... امروز تنهاتر از هر زمان ديگري هستم.....
تو هستي ! .... در تار و پود لحظاتم.... اما ...
اما.....سهم من از اين دنياي رنگي هميشه تنهايي بوده ....
چشمانم را از من مگير...بگذار تا جان دارم براي تو بنويسم... براي تو و از تو ! ....تويي كه مهربانتريني...
خدايا !..........درياب حال مرا كه....از وصف حالم عاجزم....و خسته....
درياب مرا ! اين بنده ي سراسر بغض و حسرت را....
صبر !....صبر را به من هديه كن !
خدايا !...بگذار دست يابم به هر آنچه كه دلم با او آرام ميگيرد ...و مگذار ! تو را قسم به خداييت مگذار گناه كنم....
خدايا ! مواظبم باش ! مواظب اين روح بي قرار و تنهايم باش !
خداي مهربانم اي بي كران نازنين !...عاشقم بر تو و هر آنچه كه به من هديه مي كني !
بهترين ها را به قلب بي قرار و تنهايم هديه كن ...اي قدرتمند بي نهايت كريم.
دوستت دارم اي مهربان ...تو را سپاس براي همه ي رحمت هايت ...
با من بمان....خدا....با من كه تنها تو نگهدار مني ! به تو و محبت و مهر و هدايتت نيازي مبرم و عميق دارم.
علي...
خواستم از علي برايتان بگويم
علي....
خدايا اين واژه چقدر ابهت دارد!!
شنيدن نام علي در ذهن شما تداعي گر چيست؟
علي براي من ياد آور عدالت است
علي براي من يادآور ياري گر يتيمان است
علي فاتح خيبر است
علي يار و همدم پيامبر است
علي و....
نميدانم ديگر چه بگويم واژه ها ياريم نمي كنند
واژه ها در ابهت نام علي نمي گنجند
علي در شور رسيدن به معشوق بي تاب است
خدايا اشك ها و بغض در گلو مانده توانم را از من گرفته است
خدايا در وجود علي چه ديدي كه اينگونه خريدارش شدي؟؟
در اين دنيا براي من همه چيز با علي معنا پيدا مي كند
براي منعلي يعني عدالت، عدالت، عدالت...
علي براي شما يعني...؟؟؟
اگـــــر
چـــــآدري كـه به سر اندآختــه اي ،
خُـدآيي ات نمــي كُنــد،
نيــّت ات رآ اصلاح كُـن....
گــآهي وقــت هـآ آنقدر اسيــر مُـد و ظـآهر مي شويمـ كــه " تـــو " را يــآدمـان مي رود
يــآدمــان مي رود كـه چـه عـآشقــانه هوايمــآن را داري
و لحظــه اي همـ چشمـ بر نمي داري از مــآ.....
يــآدمــان مي رود كه هر لحــظه مي بينيمـــآن............
امـآمـ علي عليـه السلامـ مي فرمـآيد: بهتـرين لبـآس ؛ لبـاسي است كـه
تو رآ از خـُـدا بـه خـود مشـغول نسـآزد.
خُــدآيـا ، مواظــب سيــآهي چــآدرمــان باش
نكـــند برآي غيـــر تـــو بـــآشـد..................
دختر چادري ميخواست از خيابان رد شود.
داشت فكر ميكرد، حواسش كمي از چادرش غافل شده بود،
مثل هميشه محكم نگرفته بودش.
به وسط خيابان رسيده بود،
يك تاكسي از جلويش رد ميشد،
دو دختر داخل تاكسي نسبت به حجاب او بيگانه بودند، نگاهشان روي او متوقف شد.
يكي از دخترها سرش را از ماشين بيرون آورد و بلند داد زد:
- چادرتو محكم تر بگير!...
بعد هر دو در حاليكه دور ميشدند برگشتند و از شيشه عقب ماشين با حرص به دختر چادري نگاه كردند. ميخنديدند، انگار از كارشان خيلي لذت برده بودند!
دختر چادري اما، انگار متذكر چيزي شده باشد، حواسش جمع شد،
چادرش را محكم تر گرفت،
و به راهش ادامه داد!
ديديم شيطان صفتان، براي پاكي قلب معصوم خواهران و برادرانمان نقشه ها كشيده اند
ديديم قبح گناه مي ريزند و بي حيايي را ترويج ميكنند
ديديم به اسم آزادي جسم، انسانيت را به اسارت مي كشند تا حيوان بسازند
ديديم عمق نگاه ها را كوتاه مي كنند تا بالا را از ياد همه ببرند
ديديم عرفان كاذب را تبليغ مي كنند؛ دين بدون تكليف را، تا به عكسي در آب از ماه محروم سازند
ديديم چادر را نشانه گرفته اند
دريغمان آمد نگوييم از لذت بي نهايت اين انتخاب خدايي
دريغمان آمد نگوييم از زيبايي بي نهايت وقار
دريغمان آمد نگوييم كه يك بار امتحان كنيد لذت باخدا بودن را، براي خدا انتخاب كردن را، تير در چشم شيطان شدن را، مجاهد راه خدا بودن در جهاد اكبر را
اي كاش همه بگويند
همه ي آنها كه حتي به خوب هم قناعت نكرده اند، به حداقل ها قانع نشدند،
برتر را برگزيدند
امروز هم از صبح منتظرت بودم.
خانه دلم را آب و جارو كرده بودم براي تو. چشم هايم از پگاه، يكسره به در بود.
گوش هايم را سپرده بودم به سمت هر صدايي كه ميتوانست نشاني از تو را به همراه داشته باشد.
مي دانم قابل نيستم،اما خيلي دلم مي خواهد ببينمت؛
جمعه ها، همه جمعه ها،ديدگانم را به سمت آمدن تو مي دوزم؛
دلم نيز پيوسته سرك مي كشد تا ببيند چه هنگام مي آيي.
گوش هاي من،صادقانه عاشق صداي تو هستند.
نه من تنها؛كه همگان، انتظار ديدن روي تورا دارند.
همه دوستت دارند. همه عاشق تو هستند.
دنيا،بي تو فاقد گل و عطر معناست.
اي پسرفاطمه؛مهدي جان؛ ما را درياب
قبل از ابوالفضل ،خدا به من هفت پسر داد كه همگي در كودكي از دنيا رفتند.بعد كه باردار شدم شبي بين خواب و بيداري ،ندايي شنيدم كه ميگفت : اسم پسرت را ابوالفضل بگذار زنده ميماند .
بعد از بدنيا آمدن بچه ، همسرم گفت :اين پسر را به ياد آخرين فرزند از دست رفته مان كه جواد نام داشت، جواد مينامم.
هنوز زماني نگذشته بود كه بچه بشدت بيمار شد.به ندايي كه شنيده بودم ،افتادم.موضوع را با يكي از اقوام كه اهل علم بود در ميان گذاشتم .او تاكيد كرد كه نام فرزندمان را تغيير دهيم.با تغيير نام او به ابوالفضل، بيماري اش بهبود يافت.
جنگ در طلاييه و جزاير مجنون به شدت سخت و نفس گير شده بود. عده اي از بهترين فرماندهان ارشد سپاه و عده بسياري از نيروهاي بسيجي در همين منطقه به شهادت رسيده بودند. چاره اي نمانده بود جز كسب تكليف مستقيم از حضرت امام.
از جماران خود را يكسره به طلاييه رساندم. به حاج احمد كه رسيدم ديدم سرتاپاي او را دود سياه باروت و خاك و غبار گرفته و از دستانش خون جاري است.ب لافاصله پرسيد: نتيجه چه شد؟
گفتم: حضرت امام فرمودند: جزاير مجنون به هر قيمتي كه هست بايد حفظ شود.
