پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلّم آن چنان بسيار عبادت مي نمود كه بر اثر ايستادن و قيام زياد، پاهاي مباركش ورم كرد؛ تا بِدان حد نماز شب مي خواند كه چهره اش زرد شد و آنچنان در حال عبادت مي گريست كه از حال مي رفت.
روزييك يهودي به سيّد اوصياء و وارث انبياء حضرت علي عليه السلام گفت: چه شده شما (مسلمانان) را كه هنوز ۲۵ سال از رحلت پيامبرتان نگذشته بود، با يكديگرجنگ و كشتار كرديد؟
گويند: روزي بهلول بر متوكل وارد شد.
متوكل وضعِ خوب و بد قصر خود را از وي پرسيد. بهلول گفت: خوب است، اگر دو عيب نداشته باشد.
عبداللهبن يحيي گويد: به محضر حضرت علي عليه السلام مشرف شدم و هنگامي كه خواستم بر روي تخت بنشينم، پايه اش شكست و بر زمين افتادم و سرم آسيب ديد. حضرت علي عليه السلام فرمود: شكر خداوندي را كه كفاره گناهان شيعيان ما را در دنيا قرار داد تا همين جا پاك شوند. عرض كردم: چه گناهي كرده ام كه شكستن سرم كفاره آن باشد؟
فرمود: وقتي كه نشستي «بسم الله» نگفتي!
جواني در زمان رسول خدا صلّي الله عليه و آله حركات ناپسندي انجام مي داد و بر كارهاي ناشايست مشغول مي شد.
يكياز غلامان امام حسين عليه السلام خطايي كرد. امام خواست او را تنبيه كند، او اين آيه را خواند: «وَالكَاظِمينَ الغَيظ» امام فرمود: او را رها كنيد.
محمد بن سنان مي گويد: مردي در نامه اي از امام هادي عليه السلام پرسيد: از خلافت متوكّل چقدر مانده است؟ حضرت اين آيات را در جواب او نوشت:
تَزرَعُونَ سَبعَ سِنينَ دَأَباً : هفت سال با جدّيت زراعت مي كنند
ثُمَّ يَأتي مِن بَعدِ ذَالِكَ سَبعٌ شِدَادٌ : پس از آن هفت سال سخت مي آيد
ثُمَّ يَأتي مِن بَعدِ ذَالِكَ عَامٌ فيهِ يُغَاثُ النَّاسُ: سپس سالي فرا مي رسد كه باران فراوان نصيب مردم مي شود.
يوسف/47 تا 49
متوكّل در اول سال پانزدهم به جهنّم واصل شد.
شخصيگويد: به محضر امام رضا عليه السلام رفتم و درباره شيوه مصرف كردن در خانهنسبت به همسر و فرزندان پرسيدم. فرمود: به گونه اي باشد كه بين دو كار ناپسند قرار گيرد!
عرض كردم: منظورتان چيست؟
نقل است كه : يحيي معاذ رازي يكي از عرفا يك روز بدين آيه رسيد كه (ءَامَنَّا بِرَبِّ العَالَمين). گفت: ايمان يك ساعته از محو كردن كفر دويست ساله عاجز نيامد، ايمان هفتاد ساله از محو كردن گناه هفتاد ساله كِي عاجز آيد؟
تذكرة الاولياء/ص ۳۹۸
صدقه را خدا دريافت مي كند:
اَلَم يَعلَمُوا اَنَّ اللهَ هُوَ يَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبَادِهِ وَ يَأخُذُ الصَّدَقَاتِ:
آيا نمي دانستند كه تنها خداوند توبه را از بندگان مي پذيرد و صدقات را مي گيرد.
توبه/۱۰۴حضرتعلي ابن الحسين عليه السلام هنگامي كه صدقه به مستمند مي داد دست خود را مي بوسيد! شخصي از آن حضرت، راز اين بوسيدن را پرسيد. امام در پاسخ گفت: «صدقه مؤمن قبل از آن كه به دست فقير برسد به دست خداوند مي رسد» (از اين رو من دستم را مي بوسم) آنگاه براي تعليل گفته اش آيه ۱۰۴ سوره توبه را خواند.
ازامير المؤمنين حضرت علي عليه السلام پرسيدند: كدام دو برادر بودند كه در يك روز زنده شدند و در يك روز وفات يافتند امّا يكي از ايشان پنجاه سال و ديگري صد و پنجاه سال زندگي كرد؟
حضرتدر پاسخ فرمودند: عُزَير و عُزرَه بودند كه در يك روز به دنيا آمدند و عُزَير صد سال مرده بود و خداوند او را زنده كرد و پس از مدتي هر دو در يك روز وفات نمودند.
موفّق، وزيري از وزراي عراق بود. روزي در نماز جماعت به عالمي اقتدا كرد. امام جماعت در حين قرائت به اين آيه رسيد:
عارفي به مردي گفت: شيطان بر مادر و پدر تو (آدم و حوا) سوگندخورد كه نصيحت گر آنان است و ديدي كه با آنان چه كرد.
«هشام بن عبد الملك» از برخي عابدان و گشه گيران «شام» تقاضاي پند و موعظه نمود. عابدي در پاسخ «هشام» اين آيه را خواند: «وَيلٌ لِلمُطَفِّفين» (سوره مطفّفين/۱) : واي به حال كم فروشان.
سپس گفت : اين انذار و تهديد براي كسي است كهكيل و وزن را كم كند و كم بدهد پس ببين حال كسي كه همه چيز مردم را غصب كند و از آنِ خود سازد چطور خواهد شد؟! «هشام» از كلام او به گريه افتاد.
فُضَيل عياض از سردسته هاي دزدان بود. شبي
قدّاره ي خود را برداشت، تا به خانه اي برود و عمل منافي عفت انجام دهد. برپشت بام آن خانه پريد و همين كه خواست خود را به درون خانه بيفكند، ناگاه
شنيد همسايه آن خانه، نيمه شب برخاسته و اين آيه را مي خواند:
امامصادق عليه السلام فرمود: پيامبر صلي الله عليه و آله بر جنازه سعد بن معاذنماز خواندند و نود هزار فرشته كه در ميان آنها جبرئيل هم بود اقتدا كردند.