دختر جواني چند روز قبل از عروسي آبله سختي گرفت و بستري شد. نامزد وي به عيادتش رفت و در ميان صحبتهايش از درد چشم خود ناليد. بيماري زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند. مرد جوان عصازنان به عيادت نامزدش ميرفت و از درد چشم ميناليد. موعد عروسي فرا رسيد. زن نگران صورت خود كه آبله آنرا از شكل انداخته بود و شوهر هم كه كور شده بود.
مردم ميگفتند چه خوب عروس نازيبا همان بهتر كه شوهرش نابينا باشد. 20 سال بعد از ازدواج زن از دنيا رفت، مرد عصايش را كنار گذاشت و چشمانش را گشود. همه تعجب كردند. مرد گفت: “من كاري جز شرط عشق را به جا نياوردم”.
يكي از دوستانم با يك زن بازيگر معروف كه فوقالعاده زيبا است ازدواج كرد؛ اما درست زماني كه همه به خوشبختي اين زن و شوهر غبطه ميخوردند، آنها از هم جدا شدند.طولي نكشيد كه دوستم دوباره ازدواج كرد. همسر دومش يك دختر عادي با چهرهاي بسيار معمولي است؛ اما به نظر ميرسد كه دوستم بيشتر و عميقتر از گذشته عاشق همسرش است.
از او پرسيد: آيا سردت نيست؟
نگهبان پير گفت: چرا اي پادشاه؛ اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل كنم.
در افسانه اي هندي آمده است كه مردي هر روز دو كوزه بزرگ آب به دو انتهاي چوبي مي بست؛ چوب را روي شانه اش مي گذاشت و براي خانه اش آب مي برد.
يكي از كوزه ها كهنه تر بود و ترك هاي كوچكي داشت. هربار كه مرد مسير خانه اش را مي پيمود نصف آب كوزه مي ريخت.
مرد دو سال تمام همين كار را مي كرد. كوزه سالم و نو مغرور بود كه وظيفه اي را كه به خاطر انجام آن خلق شده به طوركامل انجام مي دهد. اما كوزه كهنه و ترك خورده شرمنده بود كه فقط مي تواندنصف وظيفه اش را انجام دهد.
شب سردي بود … پيرزن بيرون ميوه فروشي زل زده بود به مردمي كه ميوه ميخريدند. شاگرد ميوه فروش تند تند پاكت هاي ميوه رو توي ماشين مشتري ها ميذاشت و انعام ميگرفت.
پيرزن با خودش فكر ميكرد چي ميشد اونم ميتونست ميوه بخره ببره خونه … رفت نزديك تر، چشمش افتاد به جعبه چوبي بيرون مغازه كه ميوه هاي خراب و گنديده داخلش بود … با خودش گفت چه خوبه سالم ترهاشو ببره خونه. ميتونست قسمت هاي خراب ميوه ها رو جدا كنه و بقيه رو بده به بچه هاش، هم اسراف نميشد هم بچه هاش شاد ميشدن …
با پاهاي خسته از راه وارد شهر شد. به اين طرف و آن طرف نگاه كرد. از كوچه بازار هاي پر هياهو گذر ميكرد. احساس سردرد داشت و سردرگمي. زمان بسياري بودكه دور از مردمان در بيابان ها به راه افتاده بود وتاب اينهمه شلوغي را نداشت.
به مغازه پارچه فروشي وارد شد و از فروشنده پرسيد: برادر راه درازي را به دنبال كسي آمده ام. در اين شهر غريبم و كس نمي شناسم.
دختر دانشآموزي صورتي زشت داشت. دندانهايي نامتناسب با گونههايش، موهاي كمپشت و رنگ چهرهاي تيره. روز اولي كه به مدرسه جديد آمد، هيچ دختري حاضر نبود كنار او بنشيند. نقطه مقابل او دختر زيبارو و پولداري بود كه مورد توجه همه قرار داشت. او در همان روز اول مقابل تازهوارد ايستاد و از او پرسيد: ميدوني زشتترين دختر اين كلاسي؟ يك دفعه كلاس از خنده تركيد… بعضي ها هم اغراقآميزتر مي خنديدند.
يك ماه بندگي و مهماني خدا لحظات پاياني خود را سپري ميكند و مومنان با ايمان در حالي روز سعيد عيد فطر را جشن ميگيرند كه معتقد هستند روز اول شوال، روز دريافت جايزههاست، باقر آل محمد (ص) از رسول خدا (ص) نقل كرده است كه آن حضرت فرمود: هنگامي كه روز اول شوال فرا ميرسد، منادي ندا ميدهد؛ اي مومنان براي دريافت جوايز و پاداشهاي خود بشتابيد؛ آنگاه امام (ع) فرمود: جايزههاي خداوند مانند جايزههاي پادشاهان نيست، (يعني جايزه او بسيار بزرگ و معنوي و قبولي طاعات و رضوان الهي است).