تا اين جمله را شنيد انگشت دستش را كه تركش خورده و به پوست آويزان شده بود، به ناگاه جداكرد و به گوشه اي پرتاب نمود. آنگاه با قاطعيت وجديت تمام، اسلحه اش را به دست گرفت و در حالي كه به سوي خط مي شتافت گفت: ديگر حجت برما تمام شد.
گفتم: چقدر احساس تنهايي ميكنم
گفتي: فاني قريب .:: من كه نزديكم (بقره/ ۱۸۶) ::.
گفتم: تو هميشه نزديكي؛ من دورم... كاش ميشد بهت نزديك بشم
گفتي: و اذكر ربك في نفسك تضرعا و خيفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پيش خودت، با خوف و تضرع، و با صداي آهسته ياد كن (اعراف/ ۲۰۵)
گفتم: اين هم توفيق ميخواهد!
گفتي: ألا تحبون ان يغفرالله لكم
.:: دوست نداريد خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲) ::.
گفتم: معلومه كه دوست دارم منو ببخشي
گفتي: و استغفروا ربكم ثم توبوا اليه
.:: پس از خدا بخواهيد شماراببخشد و بعد توبه كنيد (هود/۹۰) ::.
گفتم: با اين همه گناه... آخه چيكار ميتونم بكنم؟
گفتي: الم يعلموا ان الله هو يقبل التوبة عن عباده
.:: مگه نميدونيد خداست كه توبه رو از بندههاش قبول ميكنه؟! (توبه/ ۱۰۴) ::.
گفتم: ديگه روي توبه ندارم
گفتي: الله العزيز العليم غافر الذنب و قابل التوب
.:: (ولي) خدا عزيزه و دانا، او آمرزندهي گناهه و پذيرندهي توبه (غافر/۲-۳ ) ::.
گفتم: با اين همه گناه، براي كدوم گناهم توبه كنم؟
گفتي: ان الله يغفر الذنوب جميعا
.:: خدا همهي گناهها رو ميبخشه (زمر/ ۵۳) ::.
گفتم: يعني بازم بيام؟ بازم منو ميبخشي؟
گفتي: و من يغفر الذنوب الا الله
.:: به جز خدا كيه كه گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/۱۳۵) ::.
گفتم: نميدونم چرا هميشه در مقابل اين كلامت كم ميارم! آتيشم ميزنه؛ ذوبم ميكنه؛ عاشق ميشم! ... توبه ميكنم
گفتي: ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين
.:: خدا هم توبهكنندهها و هم اونايي كه پاك هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲) ::.
ناخواسته گفتم: الهي و ربي من لي غيرك
گفتي: اليس الله بكاف عبده
.:: خدا براي بندهاش كافي نيست؟ (زمر/ ۳۶) ::.
گفتم: در برابر اين همه مهربونيت چيكار ميتونم بكنم؟
گفتي:
يا ايها الذين آمنوا اذكروا الله ذكرا كثيرا و سبحوه بكرة و اصيلا هو الذي يصلي عليكم و ملائكته ليخرجكم من الظلمت الي النور و كان بالمؤمنين رحيما
.:: اي مؤمنين! خدا رو زياد ياد كنيد و صبح و شب تسبيحش كنيد. او كسي است كه خودش و فرشتههايش بر شما درود و رحمت ميفرستند تا شما رو از تاريكيها به سوي روشنايي بيرون بياورند . خدا نسبت به مؤمنين مهربونه (احزاب
وقتي سكوت خدا را در برابر راز و نيازت ديدي، نگو خدا با من قهر است!
او به تمام كائنات فرمان سكوت داده تا حرف تو را بشنوند، پس حرف دلت را عاشقانه به او بگو...
.................
به خدا گفتم : بيا دنيا را تقسيم كنيم
آسمان مال من ، ابر ها مال تو
خورشيد مال من ، ماه مال تو
دريا مال من ، موجهايش مال تو
خدا خنديد و گفت :
تو بندگي كن ، همه ي دنيا مال تو ، من هم مال تو
پروردگارا دل هايمان را از علم و معرفت لبريز كن، دست هايمان را از ستم بازدار و چشم هايمان را از گناه و گوش هايمان را از شنيدن سخنان بيهوده نگهدار
امين يارب العالمين ا
با تمام وجود گناه كرديم اما او نه نعمتش را از ما دريغ كرد و نه گناهمان را فاش كرد حال اگر اطاعتش كنيم چه خواهد كرد...؟
.................................
ستايش مي كنم خداوند را، براي تكميل نعمت هاي او و تسليم بودن برابر بزرگي او و ايمن ماندن از نافرماني او . و در رفع نيازها از او ياري مي طلبم، زيرا ان كس را كه خدا هدايت كند، هرگز گمراه نگردد، و ان را كه خدا دشمن دارد، هرگز نجات نيابد و هر ان كس را كه خداوند بي نياز گرداند، نيازمند نخواهد شد. پس ستايش خداوند گرانسنگ ترين چيز است، و برترين گنجي است كه ارزش ذخيره شدن دارد، و گواهي مي دهم كه جز خداي يكتا بي شريك، معبودي نيست، شهادتي كه اخلاص ان ازموده و پاكي و خلوص ان را باور داريم و تا زنده ايم بر اين استواريم، و ان را براي صحنه هاي هولناك روز قيامت ذخيره مي كنيم، زيرا شهادت به يگانگي خدا، نشانه ي استواري ايمان، باز كننده ي در هاي احسان و مايه ي خشنودي خداي رحمان است.
..................................
به ياد داشته باش هر وقت دلتنگ شدي به آسمان نگاه كن ... كسي هست كه عاشقانه تو را مي نگرد و منتظر توست ...
اشكهاي تو را پاك مي كند و دستهايت را صميمانه مي فشارد ... تو را دوست دارد فقط به خاطر خودت ... و اگر باور داشته باشي مي بيني ستاره ها هم با تو حرف مي زنند ...
باور كن كه با او هرگز تنها نيستي ... فقط كافيست عاشقانه به آسمان نگاه كني...
خدايا بي نهايت عاشقتم ...
از امام رضا (ع) نقل شده كه فرمود:
وقتي خداوند به ابراهيم دستور داد به جاي فرزندش اسماعيل، قوچش را قرباني كند ولي ابراهيم تقاضا كرد خداوند اجازه بدهد كه او با دست خود فرزندش را ذبح كند تا به قلب او همان رنجي وارد شود كه به قلب پدري وارد مي شود كه عزيز ترين فرزندش را ذبح ميكند. تا در نتيجه درجه اهل ثواب نسبت به مصيبت ها بالاتر رود.
خداوند به ابراهيم وحي فرمود: ان پدر نزد تو عزيزتر است يا خودت را بيشتر دوست مي داري؟ ابراهيم عرض كرد: او را بيشتر از خودم دوست مي دارم. سپس خداوند فرمود: فرزند او را بيشتر دوست مي داري يا فرزند خودت را؟ ابراهيم فرمود: فرزند او را. خداوند فرمود: ذبح اسماعيل با دست خودت بيشتر غم و رنج دارد يا كشته شدن فرزند ان پدر به دست دشمنان. ابراهيم فرمود: كشته شدن فرزند ان پدر به دست دشمنان مرا بيشتر اندوهناك مي كند. لذا خداوند به ابراهيم وحي كرد: اي ابراهيم! عده اي گمان مي كنند از امت محمّد هستند و در اينده حسين فرزند محمّد را خواهند كشت و به او و اهل بيتش ظلم و ستم خواهند كرد. ان طايفه با انجام اين كار مستوجب خشم من خواهند شد. ابراهيم از شنيدن اين واقعه گريه كرد. پس خداوند به ابراهيم وحي فرمود: اي ابراهيم! تو اين اندوه خود را كه اگر فرزندت را ذبح مي نمودي تبديل به اندوه براي قتل حسين نمودي، لذا من براي تو بالاترين درجه ي ثواب را در برابر صبر در مصيبت ها لازم كردم.
