معرفی وبلاگ
بسم الله الرحمن الرحیم خدایا..... یاریم کن نگاهم... در افق این فضای مجازی... جز برای تو....نبیند و انگشتانم ... جز برای تو ... کلیدی را فشار ندهند... *********************** وقتی به علاوه خدا باشی منهای هر چیزی زندگی می کنی. *********************** میلیون ها زن ایرانی در انقلاب سال 1357 با قدرت هر چه تمام تر پا در صحنه نهادند. حضور زنان در به پیروزی رسیدن انقلاب اسلامی چندین شکل داشت. برخی اخبار را گردآوری یا جزوه هایی را توزیع می کردند، بقیه به فعالان سیاسی مورد حمله یا زخمی ها پناه می دادند، بسیاری فعالانه در خیابان ها به راهپیمایی و تظاهرات می پرداختند، برخی تا آن جا پیش رفتند که در سنگر سازی در برابر نیروهای رژیم طاغوت کمک می کردند و حتی تعدادی از آنان اسلحه به دست گرفتند و به مبارزه پرداختند.
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 2117897
تعداد نوشته ها : 4398
تعداد نظرات : 99


 ...
... ...
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
در قرآن ، غير از اين پنج آيه اى كه صراحتا بر وجوب حجاب داشت و ذكر شد، آيات متعدد ديگرى وجود دارد كه مفهوم آنها بر واجب و ضرورى و لازم بودن حجاب دلالت مى كند و در مورد آنانكه حريم حجاب و عفاف را رعايت نمى كنند و يا زمينه ساز براى تهيّج هوسهاى آلوده و هر گونه بى عفّتى هستند هشدار مى دهد و اخطار مى كند، و به طور كلى پيام دهنده آن است كه هر گونه بدحجابى كهموجب فساد و انحراف جنسى و آلودگى ، چشم چرانى و امور خلاف عفّت گردد، از نظر اسلام ممنوع است .
دسته ها : حجاب
سه شنبه 1393/2/30
سومين آيه اى كه حجاب را براى عموم بانوان واجب و ضرورى دانسته آيه پنجاه وسه سوره احزاب است كه فرموده : هر گاه از زنان (پيامبر) متاعى يا چيزى را از وسايل زندگى خواستيد از پس پرده و حجاب بخواهيد زيرا اين كار براى قلبهاى شما و ايشان پاك و پاكيزه و بهتر است .
دسته ها : حجاب
سه شنبه 1393/2/30
دومين آيه اى كه بر وجوب رعايت حجاب براى زنان در برابر نامحرمان ، دلالت صريح مى كند، آيه 59 سوره احزاب است كه مى خوانيم :
اىپيغمبر! به همسران و دخترانت و بانوان مومن بگو: با روپوشها و روسرى ها و چادرها و جلبابها خود را بپوشانند. زيرا اين كار (چادر پوشيدن ) موجب مى شود كه بهتر به عفت شناخته شوند، و مورد آزار و تعرض هوسرانان قرار نگيرند.(و اگر تاكنون خطا و كوتاهى از آنها سر زده توبه كنند، زيرا) خدا همواره آمرزنده ، و مهربان است .
دسته ها : حجاب
سه شنبه 1393/2/30
حجاب فرمان خداست و پروردگار متعال در قرآن كريم در مورد واجب بودن حجاب و حدود آن در پنچ آيه صريحا دستور فرموده ، ولى در مورد حفظ عفّت و پاسدارى از حريم آن در قرآن بيش از ده آيه وجود دارد. (كه در كتاب حجاب و عفاف بحث خواهد شد، انشاءاللّه .)
دسته ها : حجاب
سه شنبه 1393/2/30
شجاعت حضرت زينب عليها السلام را ملاحظه فرماييد:

در مجلس ابن زياد حضرت زينب با لباسهاى كهنه در بين زنها خود را پنهان كرد كه مورد سرزنش دشمن واقع نگردد.

ابنزياد پرسيد: اين زن كه بود مرتبه اول و دوم جوابش را ندادند در مرتبه سوم كنيزى گفت: اين زينب دختر على (عليه السلام) است و خواهر حسين است تا آن شقى زينب را شناخت شروع كرد زخم زبان زدن، اول حرفى كه زد گفت: الحمدلله الذى فضحكم و قتل رجالكم و اكذب احدوثتكم سپاس خداى را كه شما را رسوا كرد ومردان شما را كشت و دروغ شما را آشكار ساخت.
دسته ها : داستانك
سه شنبه 1393/2/30
در روايتى آمده است كه شخصى به محضر امام صادق(عليه السلام) آمد و از وحشت (و ترس) شكايت كرد. امام(عليه السلام) فرمود: دعايى به تو مى آموزم كه اگر آن را بخوانى، نه در شب و نه در روز وحشت نخواهى كرد:بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ، وَ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللهِ، اِنَّهُ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ،بنام خدا و به يارى خدا و توكّل كردم بر خدا كه براستى هركه توكّل كند بر خدا او برايش بس استاِنَّ اللهَ بالِغُ اَمْرِهِ، قَدْ جَعَلَ اللهُ لِكُلِّ شَىْء قَدْراً، اَللّهُمَّ اجْعَلْنى فى كَنَفِكَبراستى خدا برساند فرمانش را و قرار داده خدا براى هر چيز اندازه اى خدايا قرار ده مرا در كنف خودوَفى جِوارِكَ، وَاجْعَلْنى فى اَمانِكَ وَ فى مَنْعِكَ.(۱)و در جوار خود و قرارم ده در امان و حفظ خودت.
دسته ها : آيا ميدانيد؟
يکشنبه 1393/2/21
هيچ شباهتي به يوسف ندارم...

