داشتنشغل دوم، سبب ميشود كارمند احساس خستگي كرده و دچار اضطراب شود.
كارمنداني كه علاوه بر شغل اصلي خود، شغل دوم نيز دارند، به طور بالقوه
ميتوانند به بهرهوري و روحيه تيمي آسيب برسانند. اما داشتن شغل دوم،
مزيتهايي نيز دارد: مهارتهاي مفيد و تجربه بيشتر. در اين مقاله، مت چيتاكبه بررسي اين موضوع ميپردازد كه مديران چگونه ميتوانند به مقابله با اينعمل در ميان كارمندان خود بپردازند.
اگر اعضاي تيم كاري شما مضطرب و خسته به نظر ميرسند، ممكن است علت آن مطالبات كاري شركت شما نباشد.
پژوهشيكه به تازگي در واحد تجاري يونايت (Unite) انجام شد، مشخص ساخت كه نزديك
به يك چهارم از كارگران (24 درصد) دو شغله هستند؛ و 90 درصد از آنها براي
آنكه درآمد بيشتري داشته باشند، شغل دوم دارند.
برخيافراد فكر ميكنند ميتوانند ساعتهاي طولاني كار كنند؛ در نگاه اين
افراد، اصطلاح «با كار زياد خود را از پاي در آوردن»، معناي دستگاه پولسازميدهد. اما داشتن شغل دوم كارمندان، مشكلات عملي عديدهاي را براي مديرانايجاد ميكند. اين افراد شامل كارمنداني ميشوند كه خسته سر كار حاضر
ميشوند و افرادي كه به صورت آزاد براي رقيب شما كار ميكنند و از زمان و
تجهيزات شما استفاده ميكنند.
جني هولمز از اداره مركزي برايتون توضيح ميدهد كه داشتن شغل دوم كارمندان، منجر به ايجاد مشكلات جدي در محل كار ميشود.
اواين گونه هشدار ميدهد: «كار مازاد كارمندان شما ميتواند موجب ايجاد
ناسازگاري در منافع شركت شود و اين امر ميتواند اعتبار كارفرما را
خدشهدار كند. اگر كارمندان شما در همان حوزه و با يكي از رقيبان شركت
همكاري داشته باشند، ممكن است مسائل تجاري و محرمانه نيز مطرح شود».
اينكارمندان علاوه بر خطر انتقال اسرار تجاري به شركتهاي رقيب، يا به خطر
انداختن جايگاه شركت ميتوانند باعث، امكان تخطي از مقررات قانون كار نيز
شوند.
ليندا مك دونالد، كارشناس مديريت و قانون اشتغال در اين باره
ميگويد: «تحت مقررات زمان كار، هيچ كارگري نبايد به طور متوسط بيش از 48
ساعت در هفته كار كند ».
جني هولمز ميگويد: «بنابراين، اگر كارمنديساعات طولاني در جاي ديگري كار كند و در شركت شما به صورت پارهوقت
استخدام شود، ممكن است مقرراتي نقض شود. علاوه بر اين، ممكن است كارمند
خسته سر كار حاضر شود و وظايف كاري خود را به خوبي انجام ندهد».
مديراني كه به دنبال راهحل هستند، ميتوانند هنگام استخدام افراد خواستههاي خود را در قرارداد لحاظ كنند.
اينموضوع بسيار مهمي است كه بندي در قرارداد وجود داشته باشد كه كارمندان را
ملزم نمايد تا هر گونه كاري را كه قرار است در سازمانهاي ديگر بر عهده
بگيرند، اعلام كنند.
هولمز ميگويد: «اين بندها كه به طور معمول با
عنوان «انحصار خدمت» شناخته ميشوند، معمولا كارمند را ملزم ميكند تا كل
زمان، توجه و تواناييهاي خود را محدود به نقش كنونياش نمايد و پيش از
آنكه بخواهد شغل با حقوق يا بدون حقوقي را بپذيرد، درخواست مجوز كند.»