زندگي سياسي و اجتماعي امام حسن مجتبي ـ عليه السلام ـ يكي از داغترين و حساسترين موضوعات حيات آن بزرگوار شمرده مي شود. در اين رابطه عمدتاً دو شبهه وجود دارد :
اول اينكه امام حسن (ع)با ان همه سوابق محكم معنوي و پشتوانه ي الهي چرا با معاويه كنار امد؟و چرا تن به صلح داد؟
دوم اينكه: نيز كه بي ارتباط با زندگي سياسي امام نيست اينكه امام حسن (ع)چرا همسران متعددي بر مي گزيد؟
پاسخ هر دورا با توجه به مستندات تاريخي و تحليلهاي سياسي اورده مي شود
يك تكه از بهشت در آغوش مشهد است
حتي اگر به آخر خط هم رسيده اي
آنجا براي عشق شروعي مجدد است
....................
ضمن عرض تسيلت پيشاپيش به مناسبت شهادت امام رضا عليه السلام خدمت امام عصر (عج) و پيروان آن حضرت
....................
اي شيعه بزن ناله و فرياد امشب
از غربت آن غريب كن ياد امشب
در شب شهادت امام رضا التماس دعا دارم
----------------
نفرين بر آن محرم نامحرم
كه زهر جفا را نه در جام تو كه در كام ما ريخت
آه! اي خورشيد عشق
اي مولاي جوان من
چه زود غروب كردي!
----------------
كـمـك كـن مـثـل مشهد، شهر رؤيا
دلـم پـر ازدحـام از نـور بـاشــد
پـر از پـرواز كـفـتـرهـاى كوچك
سـرم سـبـز و دلـم پـر شور باشد
شهادت امام رضا (ع)تسليت باد
----------------
دختر بدر الدجي امشب سه جا دارد عزا
گاه مي گويد پدر گاهي حسن گاهي رضا
---------------
بنويسيد به روي قبرو به روي كفنم
عاقلا ديوونه امام رضا منم منم
----------------
من كيستم گداي تو يا ثامن الحجج
شرمنده عطاي تو يا ثامن الحجج
----------------
بالله نمي روم بر بيگانگان به عجز
تا هستم آشناي تو يا ثامن الحجج
----------------
يارضا
بر يازده امام چو دلم تنگ مي شود
مي آيم و طواف مزار تو مي كنم
----------------
با نام رضا به سينه ها گل بزنيد
با اشك به بارگاه او پل بزنيد
فرمود كه هر زمان گرفتار شديد
بر دامن ما دست توسل بزنيد
---------------
دلم كبوترصحن ورضاست سودايم
دلم خوشست كه ازمن رضاست مولايم
حسن شاه دين شرف بخشيد ملك طوس را
شمع، آرى ميكند روشن دل فانوس را
ديده را گفتم كه اين روشندلى از چيست؟ گفت:
طوطياى خويش كردم خاك شاه طوس را
از براى خاكروبى درش روح الامين
در كف خود هر سحر گيرد پر طاووس را
اى كه در اسماء اعظم عمر خود كردى تلف
در خراسان آى وبنگر مظهر قدوس را
----------------
بر در دوست به اميد پناه آمدهايم
همره خيل غم و حسرت و آه آمدهايم
چون نديديم پناهى به همه مُلك جهان
لاجرم سوى رضا بهر پناه آمده ايم
----------------
امروز كه سر بر حرمت مي آيم
انگار تمام عشق كامل شده است
اي ضامن آهو ! به غريبي سوگند
دل كندن از اين ضريح مشكل شده است
----------------
يك تكه از بهشت در آغوش مشهد است
حتي اگر به آخر خط هم رسيده اي
آنجا براي عشق شروعي مجدد است
----------------
هركجاسلطان بود دورش سپاه و لشكر است،
پس چرا سلطان خوبان بي سپاه و لشكر است
با خبر باشيد چشم انتظاران ظهور،
بهترين سلطان عالم از همه تنها تر است
----------------
زائري باراني ام آقا بدادم ميرسي؟
بي پناهم، خسته ام،تنهابدادم ميرسي ؟
گر چه آهونيستم اماپراز دلتنگي ام
ضامن چشمان آهوهابه دادم ميرسي ؟
شهادت امام هشتم بر شما دوست عزيز تسليت باد
----------------
در ميان حجره يا رب كيست غوغا ميكند
شكوه زير لب ز بي رحمي دنيا ميكند
----------------
امام الرضا به حجره غريبانه جان سپرد
او شمع جمع بود و چو پروانه جان سپرد
شهادت امام رضا (ع) تسليت باد
در سال يازدهم هجرت رسول اكرم (ص) در آخرين سفرحج (در عرفه)، در مكه و در غديرخم، در مدينه قبل از بيمارى و بعد از آن در جمع ياران و يا در ضمن سخنرانى عمومى، با صراحت و بدون هيچ ابهام، از رحلت خود خبر داد. چنان كه قرآن رهروان رسول خدا (ص) را آگاه ساخته بود كه پيامبر هم در نياز به خوراك و پوشاك و ازدواج و وقوع بيمارى و پيرى مانند ديگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد. پيامبر اكرم (ص) يك ماه قبل از رحلت فرمود: «فراق نزديك شده و بازگشت به سوى خداوند است. نزديك است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمايم و من دو چيز گران در ميان شما مى گذارم و مىروم: كتاب خدا و عترتم، و خداوند لطيف و آگاه به من خبر داد كه اين دو هرگز از يكديگر جدا نشوند تا كنار حوض كوثر برمن وارد شوند. پس خوب بينديشيد چگونه با آن دو رفتار خواهيد نمود».
در حجهالوداع در هنگام رمى جمرات فرمود: «مناسك خود را از من فرا گيريد، شايد بعد از امسال ديگر به حج نيايم و هرگز مرا ديگر در اين جايگاه نخواهيد ديد».
روزى به آن حضرت خبر دادند كه مردم از وقوع مرگ شما اندوهگين و نگرانند. پيامبر در حالى كه به فضل بن عباس و على بنابىطالب (ع) تكيه داده بود به سوى مسجد رهسپار گرديد و پس از درود و سپاس پروردگار، فرمود: «به من خبر داده اند شما از مرگ پيامبر خود در هراس هستيد. آيا پيش از من، پيامبرى بوده است كه جاودان باشد؟! آگاه باشيد، من به رحمت پروردگار خود خواهم پيوست و شما نيز به رحمت پروردگار خود ملحق خواهيد شد».
روزي ديگر پيامبر (ص) با كمك علي (ع) و جمعي از ياران خود به قبرستان بقيع رفت و براي مردگان طلب آمرزش كرد . سپس رو به علي (ع) كرد و فرمود: «كليد گنجهاي ابدي دنيا و زندگي ابدي در آن، در اختيار من گذارده شده و بين زندگي در دنيا و لقاي خداوند مخير شدهام، ولي من ملاقات با پروردگار و بهشت الهي را ترجيح داده ام».
در چند روز آخر از زندگى رسول اكرم (ص) آن بزرگوار در مسجد پس از انجام نماز صبح فرمود:
«اى مردم! آتش فتنهها شعله ور گرديده و فتنهها همچون پارههاى امواج تاريك شب روى آورده است. من در روز رستاخيز پيشاپيش شما هستم و شما در حوض كوثر بر من در مي آئيد. آگاه باشيد كه من درباره ثقلين از شما مي پرسم، پس بنگريد چگونه پس از من درباره آن دو رفتار ميكنيد، زيرا كه خداي لطيف و خبير مرا آگاه ساخته كه آن دو از هم جدا نمي شوند تا مرا ديدار كنند. آگاه باشيد كه من آن دو را در ميان شما به جاي نهادم ( كتاب خدا و اهل بيتم ). بر ايشان پيشي نگيريد كه از هم پاشيده و پراكنده خواهيد شد و درباره آنان كوتاهي نكنيد كه به هلاكت ميرسيد».
