در عجبم با همه نامي كه تو دار ي
اين قوم چرا نام تو گمنام نهادند
شهدا را ياد كنيم حتي با يك صلوات
در عجبم با همه نامي كه تو دار ي
اين قوم چرا نام تو گمنام نهادند
ستار،افسراستخباراتيعراق،بچه ها را داخل خاك عراق همراهي مي كرد.او به نظر فرد بي اعتقادي بود.از اول صبح كار را شروع كرديم.ناگهان ستار به نقطه اي اشاره كرد و گفت:((از اين مكان بوي عطر مي آيدو هر جا بوي عطر باشد ,شهيد ايراني در آنجا پيدا مي شود.))
بچه ها آن محل را با بيل مكانيكي حفاري كردند.پيكر دو تن از شهداي عزيز كشف شد.هر چندكه بوي مشك و عطر شهدا براي بچه هاي تفحص امري طبيعي بود ؛ اما اين افسر عراقي كاملا تعجب كرده بود.به اين نتيجه رسيديم كه حتي عراقي ها هم بوي خوششهدا را درك مي كنند.
از گزارش روزانه ي محمود توكلي،مسئول تفحص لشگر امام حسين (عليه السلام)
گاهي تو را به دست باد مي سپارم تا نوازش كند وجود نازنيت را…
گاهيزير باران خيس مي شوي تا شسته شود نگاه هاي هرزه مانده بر تو؛ تنت زخمي است، مي دانم، و باران مرحم زخم است! و گاهي زير آفتاب داغ مي سوزي و سرخ مي شوي از عطش،اما همچنان بر وفاداريت به من استواري…!
توفكه با بچه هاى تفحص لشكر 27 بوديم. به اهواز زنگ زدم كه حال بچه هاى كميته جستجوى مفقودين رو جويا بشم كه عباس صابرى به من گفت: «مى خوام از اينجا تسويه حساب كنم و بيام پيش شما» خلاصه كار عباس درست شد و اومد فكه پيش ما.
بارالها،ما را از زمرة كساني به شمار آور كه عادتشان شوق و آسايششان به سوي تو شادماني از ياد تو و روزگارشان آه و ناله به درگاه توست؛ پيشانيشان از عظمتتو بر خاك است و چشمانشان در خدمت تو بيدار و اشكشان از بيم بزرگي تو روانو دلهايشان به محبت تو وابسته و درونشان از مهابت تو در تب و تاب و از همهچيز گسسته.
چه زيباست از خود جدا شدن و در لحظات اوج با او بودن!
خدايا،اين چه حكايتي است كه ايران را يكباره تكان دادي؟ مگر نه اينكه هرچه داريماز تو داريم؟ و نيز گوهري كه به ما نااهلان دادي تا ما را اهل كند گوهر شبچراغ، پير و مرادي كه چراغ در كوچههاي ظلماني گرفت و ما را به ره برده وميبرد، رهبري به نام روح خدا، امام خميني است؟ واي بر ما! كه اگر بدون عشق او بميريم، اعمالمان ضايع است./
پروردگارا،در انتظار حكومت اسلامي چه رنجها و مشقتها كه تحمل شد! چه گلهاي تازه شكفته كه پرپر شد! چه پدران و مادراني كه به سوگ عزيزانشان نشستند! چه جانها و مالهايي كه در اين راه بزرگ هديه شد تا سرانجام چشم مسلمانان به ظهور نور رهاييبخش و خدايي جمهوري اسلامي ـ كه مقدمه ظهور جهاني حضرت مهدي(عج) است ـ روشن گشت. و اينك، خداي بزرگ، اين معناي هستي، اي وجود مطلق، ما وارثان خون شهيدان امانتداران اين امانت بزرگ تو گشتهايم. يقين داريم كه هيچ قومي و ملتي تاكنون مسئوليتي به بزرگي و سنگيني مسئوليت ما بردوش نداشته است.
