در پشت ديوار بقيع، غربت به پا شد
در پشت آن ديوار و در، كوثر فنا شد
مادر لگد خورد و مناجاتش همين بود
فرياد يابن العسكري، حاجت لقا شد
******
بيا تا حال مولايت ببيني گل از گلزار اشك او بچيني
بيا از بهر دفن مادري كه صدا ميزد كه يا فضه خذيني
رود زهراي قد كمان نبي امشب دارد مهمان
بيا سلمان بيا سلمان
رسد تا عرش ، زسوز دل نواي ما
بيا سلمان كه بابايم بود تنها
آه ، واويلا واويلا واويلا
******
ز كوه غصهها ريزد گدازه كه داغ سخت جَدّم گشته تازه
ببين باباي ما ياري ندارد بيا از بهر تشيع جنازه
در اين هنگامه ي هجران براي دلگرميّمان
بيا سلمان بيا سلمان
ز فرط گريه بند آمد صداي ما
بيا سلمان كه بابايم بود تنها
آه ، واويلا واويلا واويلا
عالمي سوخته از آتش آهِ من و توست
اين در سوخته تا حشر گواهِ من و توست
غربتم را همه ديدند و تماشا كردند
بي پناهي فقط انگار پناهِ من و توست
كوچه آن روز پر از ديده ي نامحرم بود
همه ي روضه نهان بين نگاهِ من و توست
صورت نيلي تو از نفس انداخت مرا
گرچه زهراي من اين اول راهِ من و توست
آه از اين شعله كه خاموش نگردد ديگر
آه از آن روز كه بر ني سر ماهِ من و توست
حال ما دنيا نشينان بي تو اصلاً خوب نيست
بي تو در دنياي ما جز فتنه و آشوب نيست
باغ هاي اين حوالي را همه سرما زده
دور از خورشيد هرگز حاصلي مرغوب نيست
خوب مي دانم شبيه عاشقانت نيستم
خوب مي داني كه اوضاع دلم مطلوب نيست
قلبم از فرط گنه ويرانه شد ، پس لاجرم
جايگاه چون تو شاهي خانه ي مخروب نيست
بي تو آداب مسلماني دگرگون گشته است
شيعه ي اين روزها چندان به تو منسوب نيست
ديده آلوده ، دل آلوده ، نفس آلوده ، آه
جز تو اميدي براي بنده ي معيوب نيست
كاش مي شد خاك پايت سرمه ي چشمم شود
آخر اين مژگان من كمتر كه از جاروب نيست
با تمام اين سخن ها كاش برگردي نگار
كاسه ي صبر من بيچاره چون ايوب نيست
مادرت در كوچه ها فرياد زد مهدي بيا
زودتر برگرد حال و روز مادر خوب نيست
آهت اگر دامان آدم را بگيرد
آتش تمام اهل عالم را بگيرد
آن روز غير از دست هايت نيست دستي
تا باز هم از لطف دستم را بگيرد
بين غم و شادي اگر كه غم، غم توست
همواره قلبم جانب غم را بگيرد
جز اشك بين چنته ام چيزي ندارم
اي كاش چشمان تو اين كم را بگيرد
بايد تقاصي را بگيري تا خدا هم
اينگونه از قلب تو ماتم را بگيرد
وقتي به ياد مادرت از ديده آيد
اين آب، حكم آب زمزم را بگيرد
اين چشم هايم آمده در فاطميه
خرجي ايّام محرّم را بگيرد
زهرا، براي زخم پهلو زخم بازو
بايد كه از دست تو مرهم را بگيرد
اين روزها زينب دعا دارد خدا كاش
از مادرم اين قامت خم را بگيرد
اي ذكر آشنا ريحانة النبي
اي نغمه ي ولا ريحانة النبي
شرح عطوفتي روح محبتي
آئينه ي وفا ريحانة النبي
شمس كرامتي ماه عنايتي
بانوي ذوالعطا ريحانة النبي
بنت الهدي تويي ام الحيا تويي
محبوبه ي خدا ريحانة النبي
خورشيد زندگي مهتاب بندگي
اي نور حق نما ريحانة النبي
بي تو فلك نبود ذكر ملك نبود