آنگاه پيامبر (ص) با زحمت به سوي خانه اش به راه افتاد. مردم با چشماني اشك آلود آخرين فرستاده الهي را بدرقه مي كردند. در آخرين روزها پيامبر به علي (ع) وصيت نمود كه او را غسل و كفن كند و بر او نماز بگزارد. علي (ع) كه جانش با جان پيامبر آميخته بود، پاسخ داد: «اي رسول خدا، ميترسم طاقت اين كار را نداشته باشم».
پيامبر (ص) علي (ع) را به خود نزديك كرد. آنگاه انگشترش را به او داد تا در دستش كند. سپس شمشير، زره و ساير وسايل جنگي خود را خواست و همه آنها را به علي سپرد.
فرداي آن روز بيماري پيامبر (ص) شدت يافت اما او در همين حال نيز اطرافيان خود را درباره حقوق مردم و توجه به مردم سفارش مي كرد. سپس به حاضران فرمود: «برادر و دوستم را بخواهيد به اينجا بيايد».
ام سلمه، همسر پيامبر گفت: «علي را بگوييد بيايد. زيرا منظور پيامبر جز او كس ديگري نيست».
هنگامي كه علي (ع) آمد، پيامبر به او اشاره كرد كه نزديك شود. آنگاه علي (ع) را در آغوش گرفت و مدتي طولاني با او راز گفت تا آنكه از حال رفت و بيهوش شد. با مشاهده اين وضع، نوادههاي پيامبر (ص) حسن و حسين (ع) به شدت گريستند و خود را روي بدن رسول خدا افكندند. علي (ع) خواست آن دو را از پيامبر (ص) جدا كند. پيامبر (ص) به هوش آمد و فرمود: «علي جان آن دو را واگذار تا ببويم و آنها نيز مرا ببويند، آن دو از من بهره گيرند و من از آنها بهره گيرم».
سرانجام پيامبر (ص) هنگامي كه سرش بر دامان علي (ع) بود، جان به جان آفرين تسليم كرد
كوله بارَم بَر دوش، سَفري بايد رفت ... سفري بي همراه ... ، گُم شدن تا ته
تنهايي مَحضـ .... يار تنهايي من با من گفت : هر كُجا لرزيدي .. از
سفرترسيدي .. تو بگو .. از ته دل... من خُــ ـدا را دارم ...
ܓ✿ܓ✿ܓ✿
.........................
شب هاي دراز بي عبادت، چه كنم
طبعم به گناه كرده عادت چه كنم
گويند كريم است و گنه مي بخشد
گيرم كه ببخشد زخجالت چه كنم!
هدف بسيجيان كربلاست، منتها در راه رسيدن به كربلا هدف هاي واسطي هم هستند... كربلا در راهش شهيد مي خواهد، مسلم بن عقيل مي خواهد...
"حاج ابراهيم همت"
باز هم امروز نام تو را شنيدم...
باز هم دلم هوايي شد...
عشق به فرزندت جاي خود دارد اما...
براي دل من تو معناي ديگري هستي...
باز هم افسوس كه اي كاش بودي...كاش بودي براي چند لحظه به احترام نشستن در مقابلت...
براي شنيدن صداي نوازشگرت... براي لمس نگاه آتشينت...
كاش بودي تا با نگاهت خاكستر شوم...كاش...
اي شاهكار آفرينش! اي رسول...
كاش برسد روزي كه از عشق تو جان دهم..
اي رحمت خلقت... به من بگو چگونه نام تو را بر زبان جاري كنم كه حق را ادا كرده باشم؟
آه... كاش من سلمان بودم... كاش من ابوذر بودم... كاش من ...اويس بودم
حضرت آيت الله تهراني صبح روز چهارشنبه سيزدهم دي ماه 91 پس از طي يك دوره طولاني مدت بيماري دار فاني را وداع گفت.
اين عالم بزرگ كه از شاگردان مكتب فقهي امام راحل (ره) و از يادگاران درس آيات عظام بروجردي و خويي به حساب مي آمد،در طول عمر پربركت خود خدمات فراواني از خود به جاي گذاشت. تربيت فضلاي بسيار، تدريس، تأليف و به ويژه تربيت اخلاقي جوانان در جلسات هفتگيِ اخلاق از جمله خدمات به ياد ماندني آن فقيه بزرگ بود.
حضور در صحنه هاي حساس اجتماعي و سياسي،آراستگي به فضايل اخلاقي و تلاش خستگي نا پذير براي ارتقاء علمي و معنوي حوزه علميه تهران از ديگر نكاتي است كه در زندگي سراسر افتخار آن عبد صالح خدا ديده مي شد.
سالي است نكو كه دل نكوتر باشد/ چشم از هيجان عشق او تر باشد
آغاز بهار اربعين است و دلم/ اي كاش به گنبدش كبوتر باشد
* * * * * * * *
امشب شب اربعين مصباح هداست/ دل ياد حسين بن علي شير خداست
پروانه به گرد شمع حق پر زد و سوخت/ امشب شب ياد عشقياء و شهداست
* * * * * * * *
بسوز اي دل كه امروز اربعين است
عزاي پور ختم المرسلين است
قيام كربلايش تا قيامت
سراسر درس، بهر مسلمين است
* * * * * * * *
به ياد كربلا دلها غمين است
دلا خون گريه كن چون اربعين است
* * * * * * * *
خدايا بحق اين روز عزيز، ما را چون جابر، از محبان و شيعيان واقعي امام حسين عليه السلام قرار بده/ آمين.
* * * * * * * *
السلام علي الباكين علي الحسين
* * * * * * * *
بــاز دگر بـاره رســيــد اربـعـيــن
جوش زند خـون حـسـيـن از زميــن
شـد چـهـلـم روز عــزاي حـسـيــن
جــان جــهــان بـــاد فداي حـسين
* * * * * * * *
چهل شبانه گذر كرد بر زمين بى تو
چهل شبانه بى عشق، بى يقين، بى تو
پس از تو پيرهن سوگوار تا به ابد
چه گريه ها كه ندارد در آستين بى تو
* * * * * * * *
از بدرود اشكبار كاروان، چهل غروب گذشته است و قصه هاى سوخته، به چشم هاى فرات مى ريزد.
* * * * * * * *
اربعين، با بوى خون در مشام و آبله در پا، رسيده است تا بگويد همه اتفاقات سرخ، در راستاى شكيبايى زينب عليهاالسلام بود.
* * * * * * * *
چهل شب است كه بر نيزه شدن آفتاب را سر بر شانه هاى آسمان مى گرييم. «اى چرخ! غافلى كه چه بيداد كرده اى»
* * * * * * * *
چهل روز گذشت. نه اشكها در چشم دوام آوردند، نه حرفها بر زبان! روايت درد، آسان نيست.
* * * * * * * *
چهل روز گذشت. اما چهل سال ديگر چهارصد سال،... هم بگذرد، صداي «هل من ناصر» تو بيجواب نخواهد ماند.
* * * * * * * *
اربعين؛ فرصتي براي ديدارها، مجالي براي زيارت آسمانيها، طواف حاجيان داغديده بر مزار حسين، فرصتي براي يكدله شدن، پيوستن به صاحبان فضيلت و كرامت، آشنايي با عاشقانههاي هفتاد و دو پروانه.
* * * * * * * *
اربعين؛ تمرين سوختن، تمرين شعله ور شدن، مشق ققنوسي بودن، مشق سوختن در آتش عشق، مشق فداكاري و ايثار، تمرين پرواز با بالهاي شكسته
* * * * * * * *
اسلام را عاشورا بيمه كرد و عاشورا را اربعين.