نه رسولم، نه زيبايم، نه براي كسي عزيزم،‌ نه چشم به راهي دارم...

فقط...در " چاه " افتاده ام

دسته ها : دلنوشته ها
شنبه 1393/2/20
خسته ام خسته...

فقط نپرس چرا؟؟؟؟

بايد تك تك آرزوهايت بر بادرفته باشد

تا بداني وقتي مي گويم خسته ام   

   يعني چه .....

دسته ها : دلنوشته ها
شنبه 1393/2/20
هر جـمعه كــه ميــگذرد از كـنـار مـن                   

       افــزوده مــيشود بـه تب انتـــظار مـنهر صبحدم كه ميدمد از مشرق آفتاب                        دارم امـيــــد اينكــه بيــايد نـگـار مــنعمــرم كــفاف ديـدن روي تــرا نـــداد                        باشـد كه بـعد من گذري بر مـزار من

جمعه 1393/2/19
من از اشكي كه ميريزد زچشم يار ميترسم

 از آن روزي كه اربابم شود بيمار ميترسم

 رها كن صحبت يعقوب و دوري و غم فرزند

 من از گرداندن يوسف سر بازار ميترسم

 همه گويند اين جمعه بيا ! اما درنگي كن

 از اينكه باز عاشورا شود تكرار ميترسم ... 

جمعه 1393/2/19
هر شب يتيم توست دل جمكراني ام

جانم به لب رسيده بيا يار جاني ام

از باد ها نشاني تان را گرفته ام

عمري است عاجزانه پي آن نشاني ام

طي شد جواني من و رؤيت نشد رخت

" شرمنده جواني از اين زندگانيم"

با من بگو كه خيمه كجا مي كني به پا

آخر چرا به خاك سيه مي نشاني ام

در اين دهه اگر چه صدايت گرفته است

يك شب بخوان به صوت خوش آسماني ام

در روضه احتمال حضورت قوي تر است

شايد به عشق نام عمويت بخواني ام

هم پير قد خميدگي زينب توام 

هم داغدار آن دو لب خيزراني ام

اين روزها كه حال مرا درك مي كني

بگذار دست بر دل آتشفشاني ام

در به دري براي غلام تو خوب نيست

تأييد كن كه نوكر صاحب زماني ام 

جمعه 1393/2/19
دارد زمان آمدنت دير مي شود ...

دارد جوان سينه زنت پير مي شود ...

تقصير گريه هاي غريبانه شماست ...

دنيا غروب جمعه چه دلگير مي شود...

جمعه 1393/2/19
اي آخرين توسل سبز دعاي ما

آيا نميرسد به حضورت دعاي ما؟

شنبه،دوباره شنبه، دوباره سه نقطه چين…

بي تو چه زود ميگذرد هفته هاي ما...

جمعه 1393/2/19

امام جوان! درود بر لحظه‌هاي شفافي كه با تو خواهند بود و مسيري كه از عطر كلمات مقدست سرمست مي‌شود؛ از 195 تا 220 هجري قمري!

درود بر دانايي متجلي در بزرگ و كوچك اهل‌بيت رسول صلي‌الله‌عليه‌وآله.

سلام بر اين نور واحد كه بي تغيير، در كالبد دوازده پيكر مطهر جاري شد!

تكلم كن تا تاريخ، دوباره از شگفتي، مات بماند.

- چگونه كودكي هشت ساله، اين‌چنين تمام ذرات را متبرك مي‌كند و تمام تفسير كتاب آسماني در قلب او متلاطم است؟

تكلم كن، تا يحيي بن‌ذكريا متولد شود؛ با شباهتي بي‌همتا با جوادالائمه عليه‌السلام؛

 «يَا يَحيي خُذِ الكِتابَ بِقُوَّهٍ و آتَيناهُ الحُكمَ صَبِياً».