*اعمال شب عيد فطر
شب اوّل شوال از جمله ليالى شريفه است و در فضيلت و ثواب عبادت و احياى آن احاديث بسيار وارد شده و روايت شده است كه آن شب كمتر از شب قدر نيست و از براى آن چند عمل است:
اوّل، غسل هنگامي كه آفتاب غروب كند
دوّم، احياء آن شب به نماز و دعا و استغفار و سؤال از حقّ تعالى و بَيْتُوته در مسجد
سوّم، در عقب نماز مغرب و عشاء و نماز صبح و عقب نماز عيد، دعاي وارد شده را بخواند.
سارا هشت ساله بود كه از صحبت پدر و مادرش فهميد كه برادر كوچكش سخت مريض است و پولي هم براي مداواي او ندارند. پدر به تازگي كارش را از دست داده بود و نميتوانست هزينهي جراحي پرخرج برادرش را بپردازد. سارا شنيد كه پدر به آهستگي به مادر گفت: فقط معجزه ميتواند پسرمان را نجات دهد.
مرد جواني، از دانشكده فارغالتحصيل شد. ماهها بود كه ماشين اسپرت زيبايي، پشت شيشههاي يك نمايشگاه توجهش را جلب كرده بود و از ته دل آرزو ميكرد كه روزي صاحب آن ماشين شود. مرد جوان، از پدرش خواسته بود كه براي هديه فارغالتحصيلي، آن ماشين را برايش بخرد. او ميدانست كه پدر توانايي خريد آن را دارد.
مادر گفت: عزيزم بازيگري معروف كه از محبوبيت زيادي برخوردار است به شهر ما آمده است. اين طلايي ترين فرصتي است كه مي توانم او را ببينم وبا او حرف بزنم، خيلي زود برميگردم.
اگر او وقت آن را داشته باشد كه با من حرف بزند چه محشري مي شود. و در حالي كه لبخندي حاكي از شادي به لب داشت با فرزندش خداحافظي كرد.
نخستين چيزي كه هردو از خدا خواستند غذا بود. صبح روز بعد مرد اول ميوهاي را بالاي درختي در قسمت خودش ديد و با آن گرسنگي اش را بر طرف كرد. اما سرزمين مرد دوم هنوز خالي از هر گياه و نعمتي بود.
حضرت آيتالله خامنهاي رهبر انقلاب اسلامي در مقاطع مختلف در بياناتشان بر اهميت روز قدس تاكيد كردهاند. گزيدهاي از اين بيانات به شرح زير است:
روز قدس نماد صفبندي حق در مقابل باطل
چقدر سعي كردهاند در طول اين سالها كه روز قدس را كه نماد صفبندي حق در مقابل باطل است، تضعيف كنند. روز قدس نشاندهنده صفبندي حق و باطل، صفبندي عدل در مقابل ظلم است. روز قدس فقط روز فلسطين نيست؛ روز امت اسلامي است. روز فرياد رساي مسلمانان عليه سرطان كشندهي صهيونيزم است كه به وسيله دست متجاوز اشغالگران، مداخله كنندگان، قدرتهاي استكباري به جان امت اسلامي افتاده است. روز قدس چيز كوچكي نيست. روز قدس يك روز جهاني است. يك پيام جهاني هم دارد. نشاندهنده اين است كه امت اسلامي اولاً زير بار ظلم نميرود، ولو اين ظلم از پشتيباني بزرگترين و قدرتمندترين دولتهاي عالم برخوردار باشد. چقدر سعي كردند روز قدس را تضعيف كنند و امسال بيش از هميشه تلاش كردند؛ اما روز قدس در ايران اسلامي، در تهرانِ باعظمت به همهي دنيا نشان داد كه عقربهي انقلاب و ملت ايران به كدام سمت و كدام جهت است؛ نشان داد كه اراده ملت ايران چيست؛ نشان داد كه ترفندها و حقهها و پول خرجكردنها و خباثتهاي سياسي آنها بر روحيه ملت ايران اثري ندارد. ۱۳۸۸/۰۶/۲۹
نيمكت عاشقي يادت هست؟
كنار هم،نگاه در نگاه و سكوتمان چه گوش نواز بود..
بيد مجنون زير سايه اش امانمان داده بود،
برگهاي رنگينش را به نشانه عشقمان بر سرمان مي ريخت..
او نيز عاشق بودنمان را به رخ پاييزمي كشيد،
اما اكنون پاييز.. نبودنت را، جداييمان را به رخ مي كشد.
بگو، صدايم كن، بيا تا دوباره ما شويم،
مرحمي بر سوز دلم باش، نگاه كن، پاييز به من مي خندد، بيا داغ جداييمان را به دلش بگذاريم.