* * * * * * * *
اربعين كه مي آيد، بايد از زينب گفت؛ از حاصل زخم ها و نمازهاي نشسته اي كه هنوز او را به ياد دارند.
اربعين مي آيد؛ اما تلاوت زيبايي را تنها در چشمان زينب عليهاالسلام بايد جست. اربعين مي شكفد و نام زينب گل مي كند. زينب از آن چه يزيديان شرم زده هراس داشتند هم بالاتر بود. زينب عليهاالسلام ، با خطبه اي از غربت در ميان هلهله زنان شام، گل گريه كاشت.
* * * * * * * *
اربعين است و كاروان تأثيرگذار عشق آمده است. فرزند مكه و منا ـ زين العباد ـ آمده است؛ پيك انقلاب گر، براي شامياني آمده است كه دل هاشان از بناي مسجد دمشق هم سخت تر بود.
* * * * * * * *
اربعين آمده است؛ همراه سپاه پيروز افتخار و وارثان خون و روشني
چهل روز از اشك هاي كربلا مي گذرد؛ قطراتي كه حاوي پيام فتح اند و دلاورمردي. امروز «جابر» و «عطيه» خود را به مدفن حنجره آزادگي رسانده اند.
* * * * * * * *
در چهلمين روز، تنها چيزي كه براي همه تداعي مي شود، حديث خون و پيروزي است.
سجاده نشين لحظه هاي سرخ عبادت! دستي برآور و سينه ام را عاشورايي كن. مي خواهم پس از چهل وادي رنج و گريه، نام تو، مستي فزاي دقايق عزايم باشد.
* * * * * * * *
شـد چـهـلـم روز عــزاي حـسـيــن
جــان جــهــان بـــاد فداي حـسين
* * * * * * * *
اربـعيـــن آمـــد و اشكــم ز بـصـر ميآيد
گوييا زينب محزون ز سفر ميآيد
باز در كرب و بلا شيون و شيني برپاست
كــز اسيران ره شام خبر ميآيد
(صامت بروجردي)
* * * * * * * *
باز دلم خون شد و چشمم گريست
آنكه درين روز چون من نيست كيست؟
بـــاز دگــــــر بــــاره رسيـــد اربعين
جــوش زنـــد خـــون حـسـيــن از زمين
غــــرق تــلاطــــم شده بحر محيط
يك ســـره درد اســت بـســـاط بَسيط
شــــد چهــلـــم روز عزاي حسين
جــــان جهـــــان بــــاد فـــداي حسين
* * * * * * * *
اربعين؛ روز بازگشت پرستوهاي داغدار به كاشانه؛ روز رهايي از اسارتها، روز گسستن غل و زنجيرها، هجرت از غربت و آوارگي، ساكن شدن در حريم امن دوست.
* * * * * * * *
اربعين؛ روز زيبايي حقيقت، روز زيارت چشمها از زيباييهاي كربلا، روز تماشاي واقعه عاشورا، روز به گل نشستن خون ذبح عظيم كربلا.
* * * * * * * *
اربعين؛ پايان شمرها و حرملهها، پايان قهقههها و هوسرانيها، پايان تشنگيها، پايان هراس دختركان
* * * * * * * *
اربعين؛ روز «نَصْرٌ مِنَ اللّهِ وَ فَتْحٌ قَريبٌ»، روز پيروزي خون بر شمشير، روز جاودانگي حسين عليهالسلام .
* * * * * * * *
چهل روز از مرثيه بيپايان خدا در خاك ميگذرد و چهل عمره از باديهپيمايان عرفات كربلا
* * * * * * * *
اي آن كه لحظه لحظه كنار تو زيستم! *** امشب، چهل شب است برايت گريستم
امشب چهل شب است كه آب از گلوي من *** پايين نرفته، بغض عطشناك كيستم؟
اربعين يعني گذشت چهل روز از مصيبت جانگداز شهادت سرور و سالار شهيدان.. چرا فقط براي امام حسين عليه السلام روز اربعين تعيين شده و براي امامان ديگر و حتي پيامبر اكرم صلي اللَّه عليه و آله، مراسم روز اربعين نداريم؟
براي توضيح جواب اين سؤال، به اين مطالب توجه كنيد:
1) فداكاريهاي امام حسين عليهالسلام، دين را زنده كرد و نقش او در زنده نگه داشتن دين اسلام، ويژه و حائز اهميت است. اين فداكاريها را بايد زنده نگه داشت؛ چون زنده نگه داشتن دين اسلام است. گراميداشت روز عاشورا و اربعين، در حقيقت زنده نگه داشتن دين اسلام و مبارزه با دشمنان دين است.
2) مصيبت حضرت امام حسين عليهالسلام، براي هيچ امام و پيامبري پيش نيامده است. مصيبت امام حسين عليهالسلام، از همه مصيبتها بزرگتر و سختتر بود. اگر عامل ديگري هم در كار نبود، همين عامل كافي است كه نشان بدهد چرا براي امام حسين عليهالسلام بيش از امامان ديگر و حتي بيش از پيامبر اسلامصلياللَّهعليهوآله عزاداري ميكنيم و مراسم متعددي برپا ميكنيم.
3)در ماه محرم سال ۶۱ق. امام حسين عليهالسلام، فرزندان، خويشان و ياران آن حضرت را كشتند و اسيران كربلا را به كوفه و شام بردند و همين اسيران داغديده، روز اربعين شهادت امام حسين عليهالسلام و يارانش، به كربلا رسيدند و همه مصائب روز عاشورا در آن روز تجديد شد و آن روز، روز سختي براي خاندان پيامبر بود.
4)دشمنان اسلام با به شهادت رساندن امام حسين عليهالسلام، قصد نابود كردن دين اسلام را داشتند. دشمنان امام حسين عليهالسلام تلاش كردند تا حادثه كربلا، به كلي فراموش شود و حتي كساني را كه براي زيارت امام حسين عليهالسلام ميآمدند، شكنجه ميكردند و ميكشتند. در زمان متوكل عباسي، همه قبرهاي كربلا را شخم زدند؛ مزرعه كردند و مردم را از آمدن براي زيارت قبر امام حسين عليهالسلام، منع كردند. شيعيان هم براي مقابله با اينها، از هر مناسبتي استفاده ميكردند كه يكي از اين مناسبتها، حادثه روز اربعين است.
5)يكي از نشانههاي مؤمن، زيارت امام حسين عليهالسلام در روز اربعين است. از حضرت امام حسن عسكري عليهالسلام روايت شده است كه علامتهاي مؤمن پنج چيز است؛ پنجاه و يك ركعت نماز فريضه و نافله در شبانهروز، زيارت اربعين، انگشتر به دست راست كردن، پيشاني بر خاك نهادن در سجده و بسم الله را بلند گفتن۱و يكي از وظايف شيعيان را اهتمام به زيارت اربعين بر شمردهاند.
۱. شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، ص ۵۴۵.
آبروي حسين به كهكشان مي ارزد ، يك موي حسين بر دو جهان مي ارزد ، گفتم كه بگو بهشت را قيمت چيست ، گفتا كه حسين بيش از آن مي ارزد
.............................