جمعه 1393/2/19
مى‏دانيم كه يكى از ابعاد بزرگ زندگى ائمه ما، بعد فرهنگى آنها است. اين پيشوايان بزرگ هركدام درعصر خود فعاليت فرهنگى داشته در مكتب خويش شاگردانى تربيت مى‏كردند و علوم و دانشهاى خود را توسط آنان در جامعه منتشر مى‏كردند، اما شرائط اجتماعى و سياسى زمان آنان يكسان نبوده است، مثلا در زمان امام باقرعليه السلام و امام صادق عليه السلام شرائط اجتماعى مساعد بود و به همين جهت ديديم كه تعداد شاگردان و راويان حضرت صادق عليه السلام بالغ برچهار هزار نفر مى‏ شد، ولى از دوره امام جواد تا امام عسكرى عليه السلام به دليل فشارهاى سياسى و كنترل شديد فعاليت آنان از طرف دربار خلافت، شعاع فعاليت آنان بسيار محدود بود و ازاين‏ نظر تعداد راويان و پرورش يافتگان مكتب آنان نسبت ‏به زمان حضرت صادق عليه السلام كاهش بسيار چشمگيرى را نشان مى‏دهد.
جمعه 1393/2/19
آگاهيهاي تاريخي درباره زندگي امام جواد عليه السلام چندان گسترده نيست؛ زيرا افزون بر آن كه محدوديتهاي سياسي همواره مانع از انتشار اخبار مربوط به امامان معصوم عليه السلام مي گرديد، تقيه و شيوه هاي پنهاني مبارزه كه براي " حفظ امام و شيعيان از فشار حاكميت" بود، عامل مؤثري در عدم نقل اخبار در منابع تاريخي است. افزون بر آن، زندگي امام جواد عليه السلام چندان طولاني نبوده است كه اخبار فراواني هم از آن در دسترس ما قرار گيرد.
جمعه 1393/2/19
مرحوم شسخ صدوق ، طبرسى و ديگر بزرگان به نقل از ابراهيم بن عبّاس حكايت كنند:
در طول مدّتى كه در محضر مبارك امام علىّ بن موسى الرّضا عليه السلام بودم ودر محافل و مجالس گوناگون ، همراه با آن حضرت شركت داشتم ، هرگز نديدم سخنى و مطلبى در مسائل دين و امور مختلف از آن حضرت سؤ ال شود؛ مگر آن كه بهتر و شيواتر از همه پاسخ مى فرمود. و در همه علوم و فنون به طور كامل آگاه و آشنا بود؛ و نيز جوابى را كه بيانمى نمود در حدّ عالى قانع كننده بود؛ و كسى را نيافتم كه از او آشناتر باشد.
دسته ها : قبله هشتم
پنج شنبه 1393/2/18
در بعضى از روايات آمده است :
روزى يكى از منافقين به حضرت ابوالحسن ، امام رضا عليه السلام عرضه داشت : بعضى از شيعيان و دوستان شما خمر (شراب مست كننده ) مى نوشند؟!
امام عليه السلام فرمود: سپاس خداوند حكيم را، كه آن ها در هر حالتى كه باشند، هدايت شده ؛ و در اعتقادات صحيح خود ثابت و مستقيم مى باشند.
دسته ها : قبله هشتم
پنج شنبه 1393/2/18
مرحوم شيخ طوسى رضوان اللّه تعالى عليه در كتاب رجال خود آورده است :
در يكى از روزها، عدّه اى از دوستان امام رضا عليه السلام در منزل آن حضرت گرد يكديگر جمع شده بودند و يونس بن عبدالرّحمن نيز كه از افراد مورد اعتماد حضرت و از شخصيّت هاى ارزنده بود، در جمع ايشان حضور داشت .
دسته ها : قبله هشتم
پنج شنبه 1393/2/18
مرحوم كلينى به نقل از سليمان بن جعفر حكايت كند:
روزى به همراه حضرت ابوالحسن ، امام علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام جهتانجام كارى از منزل بيرون رفته بوديم . پس از پايان آن كار، هنگامى كه خواستم به منزل خود مراجعت نمايم ، حضرت فرمود: امشب همراه من بيا تا به منزل ما برويم و شب را ميهمان ما باش .
دسته ها : قبله هشتم
پنج شنبه 1393/2/18
مرحوم علاّمه مجلسى و برخى ديگر از بزرگان آورده اند:
يكى از اصحاب حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليه السلام به نام علىّ بن ابى حمزه بطائنى حكايت كند:
روزى در محضر مبارك آن حضرت بودم ، كه تعداد سى نفر غلام حبشى در آن مجلس وارد شدند.
دسته ها : قبله هشتم
پنج شنبه 1393/2/18
مرحوم شيخ صدوق ، شيخ حرّعاملى و ديگر بزرگان به نقل از اباصلت هروى حكايت كنند:
حضرت ابوالحسن ، امام علىّ بن موسى الرّضا عليه السلام به تمام زبان ها و لغات ، آشنا و مسلّط بود؛ و با مردم با زبان محلّى خودشان صحبت مى نمود.
دسته ها : قبله هشتم
پنج شنبه 1393/2/18
