یه روز میاد که ازمون می پرسن : عمر خود را چگونه گذرانده اید؟
امیدوارم جوابمون این نباشه که :
به نام خدا ،
متاسفانه بدون یاد خدا . . . . .!!
1 خدایا، اگر اراده کنی که ما را بیامرزی، این آمرزش نتیجه فضل توست، واگر خواست ِ تو کیفر دادن ِ ما باشد، جز این کیفر هم از عدالت توست.
2 بر ما منت گذار ودر کار بخشش خود سخت مگیر.از گناهمان در گذر وما را از عذاب خود رهایی ده که ما را طاقت عدل تو نیست، وبی بخشایش توهیچ یک از ما امید ِنجات نباشد.
1 خدایا، بر محمد وخاندانش درود فرست وما را به سوی توبه ای که پسند ِ توست برگردان، واز پافشاری برآنچه نمی پسندی به دور دار.
2 خدایا، آن جا که به ناچار یا دین ما کاستی می گیرد یا دنیایما، کاستی را در آن قرار ده که زودگذر است و بازگشت ما را به سوی آن که پایدار تراست.
1 خدایا، به تو پناه می برم از شورِ آزمندی، وتندیِ خشم، و چیرگی حسد، و کم طاقتی و ناخرسندی از روزیِ مقدّر، و تندخویی و زیاده روی در لذّت جویی، و پافشاری برباطل،
2 و پیروی هوای نفس، و سرپیچی از راه راست، و فرو رفتن در خواب غفلت، وکوشش ِ بیش از نیاز، و برگزیدن باطل به جای حق، و پافشاری بر گناه، و کوچک نماییِ خطا، وبزرگ نماییِ طاعت.
1 ای آنکه گرهِ کارهای فروبسته به سرانگشتان تو گشوده می شود،وای آن که سختی ِ دشواری ها با تو آسان می گردد، و ای آن که راه گریز به سوی رهایی وآسودگی را از تو باید خواست.
2 سختی ها به قدرت تو به نرمی گرایند وبه لطف تو اسباب کارها فراهم آیند. فرمان ِ الاهی به نیروی تو به انجام رسد، وچیزها، به اراده تو موجود شوند،
1 ستایش برای خداست که به نیروی خود شب و روز را پدید آورد،
2 وبه نیروی خود میان آن دو تفاوت نهاد،
3 وبرای هریک اندازه و زمانی حساب شده قرار داد.
1 ای آنکه شگفتی های بزرگی ِ تو را پایانی نیست، بر محمد وخاندانش درود فرست وما از گمراهی در شناخت عظمت ِ خود بازدار.
2 ای آن که مدّت فرمانروایی تو بی نهایت است، بر محمد وخاندانش درود فرست وما را از بند انتقام خود رهایی بخش.
1 خدایا، با آمرزش وخشنودی خود، از مردم روی زمین یادی کن؛ آنان که پیرو پیامبران بودند وهنگامی که دشمنان، رسالت آن بزرگواران را دروغ پنداشتند، نادیده به راستی ودرستی رسالتِ ایشان گواهی دادند،
2 ودر هر زمان، از دوران آدم تا محمد(صلَّ الله عَلَیه وآله وصلم )چون پیامبرانی فرستادی و راهنمایانی برانگیختی که پیشوایان هدایت بودند، ورهبران ِ اهل پرهیزگاری – که بر همه شان سلام ودورد باد – به سبب حقایق ایمان واز سَرِ شوق به پیامبران رو کردند.
1- خدایا؛ تو درود فرست بر حاملانِ عرش خود که در تسبیح تو سستی نمی کنند، واز تقدیس تو دلزده نمی شوند، واز پرستش تو در نمی مانند، ودر فرمانبرداری تو، به جای کوشش، کوتاهی نمی ورزند، ودر عشق ورزی به تو لحظه ای غفلت نمی کنند .
2- و درود فرست بر اسرافیل، آن فرشته ی صاحب ِ «صور» که چشمبه راه فرمان تو، منتظر است با یک دمیدن، مردگان ِ خفته در گورها را بیدار کند.
