معرفی وبلاگ
بسم الله الرحمن الرحیم خدایا..... یاریم کن نگاهم... در افق این فضای مجازی... جز برای تو....نبیند و انگشتانم ... جز برای تو ... کلیدی را فشار ندهند... *********************** وقتی به علاوه خدا باشی منهای هر چیزی زندگی می کنی. *********************** میلیون ها زن ایرانی در انقلاب سال 1357 با قدرت هر چه تمام تر پا در صحنه نهادند. حضور زنان در به پیروزی رسیدن انقلاب اسلامی چندین شکل داشت. برخی اخبار را گردآوری یا جزوه هایی را توزیع می کردند، بقیه به فعالان سیاسی مورد حمله یا زخمی ها پناه می دادند، بسیاری فعالانه در خیابان ها به راهپیمایی و تظاهرات می پرداختند، برخی تا آن جا پیش رفتند که در سنگر سازی در برابر نیروهای رژیم طاغوت کمک می کردند و حتی تعدادی از آنان اسلحه به دست گرفتند و به مبارزه پرداختند.
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 2009841
تعداد نوشته ها : 4398
تعداد نظرات : 99


 ...
... ...
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

خداوندا! تو را شكر مي‌كنم كه مرا از گمراهي نجات بخشيدي تا بتوانم در راه تو جهاد كنم و اميدوارم كه مورد لطف تو قرار بگيرم.

خداوندا!از تو مي‌خواهم كه توفيق شهادت را نصيبم كني؛ مرگ پرافتخاري كه بارها به آن نزديك شدم. شايد لايق شهادت نباشم زيرا كه شهيد مقامي والا دارد و من فردي گناهكار و خوارم.

اينكبه ياد تو نه براي انتقام، بلكه براي احياي دينم و تداوم انقلابم به جبهه مي‌روم تا جان خود را فدا كنم براي خدا و اسلام، قرآن و خميني و همچنين براي وطن كه وظيفه‌ي هر فرد مسلماني است كه از خاك وطنش دفاع كند.

دسته ها : مناجات نامه
چهارشنبه 1392/12/28

ياالله! مي‌ترسم آن طور كه غلام بايستي در مقابل اربابش اداي وظيفه بكند، نكرده‌باشم كه نكرد‌ام. ترسم از آن است كه نكند بر اثر سنگيني گناهانم نتوانم سبك شوم و به سويت پرواز كنم.

خدايارضايت‌ات را در اين ديدم كه به جبهه بيايم و اگر رضايت تو در شهادت من استمرا ببر و اگر رضاي تو در ماندنم است، مرا نگه‌دار و متوجه‌ام باش! 

دسته ها : مناجات نامه
چهارشنبه 1392/12/28

خدايا! اين انقلاب اسلامي و اين كشور جمهوري اسلامي را از هجوم دشمنان خارجي و توطئه‌چينان داخلي مصون و محفوظ بدار!

پروردگارا!آنهايي كه با رهبر انقلاب و امت اسلامي عهد بسته‌بودند كه به اسلام و برايملت اسلام خدمت نمايند و حال آن كه عهد را شكسته و خيانت كرده‌اند نابودشان بدار.

خداوندا! از تو مي‌خواهم كه راه مرا جز راه خودت و انبياء و امامان قرار ندهي!

خدايا!من يك سپاهي اسلام بودم كه تو شاهد و ناظر بودي كه وابسته به هيچ گروه و حزبي نبودم، اميدوارم گروه‌ها و احزاب از شهدا به نفع خود استفاده نكنند. 

دسته ها : مناجات نامه
چهارشنبه 1392/12/28
غلامى را مى خواستند بفروشند، مشترى براى خردنش آماده بود. غلام با صداى بلند گفت: هركس مى خواهد مرا بخرد شرطى دارد و آن اين است كه هنگام پنج وقت نماز بايد آزاد باشم.نمازم بايد پشت سر پيغمبر خدا باشد، هركه مى خواهد مرا بخرد. بالاخره يك مشترى پيدا شد و او را خريد به شرط اينكه پنج وقت ظهر و عصر و مغرب و عشا و صبح آزاد باشد برود در مسجدالنبى پشت سر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نمازش را بخواند و برگردد.از همان روز كه او را خريد پنج وقت اين غلام مرتب پشت سر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نماز مى خواند. مدتى بدين منوال گذشت. چند روزى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) او را نديد. احوالش را پرسيد، گفتند: يا رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم)! بيمار شده است. فرمود: مى خواهم به عيادتش بروم. با اينكه غلام در اجتماع آن روز كاملا بى ارزش بود، اما رسول خدا باطنش را مى ديد. ظاهرش غلام است، اما حقيقتش از دوستان خداست. رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نزدش تشريف آوردند و كنارش نشست. از او دلجوئى فرمودند. بعد از سه روز احوالش را پرسيد، گفتند، يا رسول الله در حال جان دادن است. حضرت فرمودند: به بالينش برويم. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) تشريف آوردند و آن غلام نيز از دنيا رفت. رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) جنازه اش را به كسى نداد، خود رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بدن غلام را غسل دادند و كفنش كردند و بر او نماز خواندند و دفنش كردند. طورى با او رفتار كرد كه صداى خيلى از مهاجرى و انصار در آمد. سر و صدا كردند. به گوش رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) هم رسيد كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) كارهايى براى اين غلام مى كند كه براى ما نمى كند. اينقدر به اسلام خدمت كرديم، ما كه صف اول هستيم. اما براى يك غلام سياهى چه مى كند. اين آيه شريفه نازل شد و پيامبر بر ايشان تلاوت كردند. يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر او انثى و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عند الله اتقاكم (2) ترجمه: ((اى مردم، ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و در تيره ها و قبيله ها قرار داديم، تا يكديگر را بشناسيد، ولى گرامى ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست.