طبق آنچه مورّخان و محدّثان در كتاب هاى خود ذكر كرده اند و نيز روايات كلّى بر تاءييد آن وارد شده است :
مادر حضرت ابوالحسن ، امام علىّ بن موسى الرّضا عليه السلام ، از خانواده اى باشرافت و از زنان بافضيلت ؛ و نيز از جهت عقل و دين در بين زنان هم زمان خود مشهور بوده است .
دسته ها : قبله هشتم
چهارشنبه 1393/2/17
قيصر، پادشاه روم با خدا پيمان بسته بود كه هرگاه در نبرد با ايران ، پيروزگردد، به شكرانه اين پيروزى بزرگ ، از مقر حكومت خود (قسطنطنيه ) به زيارتبيت المقدس پياده برود. او پس از پيروزى به نذر خود جامه عمل پوشانيد و پياده رهسپار بيت المقدس گرديد.
دسته ها : حكايت ها
چهارشنبه 1393/2/17
هيئت نمايندگى با ديدن وضع ياد شده وارد مشورت شدند. به اتفاق آراء تصويب كردند كه هرگز وارد مباهله نشوند، حاضر شدند كه هر ساله مبلغى به عنوان ((جزيه )) (ماليات سالانه ) بپردازند و در برابر آن حكومت اسلامى موظف است از جان و مال آنان دفاع كند. پيامبر (ص ) رضايت خود را اعلام كرد و قرار شدهر سال در برابر پرداخت مبلغ جزئى ، از مزاياى حكومت اسلامى برخوردار گردند. سپس پيامبر فرمود: عذاب سايه شوم خود را بر سر نمايندگان مردم نجرانگسترده بود و اگر از در ملاعنه (همديگر را لعنت كردن ) و مباهله (همديگر را نفرين كردن ) وارد مى شدند، صورت انسانى خود را از دست داده ، از آتشى كه در بيابان افروخته مى شد، مى سوختند و دامنه عذاب به سرزمين ((نجران )) كشيده مى شد.
دسته ها : داستانك
چهارشنبه 1393/2/17
بخش باصفاى نجران با هفتاد دهكده تابع خود، در نقطه مرزى حجاز و يمن قرار گرفته است . در آغاز طلوع اسلام ، اين نقطه تنها منطقه مسيحى نشين در حجاز بود كه به عللى از بت پرستى دست كشيده و به آيين مسيح گرويده بودند. پيامبراسلام (ص ) به موازات مكاتبه با سران دولتهاى جهان و مراكز مذهبى ، نامه اى به اسقف نجران (ابوحارثه ) نوشت و طى آن نامه ، ساكنان نجران را به آييناسلام دعوت نمود.
دسته ها : حكايت ها
چهارشنبه 1393/2/17
سبد گل چون روياين ميز است ثابت است زيرا ميز ثابت است . حالا اگر شما اين را روي آب روان بگذاري تا چشمت را بهم بزني سبد گل ديگر نيست چون جايي گذاشته اي كه ثبات ندارد و حركت دارد . مي فرمايد : دراين دنيا فقط يك نقطهاست كه ثابت و باقي است بقيه همه رفتني هستند . اگر تو خودت را به آن نقطهوصل كردي تو هم مي ماني و آن نقطه خداست . خدا باقي است . اگر خودت را به او ببندي تو هم باقي مي ماني . غير از خدا هرچه باشد فاني است . عرضه كردم دوجهان بردل كار افتاده به جز از عشق تو باقي همه فاني دانسته . تو هيچ كاري براي خودت نكن .تو مي روي و آنها هم مي روند . تنها چهره ي ماندگار خداست . هيچ كس چهره ي ماندگار نيست مگر اينكه به او وصل بشود. چون اميرالمومنين به خدا وصل شد باقي است . ديگران به خدا وصل نشدند و خودشان را به چيزهاي ديگر وصل كردند .چيزهاي ديگر نماند آنها هم نماندند . هرچه پيش شماست مي رود زيرا شما هم مي رويد. هرچه پيش خدا به امانت بگذاريد مي ماند و هميشه آنراداريد . الان مردم پولشان را بانك مي گذارند و به كسي نميدهند چون ممكن است كه فردا فرار كند و پول آنها هم برود. تو حاضر نيستي پولت را پيش هر كسي بگذاري ، چرا خودت را پيش هر كسي مي گذاري . تو يك سرمايه ي اندكي داري به هركسي نمي دهي و ميزان ثبات طرف براي تو خيلي مهم است . از خدا ثابت تر و باقي تر كيست ؟ بيا با خدا داد و ستد بكن .
سه شنبه 1393/2/16
مي فرمايد : چون تو را ستودند بهتر از آنها ستايش كن ، چون به تو احسان كردند بيشتر از آنها ببخش . به هر حال پاداش بيشتر از آن كسي است كه آغاز كرده است . شما به درخت انگور آب مي دهي . ممكن است كه آب چاه بدهي و آب خيلي هم زلال نباشد. درخت همان آب را بر مي گرداند و يك چيزي هم روي آن مي گذارد . به آنيك طعم ، رنگ ، شكل ، خاصيت ، ويتامين و نشاط همراه آن مي دهد . حضرت اميرمي گويد از انگور كمتر نباشد ،
سه شنبه 1393/2/16