1- ستایش برای خداست که بر ما منت نهاد وپیامبر خود، محمد (صلَّ الله عَلَیه وآله وصلم )، را به سوی ما فرستاد، نه به سوی امت های پیشین ومردمانِ گذشته؛ با قدرتی که در هیچ کاری،هر چند بزرگ، در نمانَد وهیچ چیز را، هرچند کوچک، فرو نگذارد .
2- پس ما را واپسین آفریدگان خود قرار داد و بر خدانا باوران گواه گردانید، وبه احسانِ خویش، بر آنان که اندک شمار بودند، فزونی بخشید.
1- ستایش برای خداست؛ آن نخستین ِ بی آغاز وآن واپسین ِ بی انجام .
2- او که دیده های بینندگان از دیدنش فرو مانَد، واندیشه های وصف کنندگان ستودنش نتواند.
3- آفریدگان را به قدرت خود آفرید، وبه خواستِ خویش بر آنان جامه هستی پوشید.
4- آن گاه ایشان را به راهی که می خواست رهسپار کرد، وبه جادّه محبّت خود روان گردانید. آفریدگان نتوانند از حدّی که خدا برایشان مقرّر ساخته است، قدمی واپس بگذارند وقدمی پیش تر نهند.
5- برای هر یک از آنان روزی ای معلوم وبه اندازه قرار داده است؛ آن گونه که هیچ کس نتواند از آن کس که خدا فراوان به او داده، چیزی بکاهد، وبه آن کس که اندک به او بخشیده ،چیزی بیفزاید.
از طعنــه هــای مــردم شـهــر …
یاد چفیـه هـایی می افتـم …
که برای چادری ماندنم …
بـا افتخـار در کوچـه هـای شهـر قـدم بـزن …!
من عاشق محمد هستم....
من عاشق انسانی هستم که عاشق همه بود
که دلش می گرفت اگر دل یک مورچه می شکست
و اشک می ریخت اگر کودکی زمین می خورد
من عاشق محمد هستم
انسانی که دست هایش میوه های ملکوت را می چید
و آغوشش معنای همه مهربانی های عالم بود
نان را می بوسید و می خورد
و آب را آیینه می کرد و می نوشید
من عاشق محمد هستم...
چون محمد، حقیقت عشق و عاشق و معشوق است......
درپی اهانت دوباره نشریه شارلی ابدو فرانسه به ساحت نبی مکرم اسلام (ص)، کمپین «من عاشق محمدم» به زبان های فارسی، انگلیسی، عربی و فرانسوی راه اندازی شده است و از عموم علاقمندان دعوت می شود تا به این کمپین بپیوندندو آنرا باز نشر دهند.
درخواست می کنیم این تصویر و متن زیر؛ شعارهای آن به صورت هشتگ ها را بازنشر بدهید:
I love Mohammad "P.B.U.H"
I hate terrorism.
I condemn insulting the holy prophets.