دسته ها : داستانك
سه شنبه 1392/12/27
مى نويسند سلطانى بر سر سفره خود نشسته غذا مى خورد، مرغى از هوا آمد و ميان سفره نشست و آن مرغ بريان كرده كه جلو سلطان گذارده بودند برداشت و رفت، سلطان متغير شد، با اركان و لشكرش سوار شدند كه آن مرغ را صيد و شكار كنند. دنبال مرغ رفتند تا ميان صحرا رسيدند، يك مرتبه ديدند آن مرغ پشت كوهى رفت، سلطان با وزراء و لشكرش بالاى كوه رفتند و ديدند پشت كوه مردى را به چهار ميخ كشيدند و آن مرغ بر سر آن مرد نشسته و گوشت ها را با منقار و چنگال خود پاره مى كند و به دهان آن مرد مى گذارد تا وقتى كه سير شد، پس برخواست و رفت و منقارش را پر از آب كرد و آورد و در دهان آن مرد ريخت و پرواز كرد و رفت. سلطان با همراهانش بالاى سر آن مرد آمدند و دست و پايش را گشودند و از حالت او پرسيدند؟ گفت: من مرد تاجرى بودم، جمعى از دزدان بر سر من ريختند و مال التجاره و اموال مرا بردند و مرا به اين حالت اينجا بستند، اين مرغ روزى دو مرتبه به همين حالت مى آيد، چيزى براى من مى آورد و مرا سير مى كند و مى رود، پادشاه متنبه شد و ترك سلطنت كرد و رفت در گوشه اى مشغول عبادت شد، از دنيا رفت. شيطان به حضور حضرت موسى (عليه السلام) آمد و گفت: مى خواهى تو را هزار و سه پند بياموزم. فرمود: آنچه كه مى دانى من بيشتر مى دانم، نيازى به پند تو ندارم. جبرئيل امين، نازل شد و عرض كرد: يا موسى خداوند مى فرمايد: هزار پند او فريب است اما سه پند او را بشنو. حضرت موسى به شيطان فرمود: سه پند از هزار و سه پندت را بگو. شيطان گفت: 1 - چنانچه در خاطرت انجام دادن كار نيكى را گذراندى، زود شتاب كن وگرنه تو را پشيمان مى كنم. 2 - اگر با زن بيگانه و نامحرم نشستى، غافل از من مباش! كه تو را به زنا وادار مى كنم. 3 - چون غضب بر تو مستولى شد، جاى خود را عوض كن وگرنه فتنه به پا مى كنم. اكنون كه تو را سه پند دادم تو هم از خدا بخواه تا مورد آمرزش و رحمتش ‍ قرار گيرم. موسى بن عمران خواسته وى را به عرض خداوند رسانيد، ندا رسيد يا موسى! شرط آمرزش شيطان اين است كه برود روى قبر آدم و او را سجده كند. حضرت موسى امر پروردگار را به وى فرمود. شيطان گفت: يا موسى من موقع زنده بودن آدم وى را سجده نكردم، چگونه حالا حاضر مى شوم، خاك قبر او را سجده كنم!؟



دسته ها : داستانك
سه شنبه 1392/12/27
محدث جزائرى در انوار نعمانيه مى فرمايد: در مسافرت دريايى در كشتى نشسته بودم كشتيبان برايم تعريف كرد كه در سفرى يك نفر از مسافرين كشتى براى قضاى حاجت به محل مخصوص كشتى رفت ((در كشتى هاى بادى محل مخصوصى در كنار كشتى براى اين منظور معين نموده اند))، ناگهان موج بزرگى به پايش زد و او را در دريا انداخت. مسافر بى چاره به زير آب فرو رفت و من به شاگردانم كه در شنا مهارت فوق العاده داشتند گفتم: زود خودتان را به او برسانيد و نجاتش دهيد. پس از مدتى يكى از شاگردان او را برگرداند همه خوشحال شديم، رويش ‍ حوله اى انداختيم و به اصطلاح گرمش كرديم.پس از مدتى كه به حال آمد رويش را عقب زديم ديديم همسفر ما نيست بلكه شخص ديگرى است. پرسيديم: تو كيستى؟ گفت: يك هفته قبل در ضمن سفر دريا، كشتى ما غرق شد و قطعه چوبى به دست آوردم و اين چند روز در دريا با آن چوب مى گذراندم تا حال كه از هوش رفتم و ديگر ندانستم چه شد. معلوم گرديد كه آن مسافر اجل حتمى اش رسيده و اين يكى كه يك هفته پيش به دريا افتاده اجلش باقيمانده است و بايد نجات يابد و بايد دانست اجل حتمى و معلق هردو به تقدير خداوند تبارك و تعالى است.



دسته ها : داستانك
سه شنبه 1392/12/27
سيد بحرانى نقل فرموده: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله عليها) و امام حسن و امام حسين (عليه السلام)، شيعيان و دوستان را تا قيامت ياد كردند رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: من نصف اعمالم را به امتم واگذار كردم و على (عليه السلام) هم فرمود: من هم نصف اعمالم را به شيعيانم واگذار كردم و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسين (عليه السلام) عليهم صلوات الله نيز همين را فرمودند: جبرئيل نازل شد و عرض كرد: حق تعالى مى فرمايد: من از شما بيشتر ايشان را دوست دارم همه آنها را مى آمرزم كه تنها راه اميد همين است وگرنه با اين ضعف در برابر مكر شيطان و با اين بى عملى به كجا ميرسيم. سعدى مگر از خرمن اقبال بزرگان / يك خوشه ببخشند كه ما تخم نكشتيم