اي باعث بقا ريحانة النبي
عشقت نياز دل ذكرت نماز دل
يا سامع الدعا ريحانة النبي
ركن شجاعتي فرياد غربتي
طراح كربلا ريحانة النبي
با اين همه مقام بانوي ذوالكرام
گشتي چرا فدا ؟ ريحانة النبي
عمر تو كم چرا ؟ قد تو خم چرا ؟
دلخون شدي چرا ؟ ريحانة النبي
دشمن حيا نكرد شرم از خدا نكرد
از كينه زد تو را ريحانة النبي
اي ياور علي نيلوفر علي
دلدار مرتضي ريحانة النبي
گفتي تو در سجود با صورتي كبود
اي منتقم بيا ريحانة النبي
با تو پيمان از ازل بستيم ، يا زهرا مدد
عهد خود يك لحظه نشكستيم ، يا زهرا مدد
آيه ي نام تو را هر دم قرائت مي كنيم
دل به ختم ذكر تو بستيم ، يا زهرا مدد
گوهر عشقيم ، آنجايي كه از يادت پريم
بي تو ما بي ارزش و پستيم ، يا زهرا مدد
آن زماني كه به وصل روضه ات دل مي دهيم
از جهان پيوند بگسستيم ، يا زهرا مدد
بانوي مهر آفرين با قدرت امداد تو
بارها از دام ها جستيم ، يا زهرا مدد
تا به دست خسته ي تو دست ياري مي دهيم
دل پريشان همان دستيم ، يا زهرا مدد
پا برون از حيطه ي مهرت چسان بگذاشتن
ما به كوي عشق پا بستيم ، يا زهرا مدد
مادرانه بر سر طفلان خود دستي بكش
خوب يا بد ، هر كسي هستيم ، يا زهرا مدد
زهرا به ما قدم به قدم لطف كرده است
نه هر قدم كه دم همه دم لطف كرده است
هو هوي ذوالفقار هم از هوي فاطمه است
يعني كه دم به تيغ دو دم لطف كرده است
ما بچه هاي ناخلفي بوده ايم كه
مادر به ما هزار رقم لطف كرده است
سوگند مي خوريم به پهلوي فاطمه
زهرا به ما بدون قسم لطف كرده است
با سفره داري پسر ارشدش به ما
نه اشتباه شد به كرم لطف كرده است
شب هاي جمعه ناله ي شش گوشه مي رسد
بانوي بي حرم به حرم لطف كرده است
عباس اگر به عرصه ي محشر گره گشاست
زهرا به آن دو دست قلم لطف كرده است
ضرب غلاف و ضربه ي در، ضرب دست كفر
دنيا مگر به فاطمه كم لطف كرده است
اشك ارث زلال فاطمه است
هر چه درياست مال فاطمه است
آفريده خدا فقط او را
پس جهان در خيال فاطمه است
از ازل داغدار زهراييم
تا ابد سال سال فاطمه است
سال نو با لباس هاي سياه
دور هر سبزه شال فاطمه است
در دفاع از ولايت مولا
احسن الحال حال فاطمه است
در و ديوار و دود جزئي از
سفره ي هفت دال فاطمه است
نه فقط فاطمه كمال علي
كه علي هم كمال فاطمه است
خوش به حال علي است با زهرا
با علي خوش به حال فاطمه است
آن چه گفتند چهارده معصوم
همه در اصل قال فاطمه است
نوكري كار خانواده ي ما
سروري كار آل فاطمه است
بازويي كه شكست در كوچه
تا به معراج بال فاطمه است
زده بر سينه سنگ مولا را
ميخ شاهد مثال فاطمه است
با تبر مي زند به ريشه ي دين
آن كه قصدش نهال فاطمه است
بيت الغزل روضه ي مادر ، پهلو
در زير فشار لگد و در ، پهلو
اول سپر بلاي حيدر ، زهرا
اول سپر بلاي "كوثر" پهلو
مردي كه به درب خانه با پا ميزد
از نور دو ديده ي پيمبر ، پهلو
وقتي كه عدو سماجت فاطمه ديد
با خنجري از شكاف در بر پهلو
"يا يا فـ فضـ ضـ ـه..." نفسش بند آمد
از شدت ضربه - آه - اندر پهلو...