كشتي شكست خورده ي طوفان كربلا
در خـــون فــــتــاده به ميــدان كربلا
گر چشم روزگار بر او زار مي گريست
خون مي گذشت از سر ايوان كـربـلا
نگرفت دست دهر گلابي به غير اشـك
ز آن گل كه شد شكفته به بستان كربلا
از آب هم مضـــــايقه كـــردند كـوفـيـان
خـوش داشتند حرمت مـهمــان كـربلا
بودند ديو و دد همه سيراب و ميمكيد
خــــاتم ز قحــــط آب سليــمان كربـلا
زان تشنگان هنوز به عيّوق مي رسـد
فـــريـــاد الــعـطـش ز بيابان كربلا
آه از دمي كه لشكر اعدا نـكـرد شرم
كـــردنـــد رو بــه خـيمه ي سلطان كربلا
آن دم فلك بر آتش غيرت سـپـنـد شد
كــز خـوف خصـم از حرم افغان بلند شد
شور به پا مي كند خون تو در هر مقام
مي شكنم بي صدا در خود صبح و شام
باده به دست تو كيست ؟ طفل شهيد جنون
پير غلام تو كيست ؟ عشق عليه السلام
در رگ عطشانتان شهد شهادت به جوش
مي شكند تيغ را خنده خون در نيام
ساقي بي دست شد خاك زمي مست شد
ميكده آتش گرفت سوخت مي و سوخت جام
بر سر ني مي برند ماه مرا از عراق
كوفه شود شامتان كوفه مرامان شام
از خود بيرون زدم در طلب خون تو
بنده حر توام اذن بده يا امام
عشق به پايان رسيد خون تو پايان نداشت
آنك پايان من در غزلي ناتمام ..
چيزي نمي تونم بگم
جز يا اباعبدالله الحسين
مي خواست برگرده جبهه
بهش گفتم: پسرم! تو به اندازه ي سنّت خدمت كردي
بذار اونايي برن جبهه كه نرفته اند
چيزي نگفت و ساكت يه گوشه نشست...
... وقت نماز كه شد ، جانمازم رو انداختم كه نماز بخونم
ديدم اومد و جانمازم رو جمع كرد
خواستم بهش اعتراض كنم كه گفت:
اين همه بي نماز هست!
اجازه بديد كمي هم بي نمازا ، نماز بخونند
ديگه حرفي برا گفتن نداشتم
خيلي زيبا ، بجا و سنجيده جواب حرف بي منطقي من رو داد
.........................
كوچه هايمان را به نامشان كرديم كه هرگاه آدرس منزلمان را ميدهيم بدانيم از گذرگاه كدام شهيد با آرامش به خانه مى رسيم!
نكند عكس آنان را ببينيم و عكس آنها عمل كنيم...
به نام خدا پيامكهاي برگزيده در مسابقه پيامكي 9 دي ماه
ماجراي امان نامه ثابت كرد عباس (ع) هم كه باشي دشمن طمع جدا كردن تو از ولايت را از سر بيرون نميكند.
هرگز بغير جانان ما جان نمي فروشيم جان ميدهيم اما جانان نمي فروشيم دشمن اگر ببخشد كاخ سفيد خود را يك تار موي رهبر بر آن نمي فروشيم غدير يعني كسانيكه عقب مانده اند برسند و كسانيكه جلو رفته اند بازگردند تا با ولايت قدم بردارند خداوند بر ما منت نهاد كه ما را زير پرچم ولايت جمع نمود. ولايت در سايه همكيشي تقوا، شاخه نيلوفرين اتصال ملت تا ملكوت است. ما همان نسل جوانيم كه ثابت كرديم در ره عشق جگردارتر از هر مرديم هر زمان بوي خميني به سر افتد ما را دور سيد علي خامنه اي ميگرديم ولايت فقيه يك فرهنگ و يك جريان است.
|
دين به تنهايي نعمت عظيمي است كه به جاست ام النعمات خوانده شود زيرا كه منبع تمام نعمتهاست و بشريت را آماده دريافت خيرات و بركات ميكند.
قرآن كريم روزي را كه آخرين حكم الهي نازل شد و دين را به كمال و نعمت رسانيد روز نا اميدي و ياس كفار مينامد كه كافران از پيروزي بر مسلمين قطع اميد كردند و براي ادامه حيات ننگين خود دست به تلاشهاي مذبوحانه زدند تا با ترويج كذب و افترا و تهمت و خيانت مذهب نجات بخش انسانيت را بي اثر سازند ولي نعمت ولايت اين تلاش ها را تبديل به عذاب و شكنجه اي براي خود آنان نمود.
بحث ولايت از ولايت خداوند براي تدبير امور بندگان بوسيله تشريع و ولايت رسول اكرم(ص) آغاز و به ولايت اولوالامر ميرسد كه خداوند بدين وسيله زمينه حاكميت مستضعفان را بر زمين فراهم ميكند تا آنان را وارثان و پيشوايا آينده قرار دهد.
زندگي دنيا و آخرت در پرتو حاكميت دين و نور ولايت به هم پيوسته و طيب است كه انسان را از نعيم زندگي پاك دنيايي به نعيم جاودان آخرت منتقل ميسازد.
سازمان زنان انقلاب اسلامي منطقه 20 برگزار ميكند:
مسابقه " فجر صادق"
در قالب : نقاشي، خوشنويسي، كاريكاتور، شعر و ماكت سازي
با موضوع: انقلاب اسلامي ايران
مهلت ارسال آثار:12 بهمن ماه 1391
محل ارسال آثار: شهرري ، ميدان شهيد غيبي، خيابان خرمدره، موسسه قرآني حضرت علي اصغر(ع)
جهت كسب اطلاعات بيشتر با شماره 09126953245 تماس حاصل فرماييد.
كلام رهبري و حفظ دستاوردهاي انقلاب اسلامي
ارشادات مقام معظم رهبري از آنجا كه با توجه به تمامي مصالح داخلي و
جهاني و معيارهاي الهي و اسلامي و با عنايت به ضرورتها انتخاب ميشود به
شعاري محكم و قوي مبدل ميگرددكه امت اسلام با تكرار آن ، جامعه اسلامي را به يك حصن محكم تبديل ميكند تا در محافظت از ارزشهاي
اسلامي و مقابله با تهاجمات دشمنان داخلي و خارجي غير قابل نفوذ گردد.
از آنجا كه مسئولان و كارشناسان اقتصادي، نظامي، سياسي و فرهنگي يا اجتماعي ممكن است در مسائل داخلي يا خارجي دچار خطا و اشتباه شوند و ممكن است در برنامه ريزيها و حركتهاي خود بر اساس آشنايي با علوم سياسي و علوم مربوط به رشته هاي تخصصي خود كه نوعا بصورت متون مدون غربي به دست ما رسيده عمل كرده و نتيجتا در تطبيق با ارزشهاي و اهداف جمهوري اسلامي اشتباه كنند و يا مانند بعضي از تحصيل كرده هاي غربي بر اساس آشنايي و اعتقاد به ضوابط علمي موجود در جهان ، حركتهاي اسلامي ما را بدون آگاهي از مباني آنها غير علمي معرفي نمايند ، در اينجا رهبري با تشخيص و دريافت صحيح خود از اسلام نظر خود را در قالب ارشادات و راهنماييها متبلور كرده و ملت نيز با آگاهي از آنكه رهبر مصلحت اسلام و نظام را ميشناسد آنها را بصورت شعار تكرار مينمايد.
لذا اهميت اين ارشادات و نتايج آن موجب گشته كه دشمن نيز حمله خود را متوجه همين نقطه نموده و آن را مورد حمله قرار دهند. اين حملات به گونه اي بسيار مرموز و موذيانه طراحي شده است . جو خاص و طرز تفكر بخصوصي كه سعي ميشود در مقابله با ارشادات رهبري به وزارتخانه ها و دانشگاهها وارد و اشاعه داده شود.
طلايه داران اين طرز تفكر، غربزده ها و جناحهاي مخالف اسلام هستند كه بعضا در لباس استاد و مديران اقتصادي و سياسي جلوه پيدا ميكنند و چنين ارشاداتي را با روحيه بازسازي كشور كه محتاج اعتدال و آرامش است معارض خوانده و به اين صورت حساسيت جامعه و امت اسلامي را نسبت به تكرار ارشادات رهبري كمرنگ مينمايند.