دسته ها : داستانك
سه شنبه 1392/12/27
شيطان به خدا عرض كرد: من چند فقره بحث و عرض دارم ولى از اظهار او مى ترسم خطاب شد مترس و سؤال كن، عرض كرد: من اعتراف و اقرار دارم بر اينكه خداى من قادر و عالم و حكيم است در افعال خود. او مى دانست قبل از ايجاد من كه چه مى كنم چرا مرا خلق كرد؟ دوم: اين كه چرا مرا امر كردى بر طاعت و عبادت خود و حال آنكه از اطاعت من نفعى به تو نمى رسيد و چيزى بر خدائى تو نمى افزود و از نافرمانى من چيزى از سلطنت و خدائى تو كم نمى شد. سوم: اينكه من ملتزم به طاعت و معرفت شدم چرا مرا امر كردى به سجده آدم؟ چهارم: اين كه چرا مرا به واسطه سجده نكردن لعنت كردى؟ و حال آنكه سالها بندگى كردم و به محض اينكه گفتم: غير تو را سجده نمى كنم به من خشم كردى. پنجم: اينكه چرا مرا در بهشت راه دادى كه آدم را فريب دهم و اغواء كنم. ششم: اينكه عداوت مرا با آدم مى دانستى چرا مرا بر اولادش مسلط گردانيدى؟ هفتم: اينكه چرا تا قيامت مهلت دادى؟ اگر مرا هلاك كرده بودى همه راحت بودند، اين هفت بحث را كرد و يك جواب شنيد: خطاب شد: اى شيطان، مرا حكيم مى دانى؟ شيطان گفت: بله. خداوند فرمود: پس تمام اين بحث هاى تو بى جا است.



دسته ها : داستانك
سه شنبه 1392/12/27
خداوند بهشت را بر چند طايفه حرام كرده است. 1 - شراب خوار. 2 - رباخوار. 3 - غيبت كننده. عده اى كه دور هم مى نشينند، غيبت مؤمنى را مى كنند تمامشان لاشخور هستند و لاشخور را در بهشت راه نمى دهند.جاى لاشخور در لجن زارها و كنار رودخانه هاست.سگ ها دور لاشه جمع مى شوند. اگر مى خواهى جزء لاشخورها نباشى تا در مجلسى كه نشسته اى، اگر كسى اسم مؤمنى را برد، تا خواست عيبى برايش بگويد، زود برخيز و بگريز، تا مى توانى جلويش را بگير. اگر چنانچه جلوى غيبت را گرفتى، خداوند هزار باب شر به رويت مى بندد، اگر جلويش را نگرفتى و كمكش كردى، خدا هم تو را 70 برابر غيبت كننده عذاب مى كند.



دسته ها : داستانك
سه شنبه 1392/12/27
خداوند سه چيز را در سه چيز پنهان كرده: اول: ولى و دوست خودش را در خلق پنهان كرده كه كسى به ديگرى اهانت نكند، به نظر پستى و حقارت به ديگرى ننگرد از ترس اينكه نكند ولى خدا باشد، براى حفظ آبروى همين شخص ولى خودش را پنهان داشته. دوم: خشم و غضب خودش را در گناهان پنهان كرده. بعضى از گناهان است كه موجب سخط و غضب خدا مى شود، اما اين چه گناهى است نمى دانيم.معصوم نفرموده، چرا نفرموده؟ براى اينكه مردم از همه گناهان بترسند، دنبال هيچ گناهى نروند، شايد اين گناه همان گناه باشد. آن گناهى كه موجب غضب و سخط خداست كه آدمى روى نجات را نمى بيند. سوم: عبادت ها، بعضى از عبادت هاست كه اگر از كسى سر زد حتما اهل نجات و رستگارى خواهد بود. نمى دانيم آن عبادت و طاعت چه عبادت و طاعتى است، ذكر نشده و نبايد هم بدانيم. امر نهانى و پنهانى است و يك رمزى است تا ما ميل به همه طاعت ها و عبادتها پيدا كنيم.



دسته ها : داستانك
سه شنبه 1392/12/27
شخصى از حضرت امام رضا (عليه السلام) سؤال كرد: كه آيا پروردگار شما مى تواند آسمان ها و زمين و هر آنچه در ميان است در يك تخم مرغى قرار دهد؟ حضرت فرمود: نعم و فى اصغر من البيضه، قد جعلها فى عينك و هى اقل من البيضه فرمود: بلى در كمتر از تخم مرغى هم قرار مى دهد و الان در چشم هاى تو قرار داده است كه كوچكتر از تخم مرغ است، هرگاه چشم هايت را باز كنى مى بينى آسمان ها و زمين را در صورتيكه نه چشم بزرگ مى شود و نه دنيا كوچك مى شود. پس اگر قدرت خدا به امر محال تعلق نگيرد، قصور و نقصان از جانب قدرت خداوند نيست بلكه عدم قابليت محل است، چنانچه اگر رحمت خدا شامل حال كفار و مشركين نشود و آنها را بهشت نبرد، نقصان از جانب رحمت نيست بلكه به خاطر بى قابليتى آنها است كه رحمت شامل حالشان نمى شود، هرچيزى بايد محلش قابل باشد تا فائده بخشد. وقتى باران از آسمان آمد به يك زمينى مى آيد كه گل و لاله مى رويد و به زمين شوره زار مى آيد، خار و خس مى رويد؛ نه اين است كه در باران نقص باشد بلكه نقص در زمين است كه محلش قابل نيست.