بر غربت مرتضي علي ميگرييد
هم ناله ي با غنچه ي پرپر پهلو
بيش از همه زخم ها عذابش ميداد
در وقت سحر ميان بستر پهلو
در پاسخ اينكه پهلويت بهتر شد ؟؟؟
گفتا به همه فداي رهبر پهلو
كابوس شب كودك مضطر "ثاني"
كابوس شب كودك مضطر پهلو
اين خاطره هاي هرشب أسما است
خونابه ، كفن ، نگاه شوهر ، پهلو
من واژه به واژه روضه را ميخوانم
سر ، سينه ، كمر ، شانه و آخر پهلو
قامت اقتدار بايد بود
شير، شير شكار بايد بود
پاي اين ساحل پر از امواج
صخرهاي استوار بايد بود
بر سر سنگريزه پا بگذار
رود نه، آبشار بايد بود
ندارم چاره با آهم بسازم
فقط با درد جانكاهم بسازم
ز چوبي كه نشد گهواره باشد
دو تا تابوت مي خواهم بسازم
دو چشمت را به دست بسته بستم
تو را با حِق حِقي پيوسته بستم
مبادا پهلويت خونين شود باز
خودم بندِ كفن آهسته بستم
نسيم آرامتر خوابيده بانو
مزن پروانه پر خوابيده بانو
دگر رخصت نيازي نيست جبريل
مزن ديگر به در خوابيده بانو
دو چشمش بسته اما درد دارد
يقينا بيش از اين ها درد دارد
بريز آب روان بر سنگِ غُسلش
ولي آرام اسما درد دارد
وقتي كه آب هست تيمم نياز نيست
شرمنده ام كه دست تو از پشت بسته شد
شرمنده ام خودم به تبسم نياز نيست
حرفي نزن گلوي تو را ميكشد طناب
وقتي اشاره است به تكلم نياز نيست
كو دستهات تا كه بگيرم ببوسمش
دست تو را به بيعت مردم نياز نيست
دستم به دست ضربه ي اول خودش شكست
با اين حساب ضربه ي دوم نياز نيست
حتي اشاره بار مرا ميزند زمين
اين بار ِ شيشه را به تهاجم نياز نيست
دلم براي تو اي بي نشانه مي لرزد
هنوز كوچه به كوچه ،حكايت از مردي ست
كه دستِ بسته ي او عاشقانه مي لرزد
چه رفته است به ديوار و در
كه تا امروزبه نام تو در و ديوار خانه مي لرزد
پير كن ما را خدايا در عزاي فاطمه(س)
مگر نه نفـسِ نفيس پيمبـر است علي
مگر نه شخص نبـي را برادر است علي
مگر نه فاتح بدر است و خيبر است علي
مگر نه شوهـر زهراي اطهر است علي
به حيرتم كه چگونه غدير را ديدند؟
حرم گذاشتـه، دور سقيفـه گرديدند
هنوز خشك نگرديده آبِ غسل رسول
كه ديو توطئه در كار فتنه شد مشغول
كشيـده نقشـۀ غصب خـلافت علوي
فشانـده آتش بيداد، بر سراي بتـول
براي غصب خلافت، چه فتنهها كردند
قسم به ذات خدا، جنگ با خدا كردند
هنوز خون مدينه به جوش ميآيد
هنوز غيرت حق در خروش ميآيد
هنـوز از در و ديـوار مسجـد نبوي
صداي خطبۀ زهرا به گوش ميآيد
درون سينه، نفس را شرارِ آه كنيد
بـه شقشقيۀ مـولا علي، نگاه كنيد
مدينه متحدالراي و شير حق، تنهاست
يگانه دوست عالم، اسير دشمنهـاست
چـه روي داده مگــر امـت محمّـد را
كه بودشان همه در وادي نبودنهاست
گمان نبود كه خيل غديريان كوشند
غديـر را بـه بهـاي سقيفـه بفروشند
مدينـه مـرده و اهـل مدينـه مردهتـرند
چگونه مرده كه از مرگ خويش بيخبرند
ز جـاده مـدنيت بــرون شدنــد همـه
بر آن سرند كه تا سر بـه كام فتنه برند
اسير كفر و ضلالت شدند اين امت
ز نـور وارد ظلـمت شدند اين امت
بروي داغ بدي بر جگرم مي ماند
اشك در حلقه چشمان ترم مي ماند
من گل ياس بهشتم بروي مي سوزم
تو بماني به برم برگ و برم مي ماند
بودن محسن من در گرو بودن توست
پدرم تو كه بماني پسرم مي ماند
خنده ام خنده وصل است ولي اي بابا