بي قرار توام و در دل تنگم گله هاست آه بي تاب شدن عادت كمحوصله هاست ، مثل عكس رخ مهتاب كه افتاده در آب در دلم هستي و بين من و توفاصله هاست ، بي تو هر لحظه مرا بيم فرو ريختن است مثل شهري كه روي گسل زلزله هاست ، باز مي پرسمت از مسئله دوري وعشق و سكوت تو جواب همه ي مسئله هاست .


پاسخ – آب بايد توي برگ برود نه روي برگ . شما برگ يك گياهرا بچين و روي زلال ترين آب يا آب زمزم بگذار ، اين كار فايده اي ندارد و برگ پوسيده مي شود. همان آب آنرا زودتر از بين مي برد ولي وقتي مقدار كمي آب توي برگ برود و در رگبرگ ها جاري بشود برگ سبز و شاداب خواهد بود. مثل توپ مي ماند كه بايد توي دروازه برود ، بيرون دروازه فايده ندارد . وقتي توپ توي دروازه مي رود آنهايي كه طرفدار تيم هستند خيلي ناراحت مي شوند . آنهايي هم كه طرفدار تيم مقابل هستند هُو مي كنند زيرا توپ توي دروازه رفتهاست . اخلاقيات هم همين طور است .اخلاقيات بايد توي دل انسان بيايد. دل همان دروازه است . زبان روي دروازه است . ما دين روي زبان مان هستيم .همان كه امام حسين (ع) فرمود : دين روي زبان شان است و در دل شان نيست. اين موجبمي شود كه ديندارها تعصب بخورند كه طرف مي گويد : من دين دارم ولي اين جوري است . بي دينان هم هُو مي كنند كه اينها دين دارند . كلمات اميرالمومنين بايد به دل ما بيايد ، اين سخنان مثل آب است و ما مثل برگ هستيم . اگر اينها به ذهن و رفتار ما آمد حتي يك حكمت آن به زندگي ما آمد ،ما شاداب مي شويم و سبز مي مانيم . و اِلا اگر شما تمام نهج البلاغه را مرور بكني و بخواني ، وقتي اين سخنان در دل ما رسوخ نكند گل نمي شود مثل توپ كه وقتي به توي دروازه مي رود گل مي شود . كلام اميرالمومنين وقتي گل مي كند و امتياز به همراه خودش مي آورد كه وارده دروازه ي دل ما بشود.