دسته ها : داستانك
سه شنبه 1392/12/27
حواست هست هنوز شهيد مي آورند.... نكند غافل شوي.....خودم را ميگويم..... زشت است بگوند چه كردي بعدما......بگويم گناه...! ميدانم براي همه اين ها دليل مي آوري....و گوشَت ازاين روضه هاپراست....خودم را مي گويم... اما باز هم گوش كن و ببين هنوز شهيد مي آورند... 
دسته ها : دلنوشته ها
سه شنبه 1392/12/27
رسول خدا(صلي الله عليه وآله)با اين كه بعدها با زناني چند ازدواج كرد ولي هرگز خديجه را از ياد نبرد. عايشه مي گويد: هر وقت پيغمبر خدا(صلي الله عليه وآله)ياد خديجه مي افتاد، ملول و گرفته مي شد و براي او آمرزش مي طلبيد. روزي من رشك ورزيدم و گفتم: يا رسول اللّه، خداوند به جاي آن پير زن، زني جوان و زيبا به تو داد. پيغمبر (صلي الله عليه وآله) ناگهان بر آشفت و خشمگينانه دست بر دست من زد و فرمود:خدا شاهد است خديجه زني بود كه چون همه از من رو مي گردانيدند، او به من روي مي كرد و چون همه از من مي گريختند به من محبت و مهرباني مي كردو چون همه دعوت مرا تكذيب مي كردند،به من ايمان مي آورد و مرا تصديق مي كرد. در مشكلات زندگي مرا ياري مي داد و با مال خود كمك مي كرد و غم از دلم مي زدود. همان ،ج43،ص131. حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمود: " وقتي خديجه(عليها السلام) از دنيا رفت، فاطمه كودكي خردسال بود،نزد پدر آمد و گفت:"يا رسول الله اُمي" مادرم كجاست؟ پيامبر(صلي الله عليه وآله) سكوت كرد. جبرئيل نازل شد وگفت: خدايت سلام مي رساند و مي فرمايد:به زهرا بفرما، مادرت در بهشت و در كاخ طلايي كه ستونش از ياقوت سرخ است و اطرافش آسيه و مريم هستند، جاي دارد. المجالس، ص110.
دسته ها : خديجه كبري(ع)
سه شنبه 1392/12/27
خديجه(عليها السلام) در سن 65 سالگي چنانكه گفتيم سن ايشان كمترازاين مقداربوده است. در ماه رمضان سيز الاعلام النبلاء،ج2،ص112،طبق قولي حضرت خديجه در ماه رجب رحلت فرمود.(المصباح،ص566.) سال دهم بعثت در خارج از شعب ابوطالب بحارالانوار،ج9،ص14. جان به جان آفرين تسليم كرد. پيغمبرخدا(صلي الله عليه وآله)شخصاً خديجه(عليها السلام)راغسل داد، حنوط كرد و با همان پارچه اي كه جبرئيل از طرف خداوند عزوجل براي خديجه(عليها السلام)آورده بود،كفن كرد. رسول خدا(صلي الله عليه وآله)شخصاً درون قبر رفت، و سپس خديجه(عليها السلام)را در خاك نهاد و آنگاه سنگ لحد را در جاي خويش استوار ساخت. او بر خديجه(عليها السلام) اشك مي ريخت، دعا مي كرد و برايش آمرزش مي طلبيد.آرامگاه خديجه در گورستان مكه در "حجون" واقعبحارالانوار،ج9،ص14. است. همان،ص21.رحلت خديجه براي پيغمبر مصيبتي بزرگ بود زيرا خديجه ياور پيغمبر خدا بود و به احترام او بسياري به حضرت محمد(صلي الله عليه وآله) احترام مي گذاشتند و از آزار وي خودداري مي كردند.
دسته ها : خديجه كبري(ع)
سه شنبه 1392/12/27
حضرت خديجه(عليها السلام) سه سال قبل از هجرت بيمار شد رياحين الشريعه،ج2،ص77. پيغمبر(صلي الله عليه وآله)به عيادت وي رفت و فرمود: اي خديجه(عليها السلام)، "اما علمت انّ الله قد زوجّني معك في الجنّة" آيا مي داني كه خداوند تو را در بهشت نيز همسر من ساخته است؟! آنگاه از خديجه(عليها السلام) دل جويي و تفقّد كرد او را وعده بهشت داد و درجات عالي بهشت را به شكرانه خدمات او توصيف فرمود.بحارالانوار،ج19،ص20. چون بيماري خديجه شدّت يافت، عرض كرد: يا رسول الله! چند وصيت دارم: من در حق تو كوتاهي كردم، مرا عفو كن. پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: هرگز از تو تقصيري نديدم و نهايت تلاش خود را به كار بردي. در خانه ام بسيار خسته شدي و اموالت را در راه خدا مصرف كردي. عرض كرد يا رسول الله! وصيت دوم من اين است كه مواظب اين دختر باشيد و به فاطمه زهرا(عليها السلام)اشاره كرد. چون او بعد از من يتيم و غريب خواهد شد. پس مبادا كسي از زنان قريش به او آزار برساند. مبادا كسي به صورتش سيلي بزند. مبادا كسي بر او فرياد بكشد. مبادا كسي با او برخورد زننده اي داشته باشد. اما وصيت سوم را شرم مي كنم برايت بگويم. آن را به فاطمه مي كنم تا برايت بازگو كند. سپس فاطمه را فراخواند و به وي فرمود:"نور چشمم! به پدرت رسول الله بگو: مادرم مي گويد: من از قبر در هراسم از تو مي خواهم مرا در لباسي كه هنگام نزول وحي به تن داشتي، كفن كني." پس فاطمه زهرا(عليها السلام)ازاتاق بيرون آمد و مطلب را به پيامبر(صلي الله عليه وآله) عرض كرد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله)آن پيراهن را براي خديجه(عليها السلام)فرستاد واو بسيار خوشحال شد. هنگام وفات حضرت خديجه(عليها السلام)پيامبراكرم(صلي الله عليه وآله)غسل و كفن وي را به عهده گرفت. ناگهان جبرئيل در حالي كه كفن از بهشت همراه داشت نازل شد و عرض كرد: يا رسول الله، خداوند به تو سلام مي رساند و مي فرمايد: "ايشان اموالش را در راه ما صرف كرد و ما سزاوار تريم كه كفنش را به عهده بگريم."شجره طوبي، ج2،ص235پند تاريخ، ج2،ص2
دسته ها : خديجه كبري(ع)
سه شنبه 1392/12/27
در تعداد فرزندان خديجه(عليها السلام)،ميان مورّخان اختلاف است. به گفته مشهور: ثمره ازدواج رسول خدا(صلي الله عليه وآله) و خديجه(عليها السلام)، شش فرزند بود.1- هاشم.2- عبدالله. به اين دو "طاهر" و "طيّب" مي گفتند. بعضي مدعي هستندكه پيامبرازخديجه دو پسر به نام قاسم و عبدالله داشت كه ملقّب به طيّب و طاهر بودند نه اين كه غيراز قاسم و عبدالله فرزنداني به نام طيّب وطاهر باشد. (رياحين الشريعه،ج2،ص267. 3- رقيّه.4- زينب. 5- ام كلثوم.6- فاطمه. رقيّه بزرگترين دخترانش بود و زينب، ام كلثوم و فاطمه به ترتيب پس از رقيّه قرار داشتند.پسران خديجه(عليها السلام)پيش از بعثت پيامبر(صلي الله عليه وآله)بدرود زندگي گفتند. ولي دخترانش، نبوت پيامبر(صلي الله عليه وآله)را درك كردند. فروغ ابديّت ،ج1،ص167.گروهي از محققان معتقدند: قاسم و همه دختران رسول خدا(صلي الله عليه وآله)پس از بعثت به دنيا آمدند و چند روز پس از بعثت پيامبر(صلي الله عليه وآله)به مدينه هجرت كردند. تنقيح المقال،ج3،ص77. 
دسته ها : خديجه كبري(ع)
سه شنبه 1392/12/27
وقتي حضرت خديجه(عليها السلام) دريافت كه سعادتمند شده، هر چه داشت در راه پيشرفت و موقعيت پيغمبر اسلام(صلي الله عليه وآله) انفاق كرد. او تمام اموال خويش را به پيامبر(صلي الله عليه وآله) بخشيد و در راه نشر اسلام به مصرف رساند. تا جايي كه هنگام رحلت پارچه اي براي كفن نداشت. ابن اسحاق جمله اي در شأن خديجه دارد كه گوياي همكاري و صداقت او در پيشبرد اسلام است. او مي گويد: "خديجه ياور صادق و با وفاي پيامبر(صلي الله عليه وآله)بود و مصيب تها در پي رحلت خديجه(عليها السلام) وابو طالب بر پيامبر(صلي الله عليه وآله) سرازير شد." سيره ابن هشام،ج1،ص426. گويا اين دو در برابر هجوم ناملايمات بر پيامبراكرم(صلي الله عليه وآله)،سدي بلند و مستحكم بودند.اين جمله معروف كه اسلام رهين اخلاق پيامبر (صلي الله عليه وآله)، شمشير علي (عليه السلام)، و اموال خديجه است الصحيح في سيرة النبي الاعظم (ص)، علامه سيد جعفر مرتضي عاملي، ج3،ص198. از نهايت همكاري و صداقت خديجه(عليها السلام) پرده بر مي دارد. 
دسته ها : خديجه كبري(ع)
سه شنبه 1392/12/27
دل غريب من از گردش زمانه گرفت

