امام خميني (ره): خداوندا اين دفتر و كتاب شهادت را همچنان به روي مشتاقان باز و ما را هم از وصول به آن محروم مكن.
امام خميني (ره): يك موي سر اين كوخ نشينان و شهيد دادگان به همه ي كاخ و كاخ نشينان جهان شرف و برتري دارد.
شهيد سيد مرتضي آويني: زيباترين مرگ ها يا شيرين ترين ولادت ها، شهادت است..
شهيد سيد مرتضي آويني: شهادت، بازي بردار نيست؛ بازيِ بر دار است..
شهيد سيد مرتضي آويني: شهدا كليدداران كعبه ي شيدايي اند و كعبه ي شيدايي كربلاست.
شهيد دكتر مصطفي چمران: مي گويند تقوا از تخصص لازم تر است، آن را مي پذيرم؛ اما مي گويم: آن كس كه تخصص ندارد و كاري را مي پذيرد، بي تقواست.
شهيد سيد مرتضي آويني: من هرگز اجازه نمي دهم كه صداي «حاج همت» در درونم گم شود؛ اين سردار خيبر، قلعه ي قلب مرا نيز فتح كرده است.
شهيد سيد مرتضي آويني: ياران شتاب كنيد.. گويند قافله اي در راه است كه گنهكاران را در آن راهي نيست، آري گنهكاران را راهي نيست، اما پشيمانان را مي پذيرند.
مي ايم......
اين بار قدم زنان ميايم......
اين بار با كوله باري از بغض ميايم.....
مي ايم تا بگويم.......
بگويم از اسماني كه ديگر برايم لالايي نميگويد......
از ستارگان كه روز را با شب اشتباه گرفته اند......
و شبها از ديدگانم محو ميشوند.....
از ماه كه هر شب زيبايي اش را به رخم ميكشد.......
ديگر حتي عطر شبوهاي مادر بزرگ هم به مشامم نميرسد......
روزگار......
جوابم را ميدهي؟........
صداي چك چك اشكهايم را در ثانيه ثانيه ي زمان ميشنوي؟........
صداي گريه هاي معصومانه ام به گوشت ميرسد؟..........
صداي به شماره افتادن نفسهايم را چطور؟.........
دگر خسته شده ام.........
روزي از ياد ميروم.........
روزي از دل......
و شايد هم روزي از دست.......
خسته شده ام از اين همه رفتن......
ميخواهم..........
بمانم.........
مرحوم سيد عبد الكريم كشميري رحمه الله در فضيلت سجده كردن مي فرمود شيطان چون بر آدم سجده نكرد بدبخت دو عالم شد، لذا از سجده خوشش نمي آيد و سالك لازم است آن را ترك نكند كه سيره امامان و اولياء بوده است.
وقتي آخوند ملا حسينقلي همداني رحمه الله وفات كرد از عيالش پرسيدند از آخوند چه چيزي ديدي؟
گفت: هميشه در سجده بود...
ائمه عليهاسلام سجده ها داشتند يكي از آنها سجده ي حضرت موسي بن جعفر عليه السلام است كه بسيار عالي است الهي عظم الذنب من عبدك فليحسن العفو من عندك
منبع: روح و ريحان/106
نقــاش خــــوبي نــــبودم…
اما
ايــن روزها…
به لطـف تــــــــــو…
انـــتظار را
ديـــدني ميكــشـم
.............
يكي ميپرسد اندوه تو از چيست
سبب سازسكــوت مبهــمت كيست
برايش صادقــانه ميــنــويــســم
براي آنكه بــايــد باشــد و نــيــســت
............
چه موجود عجيبي است اين انسان...!
وقتي صدايش مي كني،نمي شنود...
وقتي به دنبالش مي روي، نمي بيند...
وقتي دوستش داري، به فكرت نيست...
اما..........
وقتي مي شنود كه ديگر صدايت گرفته...
وقتي مي بيند كه خسته در راه افتاده اي...
وقتي به فكرت هست كه ديگر نيستي...
................
اگر جمله ي دوستت دارم قيام عليه بندهاي ميان من و توست
اگر جمله ي دوستت دارم راضي كننده و تسكين دهنده قلبهاست
اگر جمله ي دوستت دارم نشانگر اشتياق راستين من نسبت به توست
اگر جمله ي دوستت دارم پايان همه جدايي هاست
اگر جمله ي دوستت دارم كليد زندان من و توست
پس با تمام وجود فرياد مي زنم.....