سه شنبه 1393/2/16
مرحوم قطب الدّين راوندى ، به نقل از حضرت باقرالعلوم عليه السّلام حكايت كند:
شخصى به نام ابو خالد كابلى مدّت زمانى را خدمت گذارى امام سجّاد، حضرت زينالعابدين عليه السّلام نمود و چون به طول انجاميد، جهت ديدار با مادر خويشاز امام سجّاد عليه السّلام اجازه خواست كه راهى شهر شام گردد.
امام عليه السّلام او را مخاطب قرار داد و فرمود: اى ابو خالد! فردا مردى از اهالى شام - كه معروف و ثروتمند مى باشد - به همراه دخترش كه دچار جنّ زدگى شده است ، وارد مدينه خواهد شد.
دسته ها : حكايت ها
دوشنبه 1393/2/15
از اسحاق ابن عمار روايت شده گفت: شنيدم از حضرت صادق (عليه السلام) كه فرمود: حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله نماز صبح را در مسجد با مردم به جاى آورد چشمش در مسجد بجوانى افتاد كه رنگش زرد و بدنش لاغر و چشمانش بگودى فرو رفته بود.
دسته ها : حكايت ها
دوشنبه 1393/2/15
مرحوم قطب الدّين راوندى ، ابن حمزه طوسى ، إ ربلى و برخى ديگر از بزرگان رضوان اللّه تعالى عليهم به نقل از جماعتى از اهالى اصفهان مانند ابوالعبّاس احمد بن نصر و ابوجعفر محمّد بن علويّه آورده است :
در شهر اصفهان شخصى بود به نام عبدالرّحمان - كه يكى از شيعيان معروف به حساب مى آمد - و از علاقه مندان به ائمّه اطهار عليهم السلام بود؛ مخصوصاً كه علاقه خاصّى نسبت به حضرت هادى سلام اللّه عليه داشت .
دسته ها : حكايت ها
دوشنبه 1393/2/15
 همه ي آيات پيام خودش را دارد . پايان صفحه نكته ي لطيفي دارد . مي فرمايد : نظر كنيد سطحي نگاه نكنيد . شما كه مي خواهيد ميوه بخريد به حالت اولش بسنده مي كنيد . مي گوييد كه الان شاداب و آبدار است ، پلاسيده و پژمرده نيست . ممكن است كه در آخر پژمرده بشود . در مورد لباس به آخرش نگاه مي كني . به جنس آن نگاه مي كني و مي گويي كه اين اگر يكبار شسته بشود كوتاه مي شود يا از رنگ و رو مي افتد . اخلاقيات از آن چيزهايي است كه بايد آخرش را ببيني ميوه نيست . اگر برخوردي كه با ميوه مي كني با دروغ بكني ، اولش خوب است ولي آخر ندارد . با اخلاقيات بايد مثل جامه رفتار بكني . قرآن مي فرمايد : نگاه بكنيد كساني كه حق را زير پا گذاشتند و آنرا تكذيب كردن چه عاقبت داشتند . الان آنها را نبين . عاقبت انديش باش . مردعاقبت بين بندي مباركي است . اگر مي خواهي بنده ي مباركي باشي در مسائل اخلاقي آخرش را ببين .اگر الان راست بگويي به مشكل برمي خوريولي آخرش چه ؟ خدا مي گويد كه ما نجات را در راستي قرار داديم . پس من آخرش به رستگاري مي رسم . اگر چه در ظاهر به نفع من باشد . خدا مي گويد كه دروغ يك بن بست است وآخرش دره است . صداقت يك جاده ي دست انداز است و پيچ وخم دارد ولي آخرش باغ و چشمه است .كساني كه مي فهمند آخر اين جاده باغ و چشمه است آنرا تحمل مي كنند . كساني كه مي فهمند آخر جاده ي صداقت نجات است مي گويند كه اشكالي ندارد اگر الان گرد و خاكي بلند مي شود ،در آخر به چشمه مي رسيم و همه ي اينها برطرف مي شود .
يکشنبه 1393/2/14
 هر دو آسيب مي بينند . گلدان وقتي شكسته مي شود هم گلدان از بين مي رود و هم گل ضايع مي شود . هر دو با هم هستند و آسيب مي بينند . حسادت هم بدن وهم روح را تحت تاثير قرار مي دهد . ما روح طرف را نمي بينم ولي جسم طرف را مي بينيم . امير المومنين مي گويد : آن چيزي كه تومي بيني جسم است و من هم به اين اشاره مي كنم . اگر به چهره هاي انسانهاي حسود نگاه كني مشخص است . از نوع نگاه و رفتار آنها مشخص است . از هم پاشيده و خرد است . وقتي بدن اين قدر خرد باشد معلوم است كه در روح چه خبر است . وقتي حضرت جسم را مي گويد ، شما سريع مصداق هاي آن را در ذهن خودت مي آوري . كسي كه حسودي است چه جوري است و كسي كه خيرخواه ديگران است چقدر بشاش است و چقدر از خوبي هاي ديگران شاد مي شود و چقدر راحت زندگي مي كند.
يکشنبه 1393/2/14
حضرت مي فرمايد : سلامتي تن و جسم در دوري از حسادتاست . ما همه به هم مي گوييم كه تندرست باشي ولي نمي گوييم چطور و چگونه . در نگاه اميرالمومنين جسم ما مثل يك گلدان و روح و روان ما مثل گل مي ماند . اگر يك گلدان شكسته و فرسوده باشد و ترك خورده باشد هيچ گاه در آن گل رشد نمي كند و خشك مي شود زيرا ريشه نمي تواند آب جذب كند . اميرالمومنين مي فرمايد كه بدن شما مثل گلدان است مواظب باشيد كه ترك برندارد و نشكند . بعدمي گويد كه چه چيزي اين گلدان را مي شكند و چه چيزي به اين گلدان بيشترين آسيب را مي زند . حسادت بدن را از پاي در مي آورد . اجازه ندهيد كه حسادت وارد بدن و دل بشود. دل ما حالت نايلوني دارد ، حسادت شبيه خار ، تيغ و سنجاق است و اگر آنرا در نايلوني بريزيد آنرا پاره مي كند و از اطراف آن بيرون مي زند و مشخص مي شود كه داخل آن چيست . حسادت به انسان آسيب مي زند و ديگران مي فهمند كه طرف حسود است و خودش را نشان مي دهد . اميرالمومنين مي فرمايد : اگر مي خواهيد تن شما سالمباشد حسادت نداشته باشيد . البته الان مي گويند كه بايد ورزش بكنيد و تغذيه سالم داشته باشيد تا بدن تان سالم بماند . اينها هم اشكالي ندارد . حضرت طبيب است و ناشي نيست .كساني كه براي از بين رفتن حسادت راه كار مي دهند آنها ناشي هستند . مي گويد : حسادت مثل آتش است و دل شما مثل يك فرش ابريشمي است .وقتي يك خال آتش روي فرش مي افتد . شما راه كار آنرا پيدا مي كني كه چطور آتش را از روي فرش برداريد يا هرجوري شدهآتش را از آن دور مي كني ؟ اميرالمومنين مي گويد كه حسادت آتش است . هر جوري شده اين را از خودت دور كن و نمي گويد كه چطور آنرا دور كن و شما را محدود نمي كند . اگر با ذكر و خير طرف است اين كار را بكن . اگر شما نسبت به كسي حسادت كني وقتي پيش ديگران ذكر خيرش را بكني حسادت كمرنگ مي شود . اگر ما بدگويي كسي را نكنيم و به اين اثر بهاء ندهيم حسادت رشد نمي كند . گاهي با هديه دادن مي توان حسادت را كمرنگ كرد . گاهي طرف خطاط خوبي است و شما به او حسودي مي كني . خوب شما هم نقاش خوبي باش يا يك حرفه و هنري ياد بگير كه تو هم كم نياوري و همان جور كه مردم به او توجه مي كنند به تو هم توجه كنند .
يکشنبه 1393/2/14

