عـشـــــــق یعنی اشــــــــــک توبه در قنــــــوت
خواندنش با نام غفار الذنـــــــوب
عشـــــــق یعنی چشمها هم در رکـــــــــوع
شرمگین از نام ستــــــار العیوب
عشـــــــق یعنی سر سجود و دل ســـــجود
ذکر یاربــــــــــــــ یاربــــــــــ از عمق وجــــــــــود
خداوندا ! خسته ام از فصل سرد گناه و دلتنگ روزهای پاکم …
بارانی بفرست ، چتر گناه را دور انداخته ام !
آهــــــــــــــــــــــای دخـــــــــتر سرزمیـــــــــــن مـــــــــــن . . .
آ خ ببخـــــــشید بــــــاز جنسیتتــــــــــ را فرامـــــــوش کردمــــ ...
پســــــــــر سرزمیـــــــــن مـــــــــــــن ...
معلــــــــوم هستـــــــــ کجـــــــــایی...؟
خیلـــــــــی وقتـــــــــ استــــــــ تـــــــــــــو را گـــــــــم کردهـــ ایـــم...
دیــــــــــروز داشتــــــــــی مــــــــــــردانهـــ در میـــــدان میجنگــــیدی . . .
امـــــــروز در آرایشگــــــــاه ها ابـــــــرو بر میـــــــــداری ، مــــــــو رنگ میکنی...؟
آهـــــــــــــــــــای پســـــــــــــــــــر سرزمیـــــــــــن مـــــــــــن...
دختــــــــــران سرزمیـــــن مـــــن نیاز بهــــ مردی دارند کهـــــ محکــــــــم باشد ...
قــــــوی باشد در سختـــــــــی ها ، در دشـــــــــواری هــا همــــراه و همیــــــــارشان باشد...
انقــــــدر قــــــوی باشد کهـــــ همــــــــه دنیــــــا در برابـــرش کــــــــــــم بیـــــــــاورد . . .
بــــازوهای تــــــو هر چه قدر هـــــــــم کهــــ بزرگـــــــ باشد
تا وقتی احســـــاس قوی بـــــودن بهـــ
کسی ندهــــــــد بــــــی فایدهـــ استــــ...
هیــــــکل عضلانی اتـــــ تـــا وقتــــــــی
آغــــــوش و پنـــــــاه محکـــــــــم یــــک خـــــانواده نبــــاشد
هیـــــــچ معــــــنایی نـــــــــدارد...
تنــــــت را بـــــــا دفتــــــــر نقاشـــــی اتــــ اشتــــباه نگـــــیر...
تـــــــو قــــــرار استـــــــ پـــــدر بـــشوی...
نهـــــ اینکــــــه کــــــم بیـــــاوری
و بــــــرای مطــــــــرح بـــــــودن خودتــــــ را شبـــــیه زن هــــــا کـــنی..
فــــــرامـــوش کــــردی خــــودت را...
متـــــــفاوت نـــباش... مـــــــرد باش...
مـــردانگــــــی اتـــ را بهــــــ دستــــــ کهـــ سپـــرده ای...؟
نـــــگاه کــــن اینـــ روزهـــا در خیــــــابان همـــه زن شـــده اند...
دخـــتر ها زننـــد... مــــــردها زننــــد...
آهـــــــــــــــــــای پســـــــــــــــــــر سرزمیـــــــــــن مـــــــــــن...
کـــــــــمی آهســـــــــته بـــــــــــــرو...
بهـــــــ کـــــــــــــجا چنیـــــــــــن شتـــابــــــــــــان ...؟
پسرسرزمین من،
بهترین دعایم برایت این است که:
مردانگی ات راازدست ندهی..
که اگرازدست بدهی دیگرهیچ نداری...
سلامتی پسرایی که مــــــــرد بودن رو یادشون نرفته
وقتی دلت از تمام دنیا گرفت....
از گناه...
از آدم ها...
از بی پدری...
از تنهایی...
از خودت...و خودت و خودت با تمام بدی ها
حرمت آرومم میکند...آقا...
باز هم دل به گنبدت خوش کرده ام....
به کبوترانت...
صحن انقلاب...
پنجره فولاد...
دریابم...که ....خسته ام...
میگفت : وقتی طلبیده میشوی یعنی دل مولایت برایت تنگ شده...
آقای من...شما خوب میدانی دلتنگی را...
غربت را...
خوب میدانی....
سلام آقا....