خدايا،توفيقمان عنايت كن تا با وحدت كلمهاي كه امام عزيزمان، خميني بتشكن، پيوسته به ما ميگويد اختلافات را كنار گذاشته، خودخواهيها و مقامپرستيها را رها كنيم و فقط به اسلام و قرآن و جمهوري اسلامي بينديشيم.
خدايا،شاهد باش كه اين كلمات را در اين ميدان كربلا به بندگان مخلص تو مينويسم.به اميد اينكه خون بيارزش من اين نوشته را به خواهران و برادرانم برساند./
خدايا،
با صنع تو هر مورچه رازي دارد با شوق تو هر سوخته سازي دارد
اي خالق ذوالجلال، نوميد مكن آن را كه به درگهت نيازي دارد
خدايا،شكر و سپاس كه پوشانيدي از ديگران اشتباهاتم را و عزت و آبرو بخشيدي مرا. معبودا، بيكس و تنها، با كولهباري از گناه، چه كنم؟ خدايا، غير از در خانةتو كدامين در را بزنم؟ تو نيز اگر راهم ندهي و از من روي بگرداني به كه روي بياورم؟ بارالها، خودت گنهكاران را خطاب كردي و بازخواندي و به آنها وعدة مغفرت دادي. سزاوار نيست كه بندة روسياهي را كه با دلي شكسته به در خانه تو روي آورده جواب كني.
خدايا،اگر لحظهاي مرا به خودم واگذاري، هميشه در غفلت خواهم بود. پس مرا به خودم وا مگذار. خدايا، هر چه بخواهم كم است، و هر چه بگويم ناكامي، و هر چهبشنوم ناقص، و هر چه از تو بخواهم و تو بدهي لازم، و هر چه درك كنم ناكامل، و هر چه حس كنم و هر چه ببينم نامعلوم. پس، خدايا، آني به من عطا كن كه با داشتن آن تو را بهتر درك كنم.
خدايا، آنچنان قدرتي به من عطا كن و آنچنان لطفي در حق من بنما كه در آخرين لحظات عمرم نام تو را به زبان داشته باشم.
خدايا،سپاسم را بپذير. خدايا، بهترين لذتهاي آخرتي و دنيايي را به من عطا كن و آن لذت بهتريني را كه ميدهي در عبادت كردن قرار بده. خدايا، به من آني عطاكن كه در به كار رفتن آن از مقربين تو باشم. خدايا، ميدانم آنچه تو ميخواهي ميكني. مرا بر آن راهي بگذار كه مصلحت توست. خدايا، تو خدايي، يعني آفرينندهاي و من هيچم. ولي، خدا، بنا به حكم تو بشر ميتواند به جاييبرسد كه فقط تو هستي. خدايا، به من لياقت رسيدن به اين مقام را بده. /
پروردگارا،ريا سراسر وجودم را گرفته و هركاري كه براي رضاي تو كردم براي ديگران تعريف كردم و مزدش را از تعريف ديگران گرفتم. بنابراين، دستهايم تهي و كولهام از توشة آخرت خالي است. خدايا، اگر با عدالتت با من رفتار كني، وايبر من! پروردگارا، به فضل و كرم و بخشش تو چشم دوختهام. پروردگارا، مپسندبندهاي را كه دوست دارد ديگران او را به نيكي ياد كنند. خدايا،اگر با منافقين و گناهكاران محشورم كني، جواب پيامبران و معصومين و شهدارا چه بدهم؟
خداوندا،جدايي از تو را چه كنم؟ خداوندا، اگرچه من بندهاي گناهكارم و هواهاي نفسانيام بر من غالب گشته است، دوستت دارم و دلم ميخواهد كه مؤمن باشم و جز رضاي تو كاري انجام ندهم. ولي چه كنم كه ايمانم سست است و عقلم مغلوب هواهاي نفسانيام ميشود. خداوندا، به شهداي كربلا قَسَمت ميدهم ما را نيزجزء شهدا محسوب كن. خدايا، عمرم را به بطالت گذراندم؛ چه كنم روزي كه از عمرم سؤال ميشود؟ چه كنم روزي كه از نعمتهايت از من سئوال ميشود؟/
خدايا،اين جان و اين مال در نزد ما به امانت است. بارخدايا، تو خودت مرگ ما را شهادت قرار بده و بپذير از ما. ما را به بهشتي كه خود به آن وعده دادهاي قرار بده، يالله، يالله، يالله، رحم كن به اين بدن ضعيف ما!