 روز يك مرتبه شب نمي شود بلكه آرام آرام شب مي شود .شب هم يكباره روز نمي شود بلكه آرام آرام روز مي شود . ما انسانها مثل روزو شب هستيم . بعضي از ما انسانها روزهستيم و نور الهي برما تابيده و نورانيتي داريم ولي بعضي از ما انسانها شب هستيم ، شب صفت و شب گونه هستيم .گرفتار ظلمانيت هستيم . معاصي و گناهان زندگي ما را تاريك كرده است . آنهايي كه روزهستند نبايد مغرور باشند چون ممكن است كه آرام آرام شب بشوند .آنهايي كه شب هستند نبايد مايوس باشند چون ممكن است آرام آرام به سمت روز حركت كنند . خيلي هها روز بودند و شب شدند . حافظ مي گفت : زاهد خلوت نشين دوش به ميخانه شد از سر پيمان برفت برسر پيمانه شد . كسي كه زاهد بود واهل خلوت و دل بود در ابتدا طبق آيات الهي حركت مي كرد ولي آخر اين پيمان را زير پا گذاشت . بخاطر همين اولياءالهي توصيه به مراقبه مي كنند . به كساني كه شب هستند مي گويند كه نااميد نباشيد . روايت داريم : كسي كه هفتادپيامبر را به ناحق كشته باشد نبايد نااميد باشد . بكوشيم اگر روز هستيم روز بمانيم ، اگر شب هم هستيم مثل شب كه به روز تبديل مي شود و بخاطر همين مقدس است و خدا به آن قسم مي خورد . و ليلي اذا يسر قسم به شب كه حركت مي كند و خودش را به خورشيد مي رساند ، خودمان را به خورشيد برسانيم . چطور شب با خورشيد روز مي شود ما هم با اميرالمومنين به نور و نورانيت دست پيدا مي كنيم . با كلام او و تعابير حكمت آميز او بهره مي بريم .

يکشنبه 1393/2/14
عشق از من نگاه و تو تعريف مي شود گاهي تمام من به تو تبديل مي شود ، وقتي به داستان نگاه تو رسيدم يك باره شعر وارد تمثيل مي شود ، اي عابر بزرگ كه با گام هاي تو از انتظار پنجره تجليل مي شود تا كي سكوت مبهم شبهاي انتظار بر ديدگان غمزده تحميل مي شود ، يك روز هم به پاس غزل هاي چشم تو بازار وزنو قافيه تعطيل مي شود ، آن روز هفت سين اهورايي بهار موعود با سلام تو تكميل مي شود .
يکشنبه 1393/2/14
همه كرامت و لطف است شرح يزدان . حافظ لطيف مي گويد : دين خدا سراپا لطف است . سراپا لطيف است . دقيقا مثل گل نرگس است . شما گل نرگس را ديده ايد .هيچ تيغي ندارد . به امام زمان گل نرگس مي گويند . يك جهت به خاطر مادرشاناست ولي يك جهت هم بخاطر اين است كه وقتي اين مرد پا به عرصه عالم مي گذارد ، هيچ رنجي با خودش به همراه ندارد . سراسر رحمت است . مايه آسايش و آسودگي خيال بندگان خداست . به همين خاطر مردم او را روي چشم مي گذارند .
شنبه 1393/2/13
شروع مراسم معنوي اعتكاف