تلاش در جهت تحقق شعارهاي رهبري بزرگترين امر به معروف است.
دشمن ار اين هجمه بسيار مرموز تلاش ميكند به اهداف زير دست يازد:
لذا با توجه به مطالب عنوان شده بايد تلاش جدي نمود تا ارشادات و بيانات رهبري هر چه پررنگتر در سطح جامعه جاري و ساري گردد و توسط اقشار مختلف امت اسلامي تكرار و تكرارشود تا شاهد تحقق هر چه بيشتر ارزشها و آرمانهاي انقلاب اسلامي باشيم.
سازمان زنان انقلاب اسلامي، منطقه 20
با سلام خدمت شما دوستان بزرگوار تا حالا فكر كرديد كه ثار در لغت چه معني داره يا اصـلا( يا لـثارات الحسين )
كه فـكر كـنم بيش تر شمـا در فـيلم مختارنامه ايـن شعار رو شنيده باشيد
خوب اگه دوست داريد بفهميد مطلب زير رو بخونيد لطفا نظر يادتون نره.
«ثار» در لغت به معناي خونخواهي است.
«يالثارات الحسين عليه السلام»
شعار ياران حضرت مهدي عليه السلام است كـه به خونخواهي امام حسين عليه
السلام، هنگام قيام آن حضرت سر خواهـند داد. به اين معنا كـه «كجايند
قـاتلان حسـين عليه الـسلام» و يـا بـه اين مـعنـا كـه «كـجـايـنـد
خونخواهان حسين عليه السلام».
امام صادق عليه السلام در اين باره فرمود:
«...
وَهُمْ مِنْ خَشيَةِ اللَّهِ مُشْفِقُونَ يَدعُونَ بِالشَّهادَةِ
وَيَتَمَنَّونَ اَنْ يُقتَلُوا فِي سَبيلِ اللّهِ شِعارُهُم يَا لَثاراتِ
الحُسَينِ عليه السلام اِذا سارُوا يَسيِرُ الرُّعبُ اَمَامَهُمْ
مَسـِيرَةَ شَهرٍ»
«ياران مهدي... تنها ازخدا ميترسند و فـرياد «لا اله الاّ اللّه» آنـان بلنـد است و هـمواره در آرزوي شهادت وكشته شدن در راه خدايند. شعـار آنان «يـالـثارات الحسين» است. (بياييد به طلب خو؛ ..
زنگ زده بود كه نمي توانه بياد و بايد منطقه بمونه
خيلي دلم براش تنگ شده بود
اونقدر اصرار كردم تا قبول كرد خودم برم پيشش
بليط گرفتم و با اتوبوس رفتم اسلام آباد...
... وارد خونه كه شدم ديدم خونه رو مرتب كرده
همه چيز سر جاش بود
كلا وقتي مي يومد خونه ، من ديگه حق نداشتم كار كنم
پوشاك بچه رو عوض كرده و شير خشكش رو آماده مي كرد
سفره رو مي انداخت و جمع مي كرد
پا به پاي من مي نشست و لباسها رو مي شست ، پهن مي كرد و جمع مي كرد
اونقدر محبت به پاي من مي ريخت كه هميشه بهش ميگفتم:
درسته كم مياي خونه ، ولي وقتي مياي كلي محبت مي كني
اونقدر محبت مي كني كه اگه من بخوام جمعش كنم، براي يك ماه ديگه وقت دارم
نگام ميكرد و ميگفت: تو بيشتر از اينا به گردن من حق داري
يه بار هم گفت: من زودتر از جنگ تموم ميشم
اگه بعد از جنگ زنده مي بودم بهت نشون مي دادم چطور اين روزها رو جبران مي كنم
خاطره اي از زندگي سردار شهيد محمد ابراهيم همت
نه دي، روز بخشش فريب خوردگان و روز غضب بر فتنهگران توسط امت بود. نه دي، آموخت كه نيازي نيست هميشه وليّ در بين باشد، بلكه كافي است وليّ در دل باشد.
دستانم لايق شكوفه هاي اجابت نيست بگذار دعايم را دردستان تو بنشانم تا اجابتشان را نظاره كنم.
الهم عجل لوليك الفرج
...............................................
آقااجازه!دست خودم نيست خسته ام/دردرس عشق،من صف آخرنشسته ام/يعني نميشودكه ببينم سحررسيد/درس غريب"غيبت كبري"به سررسيد/آقا اجازه!بغض گرفته گلويمان/آنقدرردشديم كه رفت آبرويمان/استادعشق! صاحب عالم!گل بهشت/بايدكه مشق نام توراتاابدنوشت/فرج يوسف فاطمه ١٤صلوات
....................................................
چيست اين دلشوره هاي بيكران/پشت كاشي هاي سبزجمكران/كشتي اميددرگل تابه كي؟بانگ اللهم عجل...تابه كي؟تابه كي ازداغ هجران توصبر؟جلوه كن اي آفتاب پشت ابر*براي تعجيل درظهورش صلوات*
.......................................................
بي شمااين فاصله هاطاقت من رابرده/ساعتم زنگ زده عقربه هايش مرده/كاش باوركنيد ازدوري شمادل تنگم/اين دل خسته ام ازدوري شماپژمرده
....................................................
همه ي مقدمات عمليات انچام شده بود،همه ي معبرهاي ما جواب داده بود،نيروها مستقر شده بودند توي خط، تا شب بعد براي عمليات همه كارها روبه راه بود...
شب برگشتيم قرارگاه براي استراحت،آخر شب خوابيديم.
دم صبح بيدار شدم.
نور فانوس فضاي چادر را روشن كرده بود.
ديدم مهدي پتو را كنار زده،به حالت سجده صورتش را گذاشته روي خاك و مي گويد:
خدايا!من هرچي در توانم بود،هرچي بلد بودم و هر چي امكانات بود آماده كردم،از اينجا به بعدش با توست...
بسا چيزى را ناخوش داشته باشيد كه آن به سود شماست و بسا چيزى را دوست داشته باشيد كه به زيان شماست، و خدا مىداند و شما نمىدانيد.
بقره آيه ۲۱۶
و چون بندگان من از تو در بارهى من بپرسند،بگو كه من نزديكم و به نداي كسي كه مرا بخواند پاسخ مي دهم .
۱۸۶بقره آيه
نيكوكار كسي است كه به خداي عالم و روز قيامت و فرشتگان و كتاب آسماني و پيغمبران ايمان آرد و دارائي خود را در راه دوستي خدا به خويشاوندان و يتيمان و فقيران و رهگذاران و گدايان بدهد و هم خود را در آزاد كردن بندگان صرف كند و نماز بپا دارد و زكات مال به مستحق برساند و با هر كه عهد بسته به موقع خود وفا كند و در كار زار و سختيها صبور و شكيبا باشد و بوقت رنج و تعب صبر پيشه كند كسانيكه بدين اوصاف آراسته اند آنها به حقيقت راستگويان و آنها پرهيزكارانند.
بقره آيه ۱۷۷
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از صبر و نماز كمك بگيريد كه خداوند با صابران است.
بقره آيه ۱۵۳
آيا ندانسته اي كه خدا آنچه را كه در آسمانها و آنچه را كه در زمين است مي داند؟ هيچ گفتگوي محرمانه اي ميان سه تن نيست مگز اينكه او چهارمين آنهاست، و نه ميان پنج تن مگر اينكه او ششمين آنهاست، و نه كمتر از اين و نه بيشتر . مگر اينكه هر كجا باشند او با آنهاست. آنگاه روز قيامت آنان را به آنچه كرده اند آگاه خواهد گردانيد. زيرا خدا به هر چيزي داناست.