من عاشق محمدم
از تروریسم متنفرم
توهین به پیامبران الهی را محکوم میکنم
أنا أحب محمد صلی الله علیه و آله
أنا اکره الأرهاب
أنا ادین الأهانة على الأنبیاء کلهم
J'adore Muhammad
Je déteste le terrorisme
Je condamne insulte aux messagers de Dieu
#IloveMohammad "P.B.U.H"
#Ihateterrorism
#Icondemninsultingtheholyprophets
#prophet
#mohammad
#muhammad
#اسلام #دین #مهربانی
#من_از_تروریسم_متنفرم
#اهانت_به_انبیاء_الهی_را_محکوم_میکنم
#ilovemykindprophet
#stopinsultingholyprophets
#charlie
#توهین_به_پیامبران_ممنوع
#من_عاشق_رحمة_للعالمینم
#پیامبر_مهربانم
#أنا_أحب_محمد
#توقفوا_الاهانة_علی_الانبیاء
#شیعه #سنی #ایران
ز لیلایی شنیدم یا علی گفت / به مجنونی رسیدم یا علی گفت
مگر این وادی دارالجنون است / که هر دیوانه دیدم یا علی گفت
نسیمی غنچه ای را باز میکرد / به گوش غنچه آندم یا علی گفت
خمیر خاک آدم چون سرشته / چو بر میخاست آدم یا علی گفت
مسیحا هم دم از اعجاز میزد / زبس بیچاره مریم یا علی گفت
مگر خیبر زجایش کنده میشد / یقین آنجا علی هم یا علی گفت
علی را ضربتی کاری نمیشد / گمانم ابن ملجم یا علی گفت
ای وجه رب العالمین هو یا امیر المومنین
ای قبله ی اهل یقین هو یا امیر المومنین
راه طلب پویم تو را در هر کجا جویم تو را
در هر نفس گویم چنین هو یا امیر المومنین
توی نجف یه خونه بود که دیواراش کاهگلی بود
اسم صاحاب اون خونه مولای مردا علی بود
نصف شبا بلند می شد یه کیسه داشت که بر می داشت
خرما و نون و خوردنی هر چی که داشت تو اون می ذاشت
از صحبت اغیار گذشتیم علی الله
ما از همه جز یار گذشتیم علی الله
شد وعده ی دیدار من و یار شب تار
از خواب شب تار گذشتیم علی الله
اگر به حکم تو باشند باد و آتش و آب
و یا به دست تو گردند سنگ و گل زر ناب
اگر مطیع تو گردند خلق روی زمین
وگر مسخر گردد تو را خور و مهتاب
تا صورت پیوند جهان بود، على بود /تا نقش زمین بود و زمان بود، على بود
شاهى که ولى بود و وصى بود، على بود / سلطان سخا و کرم و جود، على بود
هم آدم و هم شیث و هم ادریس و هم الیاس / هم صالح پیغمبر و داوود، على بود
هم موسى و هم عیسى و هم خضر و هم ایوب / هم یوسف و هم یونس و هم هود، على بود
کعبه خلوتگه اسرار فراوان علیست
بیت حق جلوهگر از روی درخشان علیست
در جهان مرد عمل باش و علی را بشناس
که ترازوی عمل کفه و میزان علیست
ای کج اندیش مکن غصب خلافت زیرا
علی تنهاست مولود عزیز خالق اکبر / که از دیوار، مهمان شد نه مثل انبیا از در
علی تنهاست نوزادی که گوید: باز کن مادر / ید از قنداق تا گویم هزاران ذکر بر داور
علی تنهاست یاور در میان قوم پیغمبر / که شد در دعوت اول، وزیر و وارث و سرور
علی تنهاست مومن، عین کشف پرده آخر / علی تنهاست مردِ اول مومن به پیغمبر
علی تنهاست باب علم، هر کاو طالب است از در / علی تنهاست باب حِطّه، داخل کی شود کافر؟
وقتی تو آمدی دل ما پیش چاه بود
از فاطمه بزادی و زهرا گواه بود
وقتی تو آمدی همه نخلهای تو
از پیش آمدند به بزمی که آه بود
وقتی تو آمدی همه آسمان شنید
فریاد دیو را که سرا پا سیاه بود
یک کعبه در شکاف تمنای دوست بود
یک قبله در سکوت سجود اله بود
وقتی تو آمدی همه کودکان شهر
دیدند ماه بهر یتیمان پناه بود
فرقت شکافت تا که دل کعبه نشکند
آری که سجدهگاه تو چون قبلهگاه بود