مراسم ميلاد حضرت زهرا(س)





ابو الحسين بن على ابى البغل كاتب مى گويد:
از طرف ((ابى منصور بن صالحان)) مسئول انجام كارى شدم. اما در طى انجام مسئوليت قصورى از من سر زد، آنچنان كه او بسيار خشمگين شد، و من از ترس، متوراى و مخفى شدم و او درجستجوى او بود.
در يكى از شبهاى جمعه به طرف مقابر قريش - مرقد امام كاظم (عليه السلام) و امام جواد (عليه السلام) - براى عبادت و دعا رفتم. آنشب هوا بارانى و طوفانى بود. به خادم حرم مطهر كه ((ابا جعفر)) نام داشت گفتم: درهاى حرم را ببند تا من بتوانم در خلوت مشغول دعا و راز و نياز باشم. زيرا بر جان خود ايمن نيستم، و ممكن است كسى قصد سوئى نسبت به من داشته باشد.
او نيز قبول كرد و درها را بست.
دسته ها : حكايت ها
شنبه 1393/2/13
مرحوم قطب الدّين راوندى ، ابن حمزه طوسى ، إ ربلى و برخى ديگر از بزرگان رضوان اللّه تعالى عليهم به نقل از جماعتى از اهالى اصفهان مانند ابوالعبّاس احمد بن نصر و ابوجعفر محمّد بن علويّه آورده است :
در شهر اصفهان شخصى بود به نام عبدالرّحمان - كه يكى از شيعيان معروف به حساب مى آمد - و از علاقه مندان به ائمّه اطهار عليهم السلام بود؛ مخصوصاً كه علاقه خاصّى نسبت به حضرت هادى سلام اللّه عليه داشت .
دسته ها : حكايت ها
شنبه 1393/2/13
ابراهيم ادهم از نامورترين عرفان اسلامى است كه در قرن دوم هجرى مى زيست ؛ درباه او نوشته اند كه در جوانى ، امير بلخ بود و جاه و جلالى داشت . سپس به راه زهد و عرفان گراييد و همه آنچه را كه داشت ، رها كرد. علت تغيير حالو دگرگونى ابراهيم ادهم را به درستى ، كسى نمى داند . عطار نيشابورى در كتاب تذكرة الاولياء، دو حكايت مى آورد و هر يك را جداگانه ، علت تغيير حالو تحول شگفت ابراهيم ادهم مى شمرد . در اين جا هر دو حكايت را با تغييراتىدر عبارات و الفاظ مى آوريم .
حكايت نخست :
دسته ها : حكايت ها
شنبه 1393/2/13
اين ماه ، ماه بسيار شريفى است ؛ به اين جهت كه : از ماههاى حرام مى باشد، از اوقات دعا مى باشد و حتى در زمان جاهليت به اين مطلب مشهور بوده و مردم آن زمان منتظر اين ماه بوده اند تا در آن دعا كنند. اين ماه ، ماه اميرالمؤمنين (عليه السلام ) مى باشد؛ شب اول آن يكى از چهار شبى است كه تاءكيد بهزنده نگهداشتن آن به عبادت شده است .
دسته ها : حكايت ها
شنبه 1393/2/13
هنوز چند ماه از هجرت پيامبر (ص ) به مدينه نگذشته بود، كه زمزمه مخالفت ازناحيه يهود بلند شد. درست در هفدهمين ماه هجرت دستور مؤ كد آمد كه ((قبله )) مسلمانان از اين به بعد كعبه است و در اوقات نماز بايد متوجه مسجدالحرامگردند. پيامبر اكرم (ص ) سيزده سال تمام در مكه به سوى بيت المقدس نماز مىخواند و پس از مهاجرت به مدينه دستور الهى اين بود كه به وضع سابق از نظر قبله ادامه دهد و قبله اى كه يهوديان به آن نماز مى گذارند، مسلمانان نيز به آن طرف نماز بگذارند و اين خود يك نوع همكارى و نزديك كردن دو آيين قديمو جديد بود ولى رشد و ترقى مسلمانان باعث شد كه خوف و ترس ، محافل يهود رافراگيرد زيرا ترقيات روز افزون آنها نشان مى داد، كه آيين اسلام سراسر شبهجزيره را در اندك مدتى خواهد گرفت و قدرت و آيين يهود را از بين خواهند برد از اين نظر شروع به كارشكنى كردند.
دسته ها : حكايت ها
شنبه 1393/2/13
محدّثين و مورّخين به نقل از امام جعفر عليه السلام آورده اند:
روزى هشام بن عبدالملك ، پدرم امام محمّد باقر عليه السلام را نزد خود احضار كرد.
دسته ها : حكايت ها
شنبه 1393/2/13
X