خداوندا،امروز كه دست از رفاه و آسايشي كه تو برايم فراهم آوردهاي ميشويم، تو بهتر از هركسي ميداني كه منظور و مقصودم تو هستي و ذرهاي از قلب و وجودم را صميمانه و مخلصانه در اختيار هيچكس جز تو قرار ندادهام. اينك تو فقط ميداني كه وجودم از عشق به تو شعله ميكشد. و اكنون كه پس از ساليان دراز گمشدهام را باز يافتهام احساس آرامش ميكنم. خداوندا، ناگاه خود را در برابر تو يافتم از شرمندگي سر به زير افكندم. هنوز باورم نشده بود كه ندايمرا پاسخ دادي؛ وليكن با آن شكوه و جلال و مهرباني، كه فقط در شأن توست، مرا به سوي خود خواندي.
پروردگارا،مرا دريافت كه زيباترين نامها را داري. اينك با تمامي قلبم و وجودم ـ كه از محبت تو سرشار است ـ صدايت ميكنم كه مرا هم، مانند ديگر عاشقاني كه به سوي خود خواندي، به سوي خويش بخواني. اي خداوند بزرگ، اگر لحظهاي محبت خويش را از من دريغ كني جز خسران و تباهي دنيا و روسياهي و شرمندگي فيضي نخواهم برد. پس، خدايا، مرا يار باش و مرا از عاشقان خاص درگهت ساز، اي ارحمالراحمين و اي معبود من./
الهي،قرار ده مرا از آن بندگان خالصت. الهي، اگرچه بسيار گنهكارم و سرتاسر وجودم نافرماني توست، رحم كن و صبر عنايت فرما، بدانگونه كه باعث معراج روح گردد و علي(ع) و اوليايت شفاعتم كنند. آنقدر سخن بسيار است كه نميدانم از كجا بگويم ـ از آهنرباي عشق تو كه اين برادة ناچيز را به سوي خود ميكشي، يا از دنياي فاني بگويم كه ميخواهد اين نيروي آهنربا را خنثي كند.
الهي،ديگربار سعادتي به من عطا فرما تا در ميان فرشتگان زمين، يعني انسانهاي خالص، باشم. خدايا، تو كه چنين لطف كردي و اين بندة ذليل را به اين سعادت نايل گرداندي از تو ميخواهم كه مرا دست خالي برنگرداني و از ناخالصيها بسياري كه در اعمال من بوده است بگذري.
الهي،وقتي كساني را ميبينم كه سوار بر اسب سركش نفس به طرف دنيا ميتازند، دنيايي كه فردا بايد گذاشت و رفت، از تو ميخواهم كه مرا از آنان قرار ندهي.
خدايا،علي(ع) در دنيا از تو يك چيز خواست و آن شهادت خالصانة في سبيلالله بود، شهادتي خونين كه در آخرت ماية نجات شود و خلوص كه سبب استخلاص گردد. پروردگارا، من هم از تو يك چيز ميخواهم، و آن اين است كه هرگز مرا به خودموامگذاري. پروردگارا، هرچند كه اين جمله جسارت است به درگاه مقدمت، اين بنده كلامي جز اين ندارد.