بيا كلاغ ها را پر دهيم تا خبر وصلمان را به پرستوها مژده دهند.
دوباره صدايم كن..
ميخواهم برگردم به روزهاي كودكي..
آن زمانها كه پدر تنها قهرمان بود
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه ميشد
بالاترين نــقطهى زمين، شــانههاي پـدر بــود
بدتـرين دشمنانم، خواهر و برادرهاي خودم بودند
تنــها دردم، زانوهاي زخمـيام بودند
تنـها چيزي كه ميشكست، اسباببـازيهايم بـود
و معناي خداحافـظ، تا فردا بود!
«« آنچه مخصوص شب بيست و سوم است »».
الف ـ تأكيد بر غسل.به نقل از بريد بن معاويه : « ديدم امام صادق عليه السلام در شببيست و سوم از ماه رمضان غسل كرد: يك بار در اوّل شب ، يك بار هم در آخر آن .» (1)
ب ـ تأكيد بر شب زنده دارى
1- امام على عليه السلام:
« پيامبر خدا در دهه آخر ماه رمضان ، بستر خود را جمع مى كرد و كمرش را مى بست و شب بيست و سوم ، خانواده خود را بيدار مى كرد.
و در آن شب ، به صورت خفتگان ، آب مى پاشيد ». (2)
شبهاي قدر فرصتي است براي بازگشتن به سوي حضرت حق و توبه كردن از گناهان و پيمودن راه درست. شب قدر، فرصتي است براي پاك كردن ظاهر و باطن از هر آلودگي.
شب قدر شب زاري و سبك شدن روح از بار گناهان و رهايي از دوزخ است، فرصتي دوباره براي اظهار شرمساري و پشيماني از گذشتهها است. مبادا اين فرصت را از دست دهيم و در اين شب روحاني، از امور معنوي غافل شويم. مبادا شب قدر بگذرد و ما همچنان غرق در ناپاكيها باقي بمانيم و خود را از عمق منجلاب به معراج پاكي و وارستگي نرسانيم. مبادا شبِ نماز و تلاوت بگذرد و ما از بركات اين لحظههاي شكوهمند و شيرين بي بهره بمانيم.
به گزارش ايسنا، در ارتباط با شب قدر آيات و روايات متعددي وارد شده است و از ابعاد مختلف مورد توجه اهل بيت (ع) قرار گرفته و يا بعضاً پرسشهايي در اين زمينه صورت گرفته كه ائمه(ع) پاسخ دادهاند كه در گزارش پيش رو تلاش شده ضمن بررسي علل اهميت شبهاي قدر به برخي از پرسشهاي مطرح در اين زمينه نيز پاسخ داده شود:
اعمال شبهاى قدر بر دو نوع است؛ يكى آنكه در هر سه شب بايد انجام داد و ديگر آنهاييكه مخصوص هر شبى است.
به گزارش ايسنا، اعمال مشترك چند چيز هستند:
اوّل:
«غسل»
علامه مجلسى فرموده است كه "بهتر است غسل شبهاي قدر را مقارن غروب آفتاب انجام دهند كه نماز مغرب را با غسل بخوانند".
دوّم:
«خواندن دو ركعت نماز»
در هر ركعت بعد از حمد، هفت مرتبه سوره توحيد(قل هو الله احد) را بخواند و بعد از پايان نماز هفتاد مرتبه بگويد «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَاَتُوبُ اِلَيْهِ»
در روايتى از رسول خدا(ص) آمده است كه كسي كه اين عمل را انجام دهد از جاى خود برنخيزد مگر اينكه خداي متعال او و پدر و مادرش را بيامرزد و خداوند، فرشتگان را مامور مي كند كه تا سال آينده براي وي حسنات بنويسند.
ابو محمد حسن بن على بن ابى طالب، امام دوم از ائمه اثنى عشر، و چهارمين معصوم از چهارده معصوم (ع)، فرزند نخست على بن ابى طالب (ع) و حضرت فاطمه (س) است. تولد آن حضرت بنا به قول بيشتر مورخان در مدينه و در روز سه شنبه 15 رمضان سال سوم هجرى اتفاق افتاده است.
امام حسن (ع) يكى از پنج تن آل عبا از اهل بيت رسول گرامى (ص) بود كه آيه تطهير: إنما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا (احزاب، 33) در شأن ايشان نازل گرديده است. به روايت عايشه، رسول اكرم (ص) على و فاطمه و حسن و حسين (ع) را در زير كساء خود جمع، و آيه تطهير را تلاوت كرد و فرمود: «اينها اهل بيت منند.» در حديثى ديگر فرمود : «اين چهار تن آل محمدند، با هر كس در جنگ باشند، من هم با او در جنگم و با هر كه در آشتى باشند، من نيز در آشتى هستم.»