مكدونالد موافق است كه اين يكي از رايجترين روشها در ميان كارفرمايان است.به اين طريق كارمند بار مسووليت اظهار علايق خود را تقبل ميكند. او
ميگويد: «اين كار به شركت اجازه ميدهد تا درخواستهاي معقولي را درباره
هويت كارفرما، ماهيت كار و ساعاتي را كه كارمند قرار است كار كند، ارائه
دهد».
با اين حقيقت به دست آمده، مديريت ميتواند تصميم منطقي را درباره اجازه دادن يا ندادن به كارمند اتخاذ كند.
بهنظر ميرسد كه اين موضوع به اندازه كافي روشن شده است؛ كارمندان بايد پيشاز آنكه شغل دومي را بپذيرند، از شركت اجازه بگيرند و به اين ترتيب خطر
كاهش مييابد؛ در غير اين صورت ممكن است با اقدامات انضباطي جدي يا حتي
اخراج روبه رو شوند.
مهارتهای تخصصی
اما آیا برای مدیران فرصتی در نظر گرفته شده است تا در برخی شرایط، نگرش روشنی را اتخاذ کنند؟
سی
کآن رای از موسسه مشاوره مدیریت اسکارلت ماندی معتقد است که این فرصت وجود
دارد. او اظهار میدارد: «به طور ساده، خستگی و عدم تمرکز میتواند تاثیر
منفی بر جای بگذارد. با این وجود، واقعیت این است که در شماری از
کسبوکارهای حوزه دیجیتال و کار خلاقانه (داشتن نقش دوم) پذیرفته شده است و
گاهی اوقات مطلوب نیز تلقی میشود». کآن رای میگوید که مدیریت گاهی اوقات
از کار «فوق برنامه» کارمندان حمایت میکند، زیرا این کارها میتواند به
کارمندان کمک کند تا مهارتهای مفیدی را بیاموزند که در محل کار فعلی خود
قابلیت دسترسی به آن را ندارند.
«از نظر آنها واقعیت آن است که بهتر
است فرد یک مهارت تخصصی را به صورت عملی در شرکت دیگری یاد بگیرد، تا آنکه
دورههای آموزشی گران قیمت را پشت سر بگذارد، بدون آنکه مهارت مربوطه را
یاد بگیرد و هزینه صرف شده را نیز هدر بدهد».
اما هولمز معتقد است
چنین وضعیتی تا حدی میتواند «دردسر ساز» باشد. او میگوید: «من به
کارفرمایان پیشنهاد میکنم تا تصویر واضح و روشنی از کاری که فرد میتواند
انجام دهد به دست آورند؛ در غیر این صورت ممکن است منافع آنها به خطر بیفتد
یا نسبت به رقیبان نگران شوند».
اما
این امکان وجود دارد که با مقداری مذاکره و مشورت بتوان به راهحلی دست
یافت که بدون گرفتار شدن در جنبههای منفی نقش دوم کارمند، از فواید مثبت
آن بهرهمند شد.
در موارد ذکر شده مشخص شد که هدف از داشتن شغل دوم
ممکن است فراتر از کسب درآمد اضافه باشد. ممکن است به این دلیل باشد که
کارمندان به دنبال چالشهای جدید در مکانهای دیگر باشند؛ زیرا احساس
میکنند که نقش فعلی از جذابیت کافی برایشان برخوردار نیست.
در هر
صورت، مسیر گفتوگو را همواره باز نگه دارید و به کارمند اجازه دهید تا
هنگامی که با سیاستهای شرکت آشنا شد، درباره وضعیت خود توضیح دهد؛ این
بهترین کار است.
کآن رای میگوید: «صحبت در این باره که کارمند به
دنبال رسیدن به چه چیزی است، بسیار خوب است. بیشتر اوقات شگفت زده خواهید
شد که هدف آنها رسیدن به پول نیست