بعد من ناله ي در پشت درم مي ماند
چادرم مي ماند پيرهنم مي ماند
بين كوچه اثر بال و پرم مي ماند
سرخي بوسه ميخ در و سيلي روي
گرمي بوسه تو اي پدرم مي ماند
غصه از بابت حيدر نخوري بعد از من
زينبم پشت سر همسفرم مي ماند
زينبم هست كه در كرب و بلا بعد حسين
سر پناه همه اطفال حرم مي ماند
چرا چشمت پر اشك و سينه ات پر آه مي باشد
مخور غصه پس از من عمر تو كوتاه مي باشد
مسوزان قلب بابا را چنين ناله مزن زهرا
كه شاد از ناله ي تو دشمن گمراه مي باشد
علي را كرده ام مأمور صبر و تو كنارش باش
پس از من روزهاي بي كسي در راه مي باشد
سپر بهر علي شو وقت آتش سوزي خانه
بدان كه قتلگاه تو همين درگاه مي باشد
همين كه مي زند زخم زبان بر من به پيش تو
تو را بعد پدر در كوچه سدّ راه مي باشد
بلرزاند مرا در قبر تا بر تو زند سيلي
كه از مهري كه من دارم به تو آگاه مي باشد
بي بي! سلام، شب شده و كرده ام هوات
گفتم يكي دو خط بنويسم كه از صفات
كم كم زلال تر شوم و مثل آينه
روحم جلا بگيرد و از بركت دعات
مثل پرنده ها بپرم سمت آسمان
مثل فرشته ها بزنم بال در هوات...
بانوي خوب من! چه خبر؟ از خودت بگو
از زخم هاي كهنه تر از چادر سيات
كه خاكي است و بوسۀ شلاق مي خورد
از آتشي كه شعله زد از گوشۀ ردات...
مولا كجاست؟ زخم دلش را چه مي كند
آن شير زخم خوردۀ صحراي عاديات؟
از من سلام و عرض ارادات و بندگي
حتما ببر به خدمت چشمان مرتضات...
ما را ملال نيست به جز دوري شما
خوبند بچه هام ... به قربان بچه هات...
جانم فداي زخم تو اي كاش پشت در
زير فشار خرد كننده، خودم به جات-
بودم كه تازيانه و سيلي به من خورد
تا از كبود فاجعه مي دادمت نجات
يا اينكه زهر شعلۀ آتش به من رسد
خاكسترم بسازد و ريزد به خاك پات...
اما چه حيف، روي تو نيلي شد و من آه...
ماندم به حسرتي كه دهم جان و دل برات...
من نذر كرده ام كه شود پهلوي تو خوب
من نذر كرده ام كه خدايم دهد شفات
اين نامه محتوي كمي خاكي تربت است
مال زمين زخمي غم، مال كربلات
گفتم برايتان بفرستم كه تا مگر
مرهم شود براي همان زخم شانه هات ...
قربان اين غمت كه گره خورده بر دلم
قربان اين جنون كه مرا مي دهد حيات
يك لحظه صبر كن و ... ببين راستي... عزيز
بين من و شما نكند خط ارتباط
يك لحظه قطع گردد و سرگشته تر شوم
لطفا بگير دست مرا، اِهدِنَا الصِرّاط...
مي ترسم اينكه گم بكنم شهر ندبه را
مي ترسم اينكه گم بكنم كوچۀ سَمات
مي ترسم اينكه باز در انجام واجبات
يا اينكه در تداوم ترك محرّمات
از من قصور سر زند واي واي واي
شرمندۀ تو گردم و آن چشم پر حيات...
بي بي! مباد آن كه فراموشتان شود
جان حسين، جان حسن، حاجت گدات...
خيلي ببخش طول كشيد و اذان صبح-
آمد و اين موذن و حيِّ عَلَي الصّلات ...
من هم كه با اين همه واگويه خواني ام
خيلي شدم مزاحم ساعات اِلتجات
پس بيشتر عزيز! مزاحم نمي شوم
قربان چشم هاي هميشه خدا نمات ...
بلوار نخل، كوچۀ هفتم، پلاك شعر
باشد نشان خانۀ من توي كائنات
چشم انتظارمت كه جوابي به من دهي
با دست خط سبز، كه جان را كنم فدات
دارد تمام مي شود اين نامه ... والسلام
اين را به هواي كربلا پُست كنم
يا اين كه به مشهدالرّضا پُست كنم؟
يك نامه نوشته ام برايت بي بي!
اين را به نشاني كجا پست كنم؟