مجادله آيه ۷
تجمع بزرگ اعضاء سازمان زنان انقلاب اسلامي به مناسبت روز ميثاق با ولايت و تجديد بيعت با مقام عظماي ولايت حضرت امام خامنه اي (مدظله)
روز2شنبه 11دي ماه 1391 از ساعت 14 بعداز ظهر در شهرستان ري |
امروز را با كوله باري از گناه در خدمتم خدا....
نميدانم چرا مسيرم را گم كردم؟
نميدانم كدامين نفرين مرا گرفته است؟
نميدانم ارزش كدام انسان را به زير سوال بردم؟
نميدانم كه دل چــــــه كســـــي را شـــكــــــستم؟
نميدانم دســـــــت كــــــدام فـــــقـــــيــر را رد كـــــــــردم؟
من به همانند انسانهايي هستم كه عذر فراموشي را مي اورم.به دل اين را گفته ام تا قانع اش كنم.ارام گيرد ولي ديگر نميدانم خداي من اين حرف دل خوشكنك را به دل گفته ام تا ارام بگيرد.مگر اين دل ارام ميگيرد؟
شايد او هم از من واز كارهاي من خسته شده است....
خداي من...
مگر خودت نگفتي كه ارزش هر ادمي به تقواي اوست.
مگر خودت نگفتي كه انسان اشرف مخلوقات است.انسان براي تو عزيز است.هر چند گناه كار باشد...
انسان براي تو با ارزش است به اين استناد كه گفتي به تمام فرشته هاي اسمانيت كه بر انسان سجده نمايد...
خدايا ميدانم همه خوب نيستيم.اما نبايد ديدگاه مان را درمورد اينكه چند گناه از يك انسان سر زده است او را انسان ندانيم واز كنارش به راحتي بگذريم.
خدايا به شرفت قسمت ميدهم تو دلم را نشكن ونگذار كه من دل كسي را بشكنم.
خدايا ببخش و مرا بيامرز مرا كه تو بهترين امرزنده اي!
اي عزيز كننده
واي ارحم الراحمين....
در روز حشر حق چو بگويد چه داشتي
سر بر كشد حسين و بگويد حساب شد
آيت الله اراكي فرمود:
شبي خواب اميركبير را ديدم، جايگاهي متفاوت و رفيع داشت
پرسيدم:
چون شهيدي و مظلوم كشته شدي اين مرتبت نصيبت گرديد؟
با لبخند گفت: خير
سؤال كردم چون چندين فرقه ضاله را نابود كردي؟
گفت: نه
با تعجب پرسيدم: پس راز اين مقام چيست؟
جواب داد: هديه مولايم حسين است!
گفتم چطور؟
با اشك گفت:
آنگاه كه رگ دو دستم را در حمام فين كاشان زدند؛ چون خون از بدنم ميرفت تشنگي بر من غلبه كرد سر چرخاندم تا بگويم قدري آبم دهيد؛ ناگهان به خود گفتم ميرزا تقي خان! 2 تا رگ بريدند اين همه تشنگي! پس چه كشيد پسر فاطمه؟
او كه از سر تا به پايش زخم شمشير و نيزه و تير بود! از عطش حسين حيا كردم ، لب به آب خواستن باز نكردم و اشك در ديدگانم جمع شد
آن لحظه كه صورتم بر خاك گذاشتند امام حسين آمد و گفت :
به ياد تشنگي ما ادب كردي و اشك ريختي؛ آب ننوشيدي اين هديه ما در برزخ، باشد تا در قيامت جبران كنيم.
روزي گنجشك با خدا قهر كرده بود...
روز ها گذشت و گنجشك با خدا هيچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا ميگرفتند و خدا هر بار به فرشتگان اين گونه ميگفت: مي آيد؛ من تنها گوشي هستم كه غصههايش را ميشنود و يگانه قلبي ام كه دردهايش را در خود نگه ميدارد.
و سرانجام گنجشك روي شاخه اي از درخت دنيا نشست. فرشتگان چشم به لب هايش دوختند، گنجشك هيج نگفت. و خدا لب به سخن گشود: با من بگو از آن چه سنگيني سينه توست. گنجشك گفت: “لانه كوچكي داشتم، آرامگاه خستگي هايم بود و سر پناه بي كسي ام. تو همان را هم از من گرفتي. اين طوفان بي موقع چه بود؟ چه مي خواستي از لانه محقرم؟ كجاي دنيا را گرفته بود؟” و سنگيني بغضي راه بر كلامش بست. سكوتي در عرش طنين انداز شد. فرشتگان همه سر به زير انداختند.
خدا گفت: ماري در راه لانه ات بود. خواب بودي. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون كند. آن گاه تو از كمين كار پر گشودي. گنجشك خيره در خدايي خدا مانده بود.
خدا گفت: و چه بسيار بلاها كه به واسطه محبتم از تو دور كردم و تو ندانسته به دشمني ام برخاستي. اشك در ديدگان گنجشك نشسته بود. ناگاه چيزي در درونش فرو ريخت هاي گريه هايش ملكوت خدا را پر كرد.
امام صادق عليه السلام فرمودند:
مكه سخن گفت به كرامت هاى خداوند تفاخر نمود و گفت : كيست مانند من و حال آنكه خانه خدا روى من بنا شده و مردم از اطراف به جانب من مى آيند، چون مكّه تفاخر نمود وحى شد، كه اى مكّه بجاى خود باش ، نيست فضل خانه كه سبب فضل تو است در جنب فضل كربلا، مگر به مانند سوزنى كه در دريا فرو برند، پس چه اندازه آب از دريا برميدارد،
و اگر خاك كربلا نبود تو را فضيلت نميدادم ، و اگر آن شخص (امام حسين عليه السلام ) كه در آنجا مدفون است نبود نه تو را و نه خانه را خلق مى كردم پس بجاى خود باش و تواضع و خشوع نما، و تكبّر مكن بر كربلا و الّا تو را به جهنّم خواهم انداخت .
متن عربي اين حديث :عن الصّادق عليه السلام انّ ارض الكعبة قال مَن مِثلى و قد بنى بيت اللّه على ظهرى ياتينى النّاس من كل فجّ عميق و جعلت حرم اللّه و امنه ، فاوحى اللّه اليها كفّى و قرّى ما فضل ما فضّلت به فيها اعطيت ارض كربلا الّا بمنزلة الّا برّة غمت فى البحر فحملت من مأ البحر و لولا تربة الحسين عليه السلام ما فضّلتك و لولا ما ضمّنة كربلا لما خلقتك و لا خلقت الذّى افتخرت به فقرىّ و استقرّى و كونى دنيا متواضعا ذليلا مهيمنا غير مستنكف و لا مستكبر لارض كربلا والّا مسخنده و هويت بك فى نار جهنّم .
و قال على بن الحسين عليه السلام اتّخذ اللّه ارض كربلا حرما قبل ان يتّخذ مكّة حرما باربعة عشرين الف عام و انّها تزهر لاهل الجنّة كالكوكب الدّرى (
امام سجّاد عليه السلام فرمودند:
خداوند زمين كربلا را حرم قرار داد 24 هزار سال قبل از آنكه مكّه را حرم قرار دهد، و آن زمين ميدرخشد براى مردم بهشت مانند ستاره درخشان .
و عن ابى جعفر عليه السلام قال خلق اللّه كربلا قبل ان يخلق الكعبة باربعة عشرين الف عامٍ و قدّسها و بارك عليها فما زالت قبل ان يخلق اللّه الخلق مقدّسة و مباركة و لاتزال كذلك و جعلها اللّه افضل الارض فى الجنّة .
و امام باقر عليه السلام مى فرمايد: خداوند كربلا را خلق كرد 24 هزار سال قبل از آنكه كعبه را خلق نمايد و آن زمين را مقدس نمود و بركت داد و قبل از آن خلق ننموده بود مقدّسى و مباركى مانند آن زمين و خداوند زمين كربلا را در بهشت افضل زمينها قرار داده است .