روزها و عصرها وشبها  را شايد به نظاره بنشينم و از لحظه ها سخن بگويم
ولي افسوس كه در اين راه چشمهايم بهانه هاي بي قراري مي گيرند
اشكها جام هاي شيشه اي را طلب دارندتا براي زماني كه تو را دل هواي شوق باشد
حال روزگاري ايست سخت به بهانه يك نوشتن شايد كه يه لحظه رميدن دل
درپشت قابهايي از بغض خسته ،چشم دوخته ام ..
 بهانه يي براي  سلام
چقدر سخت از گذر زمان ليل و نهار ...
گرفتگي دلها ...
شايد كلامم ،بغضم، نشانه از خداحافظي دور باشد...
و لي شايد تن خسته و زخمي ؛ به دعا و  صبر زمان ترميم شود...
در وجودم چراغها سو سو مي زنند كه باز؛ برگرد ...
اين وادي و سرزمين اهل سختي و فتنه ،زخم ، ناله ها و غم هاست اين دل تو است كه بايد صبور باشد
 بازهم روضه صبر بر دل جاري ، شوق و ذوق انتظار تيك تيك ثانيه ها را شمارش ميكنند...



سلام به امام عصر روحي فداه يگانه مهدي دلها