“سید جعفر علوی”
نظر به بندگان اگر، ز مرحمت خدا کند / قسم به ذات کبریا، ز یُمن مرتضى کند
خدا چو هست رهنمون، مگر دگر چرا و چون / که او کند هر آنچه را که حکمت، اقتضا کند
ز قدرت یداللّهى، کسى ندارد آگهى / وسیلهاش بود علىّ، خدا هر آنچه را کند
به جنگ بدر و نهروان، علىّ است یکّه قهرمان / نِگر که دست حقّ عیان، قتال اشقیا کند
علی آن شیر خدا شاه عرب / الفتی داشت با این دل شب
شب ز اسرار علی، آگاه است / دل شب محرم سرّ الله است
شب علی دید به نزدیکی دید / گر چه او نیز به تاریکی دید
شاه را دید به نوشینی خواب / روی بر سینه دیوار خراب
قلعهبانی که به قصر افلاک / سر دهد ناله زندانی خاک
اشکباری که چو شمع بیزار / میفشاند زر و میگرید زار
دردمندی که چو لب بگشاید / در و دیوار به زنهار آید
سالیست که من دوختهام چشم به راهی / آن ماه که هر سال کند جلوه چو ماهی
خورشید ولایت به رحب چهره عیان کرد / خورشید نتابیده چنین خوب به ماهی
ای قبله دلها افق کعبه بیارای / بهتر ز تو بر قدرت حق نیست گواهی
هم عشق خبر داد ازین مسئله / هم عقل جز حب تو دیگر نتوان یافت پناهی
هر جا که روم نام تو بی خویشتن آنجا / چون سائل آشفته نشینم سر راهی
جان آوردم مژده که در جمع احباست / از عین عنایت به منت نیز نگاهی
آنگاه کنم فخر به عالم که نباشد / چون بنده گدایی و به کردار تو شاهی
نامت به زبان جاری و از شوق نماندهست / در دیده و در سینه دگر اشکی و آهی
روشن به امید است دل امروز که فردا / شاید تو شفاعت کنی از نامه سیاهی
در راه ولایت شدهام رهرو و دانم / زین ره نتوان یافت به حق بهتر راهی
اصل شجر خلقت دینست هراسش / در سایهات ار هست پناهنده گیاهی
با لطف تو چون کویم هر چند که باشم / سرگشته به طوفان بلا چون پر کاهی
در آن گه گنهکارم و اندیشه ندارم / آخر بشرم چون نکنم هیچ گناهی؟
یأس از کرم دوست گناهست و مرا نیست / آری همه هست گنهبخش الهی
اسلام به شمشیر و به تدبیر تو را راست / در جنگ چو آیی تو چه حاجت به سپاهی
ما را به ولای تو ز ما هست اگر خود / هرگز نپسندیدی از دهر ز ماهی
دلداده شوم من، از آن روی که طبعم / خوش مدح علی ساز کند گاه به گاهی
“دکتر ناظرزاده کرمانی”
به جز از علی نباشد به جهان گرهگشایی / طلب مدد از او کن چو رسد غم و بلایی
چو به کار خویش مانی در رحمت علی زن / به جز او به زخم دلها ننهد کسی دوایی
ز ولای او بزن دم که رها شوی ز هر غم / سر کوی او مکان کن بنگر که در کجایی
بشناختم خدا را چو شناختم علی را / به خدا نبردهای پی اگر از علی جدایی
علی ای حقیقت حق علی ای ولی مطلق / تو جمال کبریایی تو حقیقت خدایی
نظری ز لطف و رحمت به من شکسته دل کن / تو که یار دردمندی تو که یار بینوایی
همه عمر همچو “شهری” طلب مدد از او کن / که به جز علی نباشد به جهان گرهگشایی
“عباس شهری”
یه روز میاد که ازمون می پرسن : عمر خود را چگونه گذرانده اید؟
امیدوارم جوابمون این نباشه که :
به نام خدا ،
متاسفانه بدون یاد خدا . . . . .!!
بر آنچه گذشت ،
آنچه شکست ،
آنچه نشد ...
حسرت نخور ؛
زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد....!
رو به قبله مینشینم با دیدن عکس حرم
ادعـــــــــای عشــــــــــق می کنیـــم
ولی فـــــــــــرامــــــــــوش کــــــــــــرده ایــــم
رنـــــــــــــگ چشمــــان مادرمان را . . . . .!!