خدايا،اگر ميداني عاشقت شدهام، مرا از بندگان خالصت قرار ده. خدايا، در اين دنيا خود گفتهاي نااميدي گناه بزرگي است؛ به لطف تو دل بستهام و به انتظار نشستهام./
بارپروردگارا، به من توفيق عطا كن كه بندة خوبي براي تو باشم. هم اكنون از توميخواهم كه به من خوب بودن را ياد دهي و در راه خوب شدن ياريام دهي.
خدايااگر گناهي كردهام از روي ناداني و جهل بوده است؛ مرا ببخش. الها، به من ياري ده تا غير از تو اله و معبودي نداشته باشم. پروردگارا، قلب من در عشق كمك به مستضعفين ميتپد. همة آنها را از خزانة كرمت بينياز كن.
خدايا،معبودا، از تو ميخواهم، همانگونه كه تاكنون مرا ياري دادهاي و من كمكهاي تو راحتي به چشم خود ديدهام، هيچگاه مرا به خودم وامگذاري و هميشه مرا ياري دهي، يار مظلومان./
خدايا،دل دردمندم شوق آزادي دارد تا از اين غربتكدة سياه، تا از اين زندان عاشقان وصالت، نداي خود را به وادي عدم بكشاند و فقط با خداي خود به وحدت برسد.
خدايا،اگر من لايق بخشش تو نبودم، مرا در اين كوهها، در اين جبههها و در اين سنگرها نميخواندي. تو مرا لايق ديدهاي كه در رحمت شهادت را بر من گشودهاي.
خدايا،من اين همه راه را به عشق تو پيمودهام. خدايا، ديگر اميدي ندارم؛ با همه وداع گفتم. خدايا، مرا در جوار قربت آرامش بخش... «يا منزل السكينة في قلوبالمؤمنين يا آمال الغارمين.»/
بارخدايا،معبودا، معشوقا، خالقا، از تو ميخواهم كه ياريم كني، ياورم باشي. توكل و اعتمادم به توست. مرا به خود وامگذار. درخواست و مسئلتم از توست؛ مأيوسم مكن. رغبتم به فضل و احسان توست؛ محروم و نااميدم بفرما.
بارالها،شكر ميكنم كه در اين دنياي لهو و لعب مرا از مردابها نجات دادي و از ميان لجنزارها بيرون كشيدي و آتش عشقت را در دلم پديد آوردي و حب خودت و اوليايت را در دلها قرار دادي و مرا رهرو راه حسين(ع) قرار دادي./
بارالها، پروردگارا، اي دواي دردمندان، خدايا، نيكي تو در زندگي من همچنان پيوسته است. پس نيكي خود را در لحظة مرگ از من مگير.
بارالها، از كارهايي كه كردهام به تو پناه ميبرم ـ از اينكه مرگ را فراموش كردم، از اينكه در راهت سستي و تنبلي كردم، و از اينكه حق والدين را ادا نكردم.
آه، خدايا! درون جنب و جوشي برپاست. نميدانم چه ميگذرد. احساس سبكي ميكنم. ميخواهم بال درآورم و پرواز كنم. بارالها! تو خود ميداني كه عاشقان راهت به سوي عشق تو و به عشق حسين(ع) تو به اين جبهههاي پاك و مقدس آمدهاند تا با ياري تو كربلا و، بعد از آن، قدس شريف را آزاد كنند. و اينك ما ميرويم كربلا را براي آمدنش مهيا كنيم و آنجا را جارو كنيم، و ميرويم تا ظهورش را در كنار حسين جشن بگيريم و ميرويم تا مردانگي را به حدّ كمال تجربه كنيم./
بارخدايا، بپذير جان بيارزشم را در راهت، كه چيز ديگري ندارم كه به درگاهت تقديم كنم ـ كهاي كاش هزاران جان داشتم و فداي تو ميكردم!
پروردگارا، اين تويي كه منبع نور و نعمتي، تويي كه بر مبدأ و معاد قدرت دادي و به هرچه مشيّت علياي تو تعلق گيرد توانايي./