به ياد غربت زهرا شبي بهانه گرفت

شبانه ، بغض گلوگير من كنار بقيع

شكست و ديده ،  ز  دل اشك دانه دانه گرفت

ز پشت پنجره ها ديدگان پُر اشكم

سراغ مدفن پنهان و بي نشانه گرفت

نشان شعله و دود و نواي زهرا را

توان ، هنوز ، زِ ديوار و بام خانه گرفت

مصيبتي است علي را كه پيش چشمانش

عدو اميد دلش را به تازيانه گرفت

چه گفت فاطمه كان گونه با تأثر و غم

علي مراسم تدفين او شبانه گرفت ؟فراق فاطمه را بوتراب باور كرد

شبي كه چوبه ي تابوت را به شانه گرفت

سه شنبه 1392/12/27

خدايا!اگر اين قطره خون من قدمي در جهت پيشبرد اهداف اسلام است پس هرچه زودتر آنرا بستان! مرگم را چنان قرار ده كه كفاره‌ي گناهانم در اين دنيا باشد.

بارخدايا!مرا در جوارت و در زمره‌ي شهداي كربلا و شهداي صدر اسلام قرار ده، و در هنگام شهادت مولايم امام زمان(عج) را بر بالينم برسان.

خدايا!تو خود اين بنده را مي‌شناسي و از درونم اطلاع داري، از تو درخواست دارم با كرمت با اين بنده‌ي حقيرت رفتار كني و شهادت را در راهت نصيبم كني!

دسته ها : مناجات نامه
سه شنبه 1392/12/27

خدايا!تو را به بزرگيت مي‌ستايم و تو را به خاطر همه نعمت بي‌پايان شكرگزاريم، خدايا! چه زباني گوياي لطف و كرم تو براي هدايت بشر است، اين انسان سرگشته ووامانده كه از فطرت خويش بازمانده چه كسي مي‌تواند او را به سوي تو بازگرداند؟

خدايا!تو شاهدي كه اين چندمين بار است كه وصيت مي‌نويسم و عوض مي‌كنم، اميدوارم كه اين بار با اين كه غرق در گناهم، شهادت را نصيبم كني و مرا از اين دنيا كه زنداني بيش نيست، آزاد بفرمايي! ان شاء الله تعالي 

دسته ها : مناجات نامه
سه شنبه 1392/12/27

بارالها!از اين كه توانستم از اين راه به اسلام و مسلمين خدمت كنم خوشحالم و اميدوارم اگر خونم در راهت بر زمين گرم صحراي كربلا ريخته‌شد مرا با شهداي حسين(ع) محشور كني و اميدوارم خدمتم را نسبت به اسلام و مسلمين پذيرا باشي!