دوســــتــت دارم
..............
مــرا چه به فلــسفه ؟؟؟
من هنــوز در منطــق چشــمانت مــانــده ام !
............
خدايــــــــــــــا ؛
كسي را كه قسمت كس ديگريست،
سر راهمان قرار نده
تــا شبهاي دلتگنيــش بــراي مــا باشد
و روزهــاي خوشش بــراي ديگري
پيروزي انقلاب اسلامي در ايران تنها يك حادثه داخلي براي تغيير يك رژيم سياسي نبود. بلكه همانگونه كه بسياري از دولتمردان آمريكائي، اسرائيلي و اروپائي در خاطرات خود از آن روزها تعبير كردهاند، انقلاب از ديدگاه آنان زلزلهاي ويرانگر براي جهان غرب بود.
گذشته از آنكه آمريكا مطلوبترين شرائط جغرافيائي، اقتصادي و نظامي را در يكي از حساسترين مناطق جهان كه مرزهاي طولاني با رقيب (دولت شوروي) داشت، از دست ميداد امواج اين انفجار بزرگ رژيمهاي وابسته به غرب را در ممالك اسلامي و بلاد عربي متزلزل و بيمناك كرده بود. پيام اصلي انقلاب اسلامي ماهيتي فرهنگي داشت و مبتني بر انديشه ديني و ارزشهاي معنوي بود. پيروزي انقلاب به معناي صدور پيام و ارزشهاي آن و به حركت در آمدن موجي از خيزشهاي رهايي بخش در كشورهاي اسلامي و جهان سوم بود. همزمان با ايران، رژيم وابسته به آمريكا در نيكاراگوئه نيز سرنگون شد. در افغانستان دولت شوروي ناگريز از كودتاي خونين و سپس لشكركشي و اشغال اين كشور شد تا حركت اسلامي را مهار كند.1 در عراق، كودتاي صدام با همين هدف شكل گرفت. 2 مردم لبنان و فلسطين پيروزي انقلاب ايران را جشن گرفتند و جهاد خويش را در شكلي نوين و ملهم از انقلاب اسلامي آغاز كردند. جنبشهاي اسلامي در مصر، تونس، الجزاير، سودان، عربستان و تركيه احيا شدند.
پس از جنگ جهاني دوم نظمي ظالمانه بر جهان حكمفرما بود. مناطق مختلف جهان بين دو قدرت غالب شرق و غرب تقسيم شده بود و سازمانهاي نظامي ورشو و ناتو نگهبانان اين نظم ناعادلانه بودند. هيچ حركت و تحولي در جهان سوم خارج از اين چارچوب و بدون وابستگي به يكي از دو قطب حاكم امكان موفقيت نمييافت. اينك انقلابي در جهان معاصر و در منطقه امن غربيها پيروز شده بود كه شعار اصلي آن «نه شرقي نه غربي» بود. نهضت امام در ايران مستقيماً با امپرياليسم آمريكا درافتاده بود و شكست را بر او تحميل كرده بود. اين واقعيت كمونيستها را در ادعاي مبارزات ضدامپرياليستي شان خلع سلاح ميكرد و براي نخستين بار در عصر حاضر، دين را به عنوان عاملي حركتزا در پهنه مبارزات ملتها مطرح ميساخت.
با وجود همه ناباوريها و تمامي تلاشهايي كه در سطح بينالمللي براي حفظ رژيم شاه و جلوگيري از موفقيت امامخميني بعمل آمد، انقلاب اسلامي در مرحله نخست مبارزات خويش پيروز گرديد و از اين جهت پيروزي آن بيشتر به يك معجزه شبيه بود تا تحولي عادي. به جز امامخميني و تودههاي بيشماري كه خارج از تحليلهاي معمول، به گفتهها و وعدههاي امام باور قلبي داشتند، عموم تحليلگران سياسي و همه كساني كه در رخدادها و حوادث ايران دخيل بودند وقوع چنين پيروزي را، حتي تا روزهاي واپسين عمر رژيم شاه ناممكن ميدانستند.
چنين بود كه از صبحدم 22 بهمن 1357 خصومت با نظام نوپاي اسلامي در پهنهاي گسترده آغاز شد. جبهه دشمنيها را آمريكا رهبري ميكرد و دولت انگليس و برخي دول اروپايي ديگر به همراه تمامي رژيمهاي وابسته به غرب در آن مشاركت فعال داشتند. شوروي (سابق) و اقمار آن نيز ناخرسند از اتفاقي كه در ايران افتاده و به حاكميت دين منجر گرديد، با آمريكائيها در بسياري از خصومتها همسو شدند. نمونه بارز اين همپيماني در همنوائي نيروهاي چپ و راست ضدانقلاب داخل كشور كه بعدها اسناد وابستگي آنان به سفارتخانههاي شوروي و آمريكا افشا گرديد و از آن بارزتر هماهنگي همهجانبه دو كشور در تجهيز صدام و حمايت از او در جنگ با جمهوري اسلامي را ميتوان مشاهده كرد. اما امامخميني با همان منطقي كه نهضت اسلامي را آغاز كرده بود، در اوج فتنهها و فشارهاي خارجي انقلاب را هدايت كرد و آن را با اراده خويش به دوره سازندگي و ثبات هدايت نمود.
نهضتي كه امامخميني پرچمدار و پايهگذار آن بود، توانست غبار از چهره اسلام زدوده و سيماي حقيقي آن را پس از 14 قرن به جهان تشنه عدالت بنماياند. به همين دليل است كه انقلاب اسلامي ايران در جهان اسلام به عنوان «انقلاب امامخميني» شناخته شده است. 3
به همين علت است كه تاكنون هيچ يك از طرحهاي سياسي و اقتصادي و نظامي آمريكا عليه ايران ك غالباً با حمايت يا سكوت متحدان منطقهاي و جهاني آن كشور همراه بوده، به نتيجه نرسيده است. و به همين دليل است كه پس از گذشت نزديك به سه دهه مقابله غرب با انقلاب، امروز تئوريسينها و سياستمداران اروپائي و آمريكائي بر ضرورت پذيرش و تحمل واقعيت انقلاب و جايگاه جمهوري اسلامي در عرصه بينالمللي تاكيد ميكنند. 4
نهضتي كه در 22 بهمن 1357 به پيروزي رسيد، امروزه براي بسياري از ملل جهان چراغ راه زندگي است. مهمترين دستاوردهاي اين انقلاب در صحنه بينالمللي تاكنون به قرار زير بوده است. 5
1. تجديد بناي تفكر انقلابي بر مبناي دين
2. مطرح شدن اسلام بعنوان يك ايدئولوژي انقلابي.
3. تلفيق موفقيت آميز رهبري سياسي و مذهبي.
4. احياء اخوت اسلامي در ميان مسلمانان جهان.
5. احياء روحيه گرايش به معنويات و ارزشهاي ديني در ميان مسلمانان جهان.
6. احياء روحيه خودباوري و سلطه ستيزي در ميان ملتها.
7. منفعل شدن دولتها و قدرتها در برابر اراده ملتها.
از اين رو «22 بهمن» تنها نبايد به عنوان روز پاياني يك رژيم سياسي و آغازي بر حيات رژيم ديگر تلقي گردد. بلكه بايد از آن به عنوان سرفصلي برجسته در تاريخ سياسي ايران و نقطهاي عطف در روند مبارزات ملت ايران ياد كرد
- در عالم ملكوت، علما و بزرگان و زهاد و عبّاد با حسرت به جايگاه شهدا نگاه مي كنند.
- ارزش شهادت بالاترين ارزشهاست و زمان، همه چيز به جز خون شهيد را كهنه مي كند.
- بازماندگان و عزيزان شهدا بايد همواره شكرگزار خداوند باشند.
- پيام شهداى هفدهم شهريور حفظ اسلام، قرآن و حديث است.
- خاطره ى شهدا را بايد در مقابل طوفان تبليغات دشمن زنده نگهداشت.
- رسم شهادت و سنت الهى قتل في سبيل اللَّه، با نظام اسلامى زنده شد.
- زنده نگه داشتن ياد شهداى انقلاب باعث تداوم حركت انقلاب است.
- شهادت، بالاترين پاداش و مزد جهاد فىسبيلاللَّه است.
- شهادت، مرگ انسانهاى زيرك و هوشيار است.
- شهادت، نشانهى استوارى است.
- شهادت، يعنى وارد شدن در حريم خلوت الهى.
- شهداى ما مظهر عقلانيت دينى و مدافع حقانيت و عدالت بودند.
- عزت امروز اسلام و مسلمين ثمره خون شهدا است.
- عظمت ما به خاطر شهادت جوانان و فرزندان اين ملت است.
- ياد شهدا بايد هميشه در فضاى جامعه زنده باشد.
- شهادت، مرگ تاجرانه است.
بخدا گفتم: " بيا جهان را قسمت كنيم، آسمون واسه من ابراش مال تو، دريا مال من موجش مال تو، ماه مال من خورشيد مال تو ... ".
خدا خنديد و گفت: " بندگي كن، همه دنيا مال تو ... من هم مال تو ... "
تا خدا هست كسي تنها نيست
من اگر گم شده ام
تو اگر خسته شدي
در پس پرده ء اشك من و تو
مأمن گرم خداست
او همين جاست
كنار من و تو
سالها منتظر است
تا بسويش بدويم از سر شوق
تا صدايش بزنيم از سر عجز
و بفهميم كه او
...... مونس واقعي خلوت ماست
ازامشب ميخوام هرشب براتون از يه منطقه جنگي صحبت كنم.
طلائيه محل شهادت سردار خيبر شهيد همت، برادران باكري و قطع شدن دست شهيد خرازي است و عملياتهاي مهم بدر و خيبر در آن واقع شد اولين خاكي بود كه عراق گرفت و آخرين خاكي بود كه ول كرد!
قدم به قدم خاك طلائيه خون شهيدي ريخته شده و تو نميتواني جايي قدم بگذاري و با اطمينان بگويي اينجا كسي شهيد نشده! پس خلع نعلين ميكني و پابرهنه بر خاك مقدسي قدم مينهي كه فقط ملائكه مي دانند آنجا شهيدان با خدا چه سودايي كردند...
طلائيه چه حس غريبي داري... دلم برايت تنگ مي شود...
طلائيه!
با من سخن بگو و پرده از رازي بردار كه سالها تو و خداي تو شاهد آن بوده ايد.
طلائيه!
چقدر غمگيني. آن روز سرافراز و امروز سر به زيرانداخته اي. با كسي سخن نمي گويي و سكوت پيشه كرده اي. اما سكوت تو بالاترين فرياد است و خفتگان را بيدار مي كند و بيداري را در رگهاي انسانهاي به ظاهر زنده مي ريزد. اينجا همه از سكوت تو مي گويند و من از سكونتي كه در تو يافته ام و تا امروز چقدر از تو و نفس هاي طيبه ات، از تو و از رازهاي سر به مهرت، از تو و مردان بي ادعايت كه مس وجود را به طلاي ناب شهادت معامله كردند، دور بوده ام. چه احساس حقيري است در من كه توان شنيدن قصه هاي پرغصه ات را ندارم.
طلائيه!
مي گويند، اينجا جايي است كه شهيدان حسين وار جنگيده اند و من از بدو ورود به خاك پاكت، تشنگي را در تو ديده ام و انتظار اهالي خيام را به نظاره نشسته ام اينجا، چقدر بوي حنجره هاي سوخته مي آيد و چقدر دستها تشنه وفايند.
طلائيه!
من در اين سرزمين حتي به قمقمه هاي عطشان سلام مي دهم و سراغ عباس هاي تشنه لب را از آنان مي گيرم . مگر مي توان سالك عاشورا بود و تشنگي را فراموش كرد و از كنار حلق هاي شعله ور بي تفاوت گذشت.
طلائيه!
من با تمام وجود در تو جاري مي شوم تا در ميان نيزارها و نيزه شكسته ها، سرهاي ستاره گون برادرانم را به دامن گيرم و برايشان از زخم بگويم، از اسارت، از تنهايي، از غربت، از…
طلائيه!
از فراز همه روزهايي كه بر تو گذشت بر من ببار و تشنگي اين دل در كوير مانده را فرونشان. مي خواهم در تو جاري شوم، مي خواهم رمز شكفتن و پرواز را از تو بياموزم و بدانم بر شانه هاي زخمي تو چه دلهايي كه آشيان نكرده اند.
طلائيه!
مي گويند «همت» از همين نقطه آسماني شده است، عاشقي كه در پي ليلاي شهادت در بيابانهاي زخم خورده طلائيه مجنون شد. من امروز آمده ام ردپاي او را تا افق هاي بي نهايت و در امتداد عشق جست وجو كنم. اينجا عطر او لحظه ها را پركرده است و دستهايش هنوز مهرباني را منتشر مي كند.
طلائيه!
من از سكوت راز آلودت درسها آموخته ام! با من سخن بگو!!!
انتهاي بعضي كوچه ها بن بست است ؛ راه خروجي نيست ؛ بعضي بيماري ها صعب العلاج است ؛ راه درماني نيست . اما آخر هر گناه يك راه بازگشت و يك راه درمان است ، (( تـــــوبــه )) . پيامبر (ص) فرمودند : (( خوشا آن كس كه روز قيامت در نامه عملش ، زير هر گناه ، يك « استغفرا... » باشد . توبه آخرين روزنه بن بستهاي گناه است . الهي العفو ...
خدا يا ...
تو را شكر ميگويم كه به من لذت معراج ارزاني داشتي
تا گاه گاهي از اين دنياي مادي در گذرم
شهدا حق بزرگي رو به گردن ما گذاشتند ورفتند...
آيا بعد از اونا تونيستم اين حق رو به جا بياريم
بعداز شهدا ما چه كرده ايم...؟؟؟!!!
كاش از ما نپرسند بعد از شهدا چه كرده ايد؟!
چه دارد بگويد انبوهي از نقطه چين.....
اولين گردهمايي اعضاي سازمان زنان انقلاب اسلامي همزمان با آغاز ايام اله دهه فجر در روز 5 شنبه 12 بهمن ماه برگزار گرديد.
در اين مراسم كه در حسينيه الزهراي مجتمع امام خميني برپا شد جمعي از رابطين مربيان مبلغات اعضاي كانون جوانان و تعدادي از اعضاي شوراي مساجد شهرستان ري نيز حضور بهم رسانيدند تا بدينوسيله بيعتي دوباره با مولا و مقتداي خود مقام عظماي ولايت داشته باشند
در اين برنامه يكي از رابطين منطقه 20 برنده مسابقه پيامكي مراسم بود اين هم عكسهاي برنامه :
به دنبال گسترش قيام مردمي، امام قدس سره در پيامي عزم خود را مبني بر بازگشت به ايران اعلام مي دارد. بختيار كه با حمايت امريكا و به عنوان يك چهره ي ملي قصد مهار انقلاب و خاموش كردن شعله هاي قيام را دارد، خود را در اين امر ناتوان مي يابد و مي كوشد كه با قانوني جلوه دادن دولت خود، قيام مردم را سركوب نمايد. مخالفت خود را با بازگشت امام قدس سره اعلام، و دستور بسته شدن فرودگاه هاي كشور را مي دهد. در پي انتشار اين دستور مردم خشمگين، به خيابان ها ريخته و با تحصن و شعارهاي كوبنده دولت بختيار را مخاطب قرار مي دهند.
پس از پانزده سال دوري از وطن درميان استقبال پرشور مردم قدم به خاك اين سرزمين گذاشت ، پانزده سالي كه به خاطر خروشيدن بر استبداد و طاغوت و به خاطر بر زبان جاري كردن حقيقت به عراق ، تركيه و فرانسه تبعيد شد .
پس از يكصد و هفده روز توقف امام خميني (ره) در نوفل لوشاتو، امام خميني (ره) ساعت سه و سي دقيقه به وقت تهران به سوي تهران حركت كردند .
حاشيه هاي روزي كه امام آمد . . .
حضرت امام به هنگام خروج از فرانسه با ارسال پيامي خطاب به مردم فرانسه، ضمن اظهار تشكر از آنها خداحافظي كردند.
ايشان پس از اقامه نماز در كف هواپيما، روي دو پتو با آرامش خوابيدند ، اين در حالي بود كه همه علاقمندان، دوستداران و نزديكان ايشان، نگران انجام اين پرواز بودند. خطر انهدام هواپيما و يا ربودن آن در آسمان چيزي بود كه همه را تا لحظه فرود آن در فرودگاه تهران، نگران ساخته بود.
در هواپيما دويست نفر امام را همراهي مي كردند كه پنجاه تن از آنان همراهان و هواداران و نزديكان امام خميني و ۱۵۰ نفر ديگر از خبرنگاران بودند .
راس ساعت نه و سي و هفت دقيقه و سي ثانيه امام در ميان حلقه گروه منتخب استقبال كنندگان از پله هاي هواپيما فرود آمدند .
خميني اي امام . . .
با ورود حضرت امام به سالن فرودگاه، فرياد «الله اكبر» سالن فرودگاه را به لرزه در آورد. استقبال كنندگان با خواندن سرود «خميني اي امام»، اشكهاي مشتاقان را بر گونههايشان جاري كردند.
خدايا! بسيار خطا كردهام، اما گناهان و خطاهايم هر چه باشد.
ياريمان ده هرگز گناهي را مرتكب نشويم كه ريشه در خشونت
و شقاوت آگاهانه داشته باشد. ياريمان ده همواره ما مهربان
باقي بمانيم.
جهان آكنده از رنج است. رنجهايي توصيف ناپذير در ابعادي
بزرگ و عظيم، ياريمان ده تا مبادا با اقدامي عملي يا خود
خواهيهاي زباني، آگاهانه بر اين رنجها بيافزاييم. ما را اجازه
مده كه از رنج يا سقوط ديگران به نشاط آييم، ياريمان ده تا
در رنج ديگران سهيم شويم و به جاي آنكه در آزردگيهايشان
شادي كنيم، ياري بخششان باشيم.
همه ما تشنه محبتيم مهر بدهيم و مهر دريافت كنيم با اين حال
همه بيمناكيم، بيم آن داريم كه دست ياري به سوي يكديگردراز
كنيم و دستمان را پس زنند. يا آنكه خودخواه جلوه كنيم. يا
اموال خود را سخت به آغوش ميفشاريم از باب حفاظت و به
روي يك ديگر چنگ و دندان نشان ميدهيم.
خدايا! ما را همواره از خشونت و شقاوت دور نگاهدار
خدايا! ما را با رشته مهر، به خودت نزديكتر گردان.
مهارت سخن گفتن خود را تقويت كنيم؛ براي بهبود ارتباطات و مهارتهاي سخن گفتن،
زماني كه ما فرستنده پيام هستيم از مراحل زير استفاده كنيم...
1- به طور واضح صحبت كنيم. ممكن است ساده به نظر برسد اما لهجههاي غليظ، خستگي و
استفاده از كلمات مبهم و دوپهلو ميتواند حرف و صحبت ما را براي ديگران تبديل به
يك راز كند.
2- صحبت كردن خود را آهسته كنيم. وقتي با ديگران صحبت ميكنيم زمان را مشخص كرده
و حتي ثبت كنيم؛ برخي افراد به سبب موقعيت جغرافيايي و بومي خود در كشور خيلي
سريع و تند صحبت ميكنند و اين موضوع براي يك نفر كه اهل آن ناحيه نيست ميتواند
اين وضعيت گيج كننده بوده و يا با اين ويژگي نامأنوس باشد.
3- روي نكات مهم تأكيد كنيم. تن صدا و لحن خود را هنگام گفتن يك نكته يا مطلب مهم تغيير
دهيم؛ اين تغيير تن صدا به عنوان يك ايما و اشاره طبيعي براي شنونده عمل ميكنند و به
او گوشزد ميكنند كه در حال گفتن چيز مهمي هستند.
4- هنگام صحبت كردن از حواس پرتي پرهيز كنيم. بهترين و ايدهآلترين مكان براي تعامل
و ارتباط، يك اتاق آرام و ساكت است كه هيچ سر و صداي مزاحمي در آن به گوش نرسد؛
متأسفانه، در اكثر مواقع اين يك وضعيت واقع گرايانه نيست؛ اما به هر حال ميتوانيد با
خاموش كردن تلويزيون يا راديو قبل از صحبت كردن حواس پرتي خود را كاهش دهيم؛
همچنين با بستن درها و پنجرهها ميتوانيم از سر و صداي محيط اطراف خلاص شويم.
از انجام همزمان چندين كار هنگام صحبت كردن پرهيز كنيم. هنگام حرف زدن خوراكي
در دهان نگذاريم؛ فنجان قهوه يا چاي را زمين بگذاريم بعد حرف بزنيم؛ هنگامي كه مشغول
چك كردن پست الكترونيك خود هستيم، سعي نكنيم درباره يك موضوع مهم با كسي به
گفتگو بنشينيم؛ وقتي كه وظيفه ارسال پيام خود را به اتمام رسانديم از شنونده خود بازخورد
بگيريم؛ آنچه كه آنها به ما ميگويند به ما كمك ميكند كه بفهميم آيا آنها متوجه پيغام ما
شدهاند يا نه؟
5- درباره شنوندگان خود فكر كنيم و لغات و عبارات خود را متناسب با آنها انتخاب كنيم.
با چه كسي سعي داريم گفتگو كنيم؟ اگر كودكان هستند واضح است كه بايد از يك روش
متفاوت نسبت به افراد بزرگسال استفاده كنيم؛ استفاده از نمونهها، درك شنونده را از
صحبتهاي ما بالا ميبرد.
آنچه ما كرديم با خود هيچ نابينا نكرد / در ميان خانه گم كرديم صاحب خانه را
..................
حجاب چهره جان مي شود غبار تنم / خوشا دمي كه از اين چهره پرده برفكنم
.......................
رضايت تو را مي خواهم نه سعادت خودم را، گرچه مي دانم سعادتم هم در رضايت توست.
...................
جز او كسي هست كه بتونه به من كمك كنه؟
همه ي دهقانان دعاي باران خواندند. اما، خدا با كودكي بود كه كفش هايش سوراخ بود!!.
كوله بارم بر دوش، سفري بايد رفت،
سفري بي همراه،
گم شدن تا ته تنهايي محض،
يار تنهايي من با من گفت:
هر كجا لرزيدي،
از سفرترسيدي،
تو بگو، از ته دل
من خدا را دارم..
به حرم كسي دعوت شده ام كه مي گويند امام معصوم است. و مي گويند بي امام معصوم راه رسيدن به تو ممكن نيست و يا دشوار است.
اي شاه! اگر حقيقتي؛ بحق پروردگارمان مرا از اين سفر دست خالي بازمگردان. اگر راه رسيدن به خدا در توسل به شماست، اين درك را به من بده.
من با دلي پر از اميد بسويت مي آيم؛ نااميدم نكن.
مامان و بابا داشتند تلويزيون تماشا ميكردند كه مامان گفت: من خستهام و ديگه
ديروقته، ميرم كه بخوابم.
مامان بلند شد، به آشپزخانه رفت و مشغول تهيه ساندويچهاي ناهار فردا شد. سپس
ظرفها را شست، براي شام فردا از فريزر گوشت بيرون آورد، قفسهها رو مرتب
كرد، شكرپاش را پر كرد، ظرفها را خشك كرد و در كابينت قرار داد و كتري
را براي صبحانه فردا از آب پر كرد. بعد همه لباسهاي كثيف را در ماشين
لباسشويي ريخت، پيراهني را اتو كرد و دكمه لباسي را دوخت.
اسباب بازيهاي روي زمين رو جمع كرد و دفترچه تلفن را سرجايش در كشوي ميز
برگرداند. گلدانها را آب داد، سطل آشغال اتاق را خالي كرد و حوله خيسي را روي
بند انداخت. بعد ايستاد و خميازهاي كشيد كش و قوسي به بدنش داد و به طرف اتاق
خواب به حركت درآمد، كنار ميز ايستاد و يادداشتي براي معلم نوشت، مقداري پول
را براي سفر شمرد و كنار گذاشت و كتابي را كه زير صندلي افتاده بود، برداشت.
بعد كارت تبريكي را براي تولد يكي از دوستان امضا كرد و در پاكتي گذاشت،
آدرس را روي آن نوشت و تمبر چسباند، مايحتاج را نيز روي كاغذ نوشت و هر دو را
در نزديكي كيف خود قرار داد. سپس دندانهايش را مسواك زد.
بابا گفت: فكر كردم گفتي داري ميري بخوابي؟!
و مامان گفت: درست شنيدي دارم ميرم.
سپس چراغ حياط را روشن كرد و درها را بست. پس از آن به تك تك بچه ها سرزد،
چراغها را خاموش كرد، لباسهاي بهم ريخته را به چوب رختي آويخت، جورابهاي
كثيف را در سبد انداخت، با يكي از بچه ها كه هنوز بيدار بود و تكاليفش را انجام
ميداد گپي زد، ساعت را براي صبح كوك كرد، لباسهاي شسته را پهن كرد،
جا كفشي را مرتب كرد و شش چيز ديگر را به فهرست كارهاي مهمي كه بايد فردا
انجام دهد، اضافه كرد. سپس به دعا و نيايش نشست.
در همان موقع بابا تلويزيون را خاموش كرد و بدون اينكه شخص خاصي مورد
نظرش باشد گفت: من ميرم بخوابم و بدون توجه به هيچ چيز ديگري، دقيقا همين
كار را انجام داد!!!
يك شب بنده خدايي گفت: ((امشب دعا كنيد براي دل هاي ناآرام تا آرام بگيرد.)) نمي دانم چرا يادم نبود بگويم: الا بذكر ا... تطمئن القلوب !
چنديست دوست دارم هرزگاهي با فكر، كوتاه بنويسم...حرف هايي از جنس باران... ما شيخ و واعظ كمتر شناسيم يا جام باده يا قصه كوتاه
امام هنوز زهير مي خواهد
براي حبيب نامه مي فرستد
و حر را مي پذيرد...!!!
.
.
آيا مرا نيز...!؟
وقتي به جنوب آمد خبرنگاري بيش نبود . جواني هم سن و سال الان ما! زماني كه هر كس مي آمد جبهه و اسلحه به دست ميگرفت تا بجنگد، فرستادنش در اتاقي كوچك با يك قلم و كاغذ وگفتند تو مسئول شناسايي و اطلاعات مايي! بي ادعا بود و كم توقع .نگفت نيرو ندارم، نگفت امكانات و بودجه ندارم ، نگفت چرا من بايد بنيانگذار كاري باشم كه كسي تا به حال انجام نداده .نگفت و شروع نكرده نقد نكرد و عيب هاي ديگران را بزرگ نكرد و خود را تافته جدا بافته ندانست.چون ايمان داشت بايد جايي كار كند كه به او نياز دارند.او در پاسخ به اين نياز ناز نكرد!از يك جايي شروع كرد و منتظر ديگران نماند.متعهد بود و پاي مسئوليتي كه به او دادند ايستاد.اين شد كه در كمتر از يك ماه كاري كرد كه جان خيلي از خودي ها را نجات داد و به جبهه هاي جنگ سر و ساماني داد!اين ميشود نياز سنجي و مسئوليت پذيري بدون عذر و بهانه...اين ميشود كار براي خدا و خدمت به خلق خدا...خدا هم پاسخش را داد...شد شهيد حسن باقري ...
بايد يك جاهايي براي خدا ريا كرد!
جايي كه بايد ارزش ها رو احيا كرد و گرنه امام حسين (ع) نماز ظهر عاشورا رو تو خيمه مي خوندن...
نقطه سر خط.
تو كه مهربان نگاهم كني ....تو كه راضي باشي ...
همه ي اين راه را يك نفس م ي د و م ....!!!
هنوزهم افتاده مشكل ها ولي ....!
توكلت علي الحي الذي لا يموت ...
نصفه شب، چشم چشم را نمى ديد; سوار تانك، وسط دشت.
كنار برجك نشسته بودم. ديدم يكى پياده مى آيد. به تانك ها نزديك مى شد، دور مى شد. سمت ما هم آمد. دستش را دورِ پايم حلقه كرد.
پايم را بوسيد. گفت «به خدا سپردمتون.»
گفتم «حاج حسين؟»
گفت «هيس! اسم نيار.»
رفت طرف تانك بعدى.
آيت الله بهجت:
فرج حضرت صاحب(عج)راازخدابخواهيد
حضرت صاحب(عج)ازمامي خواهدكه اعتكاف وتوسل ودعايمان براي خصوص فرج وظهورآن حضرت واقع شود،ولي مابه اوخطاب مي كنيم:(عالم ازدست رفت،توپادر ركاب كن.)ويااينكه مي گوييم:(اي يوسف زهرا،بيا)غافل ازاينكه اوهم ازخدامي خواهد كه بيايد.مگرآمدن اوبه دست اوست كه از اومي خواهيم اززندان بيرون بيايد؟بلكه همه بايدازخدابخواهيم تااذن دهداوظهورنمايدوخودرامعرفي كندوازغريبي ودرماندگي نجات يابد،زيراگرفتاري او،گرفتاري همه ي بشرونجات او،نجات همه وفرج براي همه است.
اللهم عجل لوليك الفرج
شهدا؛
دعاداشتند،
ادعانداشتند.
نيايش داشتند،
نمايش نداشتند.
حياداشتند،
ريانداشتند.
رسم داشتند،
اسم نداشتند.