بسم رب الشهید
دل....تنگی...
میدانی چیست...؟؟؟؟
درست است...شنیدن کی بود مانند دیدن...
اما...
ما نسلی هستیم که ندیدیم..کم شنیدیم اما دلمان با آنهاست هنوز...
نبودیم ولی
دلمان را جا گذاشتیم پشت سنگر...
جا گذاشتیم کنار قبرهای عبادت...
کنار گردان تخریب..
حسینیه حاج همت...
شهید در آب...
کنار گردان مالک..مقداد..
راوی میگفت گوشتان را به دیوارها که بگذارید صدایشان را میشنوید...
خنده ها..گریه های شبانه..شوخی..اشک..سینه زنی و..
ما نبودیم آنجا ..
اما دلمان برای صفایشان تنگ شده
برای رفاقت ها...
ما دوستمان جلوی چشمانمان تیکه تیکه نشد ..
اما ...
آه
دلی که تنگ شود می رسد به ویرانی...
دلت که از تمام مردم بگیرد..از گناه...
از دنیا...
دیگر جایی غیر از غروب های شلمچه نمیخواهد
بهانه میگیری برای
فکه...
مجنون...آه...
سه راه شهادت...
دلم برای چمران تنگ شده..
خیالتان راحت...
اینجا همه خوابند..
مذهبی های اینجا سکوت را بیشتر دوست دارند...
دغدغه نیست...
درد نیست...
همه خوابیم...
چمران کجایی؟؟؟؟
راستی سلام مارا به بقیه هم برسان...
زین الدین..همت...علمدار..آوینی
همه و همه...
نکند بگویی بهشان به گناه عادت کردیم...
بی حجابی غوغا میکند..
نکند بگویی با رفتنشان حیا رفت...
غیررررررت رفت...
اخلاص رفت...
نگویی یک وقت شما برای رهبرتان رفتید
و ما
رهبرمان را تنها گذاشتیم...
امامان را...
آه ...
کاش امسال به دیدارتان می آمدم...
شما که نمی آیید دیدار...
کاش....
یا زهرا
استاد پناهیان :
اگر بخواهی عبد باشی اول باید گناه نکنی...
بعد که بی گناه شدی برای گناهان زیادی گریه خواهی کرد...
.
.
.
گناه شکری که هیچگاه نمی توانی به جا آوری...
گناه حق ادا نکردن بندگی...
گناه خود را گناه کار ندیدن..
گناه فاصله زیادی که با او داری...
و گناهانی که فقط آدم های خوب آن ها را درک می کنند...
و...نیمه شب ها به خاطرش هق هق گریه می کنند...
*********
پی نوشت: اللهم الرزقنا حال خوبان...
1 خدایا، بر محمّد و خاندانش درود فرست و ایمان مرا به کمال مطلوب رسان، و یقین مرا برترین یقین گردان، و سرانجام ِ نیّت مرا سرانجام ِ بهترین نیّت ها قرار ده، و سرانجام ِ کار مرا سرانجام ِ نیکوترین کارها.
2 خدایا، به لطف خود نیّت مرا برتری بخش و آن را خالص گردان، و به آنچه نزد توست، یقین مرا استواری ده، و به قدرت خود، کارهای تباه مرا بسامان کن.
1 خدایا، مارا به باران زنده و سیراب گردان، و با آن باران ِ درشت و فراوان که از ابرهای بارنده فرو می ریزد و درهمه جای زمین گیاهان زیبا و پُرطراوت می رویاند، رحمت خود را بر ما بگستران.
2 میوه ها را برسان و بر بندگان خود منّت گذار، و سرزمین های مرده را به شکفتن ِ شکوفه ها زنده ساز، و فرشتگان ِ نویسنده را فرمان ده کهبا هر باران که می فرستی حاظر آیند؛ بارانی که سودمند و پیوسته و فراوان وگسترده و تُند باراست؛
1 خدایا، ستایش برای توست که سرنوشت مرا به نیکی رقم زدی و بلای خویش را از من بگرداندی. مبادا این تندرستی گذرایی که به من عنایت کرده ای، تنها بهره من از رحمت تو باشد، تا آنچه دوست می داشته ام مایه بدبختی ام شود، و دیگری با آنچه خوشایند من است به نیک بختی رسد.
2 اگر این تن درستی که یکسر ازآن بهره مندم و روز و شبمرا با آن به سر می برم، بلایی پیوسته و وبالی پایدار به دنبال دارد، پس آنچه را واپس انداخته ای، پیش افکن، وآنچه را پیش افکنده ای، واپس فرست؛
3 زیرا آنچه به نابودی انجامد، بسیار نیست، وآنچه سرانجامش جاودانگی است، اندک نباشد، و بر محمّد و خاندانش درود فرست.
1 خدایا، پناه می برم به تو از وسوسه های شیطانِ رانده شده و فتنه ها و فتنه انگیزی های او و تکیه کردن بر آنچه در دل ها می افکند و نویدها و فریب های او و افتادن به دام های او
2 وطمع ورزیدن او در این که ما را از جادّه طاعت تو باز گرداند و به نافرمانی تو خوارمان سازد. وپناه می بریم به تو که آنچه را شیطان در چشم ما می آراید زیبا ببینیم وآنچه را زشت جلوه میدهد گران پنداریم.
1 خدایا، ای آن که گناهکاران از رحمت ِ تو یاری خواهند.
2 ای آن که در ماندگان به یاد کرد احسان ِ تو امان جویند.
1 خدایا، ستایش برای توست به خاطرآن تندرستی که همچنان از آن برخوردارم، وستایش برای توست برای این بیماری که در تنم پدید آورده ای.
2 ای معبوود من ، نمی اند کدام یک از این دو حالت به شکرگزاری سزاوارتر است وستایش در کدام یک از این دو هنگامه شایسته تر،
1 ای آن که از رنج مردم ِ جفا دیده آگاهی.
2 ای آن که برای دانستن حال وروز ایشان، به گواهی ِ گواهان نیاز نداری.
3 ای آن که مدد کاری ات به ستم دیدگان نزدیک،
4 واز ستمگران دور است
1 خدایا، ای سرانجام ِ نیک هر نیاز خواهی.
2 ای آن که توفیق رسیدن به خواسته ها از توست.
3 ای آن که در برابر نعمت هایت عوض نمی خواهی.
4 ای آن که زلال ِ بخشش خود را منّت نهادن نمی آلایی.
5 ای آن که تنها به تو نیازی توان جست و از تو بی نیاز نتوان بود
6 ای آن که همگان به تو روی می آورند و از تو روی بر نمی تابند.
7 ای آن که خواسته های بسیار، گنجینه های نعمتت را تهی نمی گرداند.
8 ای آن که هیچ دستاویزی قانون حکمتت را دگرگون نمی سازد
1 خدایا، سه چیز مرا باز می دارد ازاین که خواسته خود را با تو در میان گذارم، ویک چیز مرا بر آن وا می دارد.
2 فرمانی که داه ای و من در عمل به آن کُندی کرده ام، کاری کهمرا از آن باز داشته ای ومن به انجام دادن ِ آن شتاب ورزیده ام، نعمتی که بهمن ارزانی داشته ای و من در سپاس آن کوتاهی نموده ام، سه چیزی هستند که مرا باز می دارند.
1 ای آنکه یاد تو یاد آورانت را بزرگی دهد، وای آن که سپاس توسپاسگزارانت را رستگار کند، و ای آن که فرمانبرداری ِ تو فرمانبردارانت رارهایی بخشد، بر محمد و خاندانش درود فرست؛ وبا یاد خود، دل های ما را از هر یاد دیگری بپرداز؛ وبا سپاس خود، زبان های ما را از هر سپاس دیگر،و با فرمانبرداری خود، اعضای ما را از فرمان برداری دیگران بازدار.
1 خدایا، اگر اراده کنی که ما را بیامرزی، این آمرزش نتیجه فضل توست، واگر خواست ِ تو کیفر دادن ِ ما باشد، جز این کیفر هم از عدالت توست.
2 بر ما منت گذار ودر کار بخشش خود سخت مگیر.از گناهمان در گذر وما را از عذاب خود رهایی ده که ما را طاقت عدل تو نیست، وبی بخشایش توهیچ یک از ما امید ِنجات نباشد.
1 خدایا، بر محمد وخاندانش درود فرست وما را به سوی توبه ای که پسند ِ توست برگردان، واز پافشاری برآنچه نمی پسندی به دور دار.
2 خدایا، آن جا که به ناچار یا دین ما کاستی می گیرد یا دنیایما، کاستی را در آن قرار ده که زودگذر است و بازگشت ما را به سوی آن که پایدار تراست.
1 خدایا، به تو پناه می برم از شورِ آزمندی، وتندیِ خشم، و چیرگی حسد، و کم طاقتی و ناخرسندی از روزیِ مقدّر، و تندخویی و زیاده روی در لذّت جویی، و پافشاری برباطل،
2 و پیروی هوای نفس، و سرپیچی از راه راست، و فرو رفتن در خواب غفلت، وکوشش ِ بیش از نیاز، و برگزیدن باطل به جای حق، و پافشاری بر گناه، و کوچک نماییِ خطا، وبزرگ نماییِ طاعت.
1 ای آنکه گرهِ کارهای فروبسته به سرانگشتان تو گشوده می شود،وای آن که سختی ِ دشواری ها با تو آسان می گردد، و ای آن که راه گریز به سوی رهایی وآسودگی را از تو باید خواست.
2 سختی ها به قدرت تو به نرمی گرایند وبه لطف تو اسباب کارها فراهم آیند. فرمان ِ الاهی به نیروی تو به انجام رسد، وچیزها، به اراده تو موجود شوند،
1 ستایش برای خداست که به نیروی خود شب و روز را پدید آورد،
2 وبه نیروی خود میان آن دو تفاوت نهاد،
3 وبرای هریک اندازه و زمانی حساب شده قرار داد.
1 ای آنکه شگفتی های بزرگی ِ تو را پایانی نیست، بر محمد وخاندانش درود فرست وما از گمراهی در شناخت عظمت ِ خود بازدار.
2 ای آن که مدّت فرمانروایی تو بی نهایت است، بر محمد وخاندانش درود فرست وما را از بند انتقام خود رهایی بخش.
1 خدایا، با آمرزش وخشنودی خود، از مردم روی زمین یادی کن؛ آنان که پیرو پیامبران بودند وهنگامی که دشمنان، رسالت آن بزرگواران را دروغ پنداشتند، نادیده به راستی ودرستی رسالتِ ایشان گواهی دادند،
2 ودر هر زمان، از دوران آدم تا محمد(صلَّ الله عَلَیه وآله وصلم )چون پیامبرانی فرستادی و راهنمایانی برانگیختی که پیشوایان هدایت بودند، ورهبران ِ اهل پرهیزگاری – که بر همه شان سلام ودورد باد – به سبب حقایق ایمان واز سَرِ شوق به پیامبران رو کردند.
1- خدایا؛ تو درود فرست بر حاملانِ عرش خود که در تسبیح تو سستی نمی کنند، واز تقدیس تو دلزده نمی شوند، واز پرستش تو در نمی مانند، ودر فرمانبرداری تو، به جای کوشش، کوتاهی نمی ورزند، ودر عشق ورزی به تو لحظه ای غفلت نمی کنند .
2- و درود فرست بر اسرافیل، آن فرشته ی صاحب ِ «صور» که چشمبه راه فرمان تو، منتظر است با یک دمیدن، مردگان ِ خفته در گورها را بیدار کند.
1- ستایش برای خداست که بر ما منت نهاد وپیامبر خود، محمد (صلَّ الله عَلَیه وآله وصلم )، را به سوی ما فرستاد، نه به سوی امت های پیشین ومردمانِ گذشته؛ با قدرتی که در هیچ کاری،هر چند بزرگ، در نمانَد وهیچ چیز را، هرچند کوچک، فرو نگذارد .
2- پس ما را واپسین آفریدگان خود قرار داد و بر خدانا باوران گواه گردانید، وبه احسانِ خویش، بر آنان که اندک شمار بودند، فزونی بخشید.
1- ستایش برای خداست؛ آن نخستین ِ بی آغاز وآن واپسین ِ بی انجام .
2- او که دیده های بینندگان از دیدنش فرو مانَد، واندیشه های وصف کنندگان ستودنش نتواند.
3- آفریدگان را به قدرت خود آفرید، وبه خواستِ خویش بر آنان جامه هستی پوشید.
4- آن گاه ایشان را به راهی که می خواست رهسپار کرد، وبه جادّه محبّت خود روان گردانید. آفریدگان نتوانند از حدّی که خدا برایشان مقرّر ساخته است، قدمی واپس بگذارند وقدمی پیش تر نهند.
5- برای هر یک از آنان روزی ای معلوم وبه اندازه قرار داده است؛ آن گونه که هیچ کس نتواند از آن کس که خدا فراوان به او داده، چیزی بکاهد، وبه آن کس که اندک به او بخشیده ،چیزی بیفزاید.