انگيزه من و هدفم از رفتن به جبهه ياري پيامبر و ياري ياران حسين(ع) است؛ زيرا جبهه دانشگاه است و حسين(ع) آموزگار. 

دسته ها : مناجات نامه
سه شنبه 1392/12/27

خدايا! گناهانم بي‌شمارند، گناهانم بزرگند اما در برابر درياي خروشان پر از رحمت تو چيزي نيست.

خدايا! اگر آلوده به گناه بودم و هستم مي‌دانم كه شركتم در جهاد باعث شده كه پاك شوم، اگر اين لياقت را پيدا كردم.

خدايا!مرا پيش دوستان شهيدم ببر! خدايا! به خاطر شهادت به جبهه نيامده‌ام بلكه براي رضاي تو آمده‌ام، اگر مي‌خواهي مرا در زمره‌ي شهدا قرار دهي بايد به خانواده‌ام، به پدر و مادرم مخصوصاً به همسرم، صبر و استقامت عنايت فرمايي،تا در اثر اين پشتكار، خونم اثر مثبت در جامعه داشته‌باشد.

خدايا! در اين لحظه‌هاي آخر از تو عاجزانه مي‌خواهم كه در مقابل شهادتم براي پدر و مادرم و بر صبر و پايداري همسرم بيافزايي!

دسته ها : مناجات نامه
سه شنبه 1392/12/27
الهي!اگرچه بسيار گنه‌كارم و سرتاسر وجودم نافرماني توست، اما رحم كن و شهادت را نصيبم فرما؛ شهادتي خالصانه، بدون ريا و مقبول درگاهت، بدان گونه كه جسمخونين باعث امواج روح شود و امام علي(ع) و امام حسين(ع) شفاعتم كنند و امام زمان(عج) مرا جزو غلامان و سربازان خوب به حساب آورد.

بارخدايا!به من سعادتي عطا فرما تا در ميان فرشتگان زمين، يعني مردان مؤمن و الهي، برادران سپاه و ارتش باشم. خدايا! تو كه چنين لطف كردي و اين بنده ذليل به اين سعادت نائل شده، از تو مي‌خواهم كه مرا دست خالي بازنگرداني و از ناخالصي‌هاي بسياري كه در اعمالم بوده است بگذري! لطف كرده مرا جزو اوليائتقرار دهي! توفيق ده تا جانم را در راه تو بدهم و اگر لياقتش را دارم توفيقده تا جانم را در راه تو بدهم و اگر لياقتش را ندارم لااقل توفيق ده تا قسمتي از بدنم را به تو هديه كنم و سرفراز از آزمون تو درآيم.

خدايا!در دنيا از تو يك چيز مي‌خواهم و آن هم شهادت خالصانه في سبيل الله است؛ شهادتي خونين كه در آخرت مايه نجات و خلوصي كه سبب اخلاص شود.

پروردگارا!هر چند كه اين جملات، جسارت است كه به درگاه ذات مقدست، اما بنده كلامي جزاين ندارم. خدايا! اگر مي‌داني كه عاشقت شده‌ام، مرا به سوي خود فراخوان ومرا فرصتي بده تا توفيق تكامل الهي نصيبم شود و لايق شهادت شوم!

خدايا!در اين دنيا سعي كرده‌ام كه در راه تو باشم اما گناه و خطاياي بسياري دارماز عدالت هولناكم. اما چون خودت گفته‌اي نااميدي گناهي بزرگ است ، به لطف تو دل‌خوش‌ام. از تو مي‌خواهم و تو را به ائمه اطهار(ع) قسمت مي‌دهم كه بر من رحم كرده، مرا جزو شهدا قرار دهي و قلم عفو به گناهانم بكشي.

الهي!من خيلي به درگاهت ناليده‌ام و از تو حاجت خواسته‌ام تا مرا به آرزوي نهايي خود يعني شهادت برساني، اما تاكنون هرچه در زدم جواب نشنيدم و اميدوارم كه به‌زودي بشنوم. 

دسته ها : مناجات نامه
سه شنبه 1392/12/27

پروردگارا!تو خود آگاه هستي كه تنها براي تو و اسلام تو در اين راه قدم نهادم و لباسسبز شهادت بر تن كردم و براي اينكه اين جامعه را زمينه‌ساز حكومت مهدي فاطمه(عج) كنيم به‌پا‌خاستيم نه براي مقام و منزلت.

بارالها!تو خود آگاه هستي كه هدفم جز تو كسي نيست و ياري رساندن به امام امت و لبيك به نداي «هل من ناصر ينصرني» زمان است كه حتي نفس كشيدن او براي اسلاماست.

معبودا!حجاب‌هايم را بدر، قفس‌هايم را بشكن، زنجيرهايم را پاره كن تا به‌سوي تو پر بكشم، پرواز بياموزم كه سخت دل‌شكسته‌ام و زنجيرها آزارم مي‌دهند از نورخود روشنايي‌ام بخش تا از ظلمات خارج شوم چگونه سپاست گويم اي تنها سزاوارستايش كه  بي تو عاجزم. 

دسته ها : مناجات نامه
سه شنبه 1392/12/27

اي خداي بزرگ! اي قادر متعال! سپاست مي‌گويم.

ايآفريدگار توانا! از آن‌كه مرا سعادت آن بخشيدي كه در راهت قدم بردارم و براي تو به جهد و تلاش دست بزنم، هزاران بار سپاست مي‌گويم.

ايدانا بخشنده! تو مرا از لجن‌زار ركود و بهشت باد، به نبرد حق عليه باطل هدايت كردي تو مرا توفيق آن دادي كه خويشتن را درك كنم، پي برم كه براي چه مرا آفريدي و آنگاه سعادتم بخشيدي كه از ميان فراوان راه‌هاي موجود در زندگي‌ام راه سرخ شهادت را برگزينم.

 ايخدا! من سپاست مي‌گويم از اين‌كه نور عشقت را در قلب من تاباندي و اين قلبسرد و خاموش را با نور عشق فروزانت، روشن كردي و قلب پرتلاطم مرا با يادت آرامش بخشيدي به درستي كه «الا بذكر الله تطمئن القلوب».

خدايا! با تار و پود وجودم از تو مي‌خواهم كه سعادت شهادت در راهت را به من عطا كني! 

دسته ها : مناجات نامه
سه شنبه 1392/12/27

بارالها!تو مي‌داني كه هدف من چيست و كه راهي ديار حسينيان شده‌ام و اين تويي كه منبع نور و نعمتي، و اين تويي كه بر مبدأ و معاد قدرت داري، پس كمكم كن كه بتوانم از تحمل بار مسئوليتي كه شانه‌ها از به دوش كشيدن آن ناتوان مانده‌اند بربيايم.

خدايا! تو اين بنده حقير ناچيز را كه به درگاهت همچون بيچارگان درمانده روي آورده، بپذير!

خدايا!اگر بناست بميرم كه مردن حق است، مرا شهيد در راه خودت بميران كه شهادت رافخر خود مي‌دانم چرا كه من به حسين(ع) اقتدا كرده‌ام.

آري، چگونه ممكن است انسان پيرو حسين(ع) باشد و عاشق شهادت نباشد.

بارالها! مرا جزو لايقان درگاهت قرار بده و شهادت را نصيبم كن. 

دسته ها : مناجات نامه
سه شنبه 1392/12/27

اي خداي بزرگ! يا غفار! مرا در آن لحظه كه جز تو كسي را ندارم يادم را از اين دنياي پر فريب نجات بخش و به خودت مشغول ساز!

خدايا! قلب مرا در لحظات آخر به نور ايمان منور و از شفاعت اهل بيت(ع) به ويژه حضرت فاطمه(س) و حسين(ع) بهره‌مند كن! 
دسته ها : مناجات نامه
سه شنبه 1392/12/27

بارخدايا! اين قطره خون ناچيز مرا از تن حقير من بپذير و اگر مي‌خواهي با ريختن خون من، اسلام پيروز شود، صدها بار خون خود را به تو هديه مي‌كنم.

خدايا! خجالت مي‌كشم از اين‌كه در روز قيامت سرور شهيدان بدنش پاره‌پاره باشد و من سالم باشم.

بارپروردگارا! از تو مي‌خواهم در هر زمان كه صلاح دانستي شهيد شوم، وقتي مرگ حق است و «كل نفس ذائقه الموت»(تمام نفوس طعم مرگ را خواهند چشيد) و بهترينمردن شهادت در راه خداست. 
دسته ها : مناجات نامه
سه شنبه 1392/12/27
زنى خدمت حضرت فاطمه عليهاالسلام رسيد و گفت :
- مادر ناتوانى دارم كه در مسائل نمازش به مساءله مشكلى برخورد كرده و مرا خدمت شما فرستاد كه سؤ ال كنم .
حضرت فاطمه عليهاالسلام جواب آن مساءله را داد. آن زن همين طور مساءله ديگرى پرسيد تا ده مساءله شد. حضرت همه را پاسخ داد. سپس ‍ آن زن از كثرت سؤ ال خجالت كشيد و عرض كرد:
- اى دختر رسول خدا! ديگر مزاحم نمى شوم .
حضرت فرمود: نگران نباش ! باز هم سؤ ال كن ! با كمال ميل جواب مى دهم ، زيرا اگر كسى اجير شود كه بار سنگينى را بر بام حمل كند و در عوض آن ، مبلغ صد هزار دينار اجرت بگيرد، آيا از حمل بار خسته مى شود؟
زن گفت :
سه شنبه 1392/12/27

حضرت محمد (ص) بسيار مي فرمود :فاطمه پاره تن من است ، كسي كه او را مسرور كند ، مرا مسرور گردانيده و هركس با او بدي كند ، با من بدي نموده است.  انوار البهيه ( شيخ عباس قمي ره ) صفحه 38

سه شنبه 1392/12/27
از حضرت زهرا (عليهاالسلام) روايت است كه حضرت رسول (ص) بر من وارد شد در وقتي كه رختخواب خود را پهن كرده بودم و ميخواستم بخوابم ، حضرت فرمود : اي فاطمه مخواب مگر بعد از آنكه چهار عمل بجا آوري ، ختم قرآن كني ، و پيغمبران را شفيعان خود گرداني ، و مومنين را از خود خوشنود گرداني و حج و عمره بكني. حضرت رسول (ص) اين را فرمود و مشغول نماز شد ، من توقف كردم تا نماز خود را تمام كرد ، گفتم يا رسول الله (ص) امر فرمودي به چهار چيزي كه من قدرت ندارم در اين وقت آنها را بجا آوردم ، آنحضرت (ع) تبسم كرد و فرمود : هرگاه بخواني سوره توحيد ( قل هوالله احد را ) سه مرتبه پس گويا ختم قرآن كردي و هرگاه صلوات بفرستي بر من و پيغمبران پيش از من ما شفيعان تو خواهيم بود در روز قيامت و هرگاه استغفار كني از براي مومنين پس تمامي ايشان از تو خشنود شوند و هرگاه بگويي (( سبحان الله و الحمدلله و لاالاالله و الله اكبر )) پس گويا حج و عمره كرده اي.   منتهي الآمال ( شيخ عباس قمي ره ) جلد 1 صفحه 162
سه شنبه 1392/12/27
روايت شده چون هنگام وفات فاطمه (عليها سلام ) فرا رسيد ، گريه ميكرد ، اميرالمومنين (ع) فرمود : چرا گريه ميكني ؟ گفت : مي گريم براي رنجها و اذيتهايي كه پس از من مي بيني ، اميرالمومنين (ع) فرمود : گريه مكن ، به خدا قسم اين سختيها در راه خداوند براي من كوچك است.  انوارالبهية ( شيخ عباس قمي ره ) صفحه 41
سه شنبه 1392/12/27
در آخرين روزهاى زندگى ، زهراى مرضيه به اسماء ( اسماء از نزديكان حضرت فاطمه عليهاالسلام و از مهاجران حبشه بود وى نخست همسر جعفر بن ابيطالب بود، چون جعفر در جنگ موته شهيد شد ابوبكربن ابى قحافه او را تزويج نمود. ظاهرا در شستشوى حضرت زهرا عليهاالسلام به اميرالمؤ منين عليه السلام كمك مى كرده و شكل تابوتهاى كنونى از پشنهاد او مى باشد. چون در گذشته شايد هنوز هم در بعضى جاها هست ، جنازه را روى چند چوب مى گذاشتند و به سوى مغسل و قبرستان مى بردند. ) دختر عميس ‍ فرمود:اسماء! من اين عمل را زشت مى دانم كه (جنازه را روى چهار چوب مى گذارند و پارچه اى روى جناره زنان مى اندازند، به سوى قبرستان مى برند) زيرا اندام او از زير پارچه نمايان است و هر كسى از حجم و چگونگى او آگاه مى شود.اسماء گفت :من در حبشه چيزى ديدم ، اكنون شكل آن را به تو نشان مى دهم . آنگاه چند شاخه تر خواست . شاخه ها را خم كرد و پارچه اى روى آنها كشيد. به صورت تابوت كنونى درآورد حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود:
سه شنبه 1392/12/27
دعوي چه كني؟ داعيه‌داران همه رفتند
شو بار سفر بند كه ياران همه رفتند...
افسوس كه افسانه‌سرايان همه خفتند
اندوه كه اندوه‌گساران همه رفتند...
يك مرغ گرفتار در اين گلشن ويران
تنها به قفس ماند و هزاران همه رفتند...
ملك‌الشعراي بهار
دسته ها :
سه شنبه 1392/12/27
 به مه ندارد
كه مه دو زلف سيه ندارد
به هيچ وجهت قمر نخوانم
كه هيچ وجه شبه ندارد
بيا و بنشين به كنج چشمم
كه كس در اين گوشه ره ندارد
نكو ستاند دل از حريفان
ولي چه حاصل؟ نگه ندارد
بيا به ملك دل ار تواني
كه ملك دل پادشه ندارد
يكي بگويد به آن ستمگر :
« بهار مسكين گنه ندارد؟»
ملك‌الشعراي بهار
دسته ها :
سه شنبه 1392/12/27
برو كار مي‌كن، مگو چيست كار
كه سرمايهٔ جاوداني است كار
ملك‌الشعراي بهار
دسته ها :
سه شنبه 1392/12/27
يا كه به راه آرم اين صيد دل رميده را
يا به رهت سپارم اين جان به لب رسيده را
يا ز لبت كنم طلب قيمت خون خويشتن
يا به تو واگذارم اين جسم به خون تپيده را
كودك اشك من شود خاك‌نشين ز ناز تو
خاك‌نشين چرا كني كودك نازديده را؟...
ملك‌الشعراي بهار
دسته ها :
سه شنبه 1392/12/27
با شه ايران ز آزادي سخن گفتن خطاست
كار ايران با خداست...
شاه مست و شيخ مست و شحنه مست و مير مست
مملكت رفته ز دست
هر دم از دستان مستان فتنه و غوغا به پاست
كار ايران با خداست
كار پاس كشتي و كشتي‌نشين با ناخداست
كار ايران با خداست...
پادشه خود را مسلمان خواند و سازد تباه
خون جمعي بي‌گناه
اي مسلمانان! در اسلام اين ستمها كي رواست؟
كار ايران با خداست...
ملك‌الشعراي بهار
دسته ها :
سه شنبه 1392/12/27

ما درس صداقت و صفا مي‌خوانيم
آيين محبت و وفا مي‌دانيم
زين بي‌هنران سفله اي دل! مخروش
كآنها همه مي‌روند و ما مي‌مانيم

ملك‌الشعراي بهار

 

دسته ها :
سه شنبه 1392/12/27
افسوس كه صاحب نفسي پيدا نيست
فرياد كه فريادرسي پيدا نيست
بس لابه نموديم و كس آواز نداد
پيداست كه در خانه كسي پيدا نيست
ملك‌الشعراي بهار
دسته ها :
سه شنبه 1392/12/27
شمعيم و دلي مشعله‌افروز و دگر هيچ
شب تا به سحر گريه‌ي جانسوز و دگر هيچ
افسانه بود معني ديدار، كه دادند
در پرده يكي وعده‌ي مرموز و دگر هيچ
خواهي كه شوي باخبر از كشف و كرامات
مردانگي و عشق بياموز و دگر هيچ
زين قوم چه خواهي؟ كه بهين پيشه‌ورانش
گهواره‌تراش‌اند و كفن‌دوز و دگر هيچ
زين مدرسه هرگز مطلب علم كه اينجاست
لوحي سيه و چند بدآموز و دگر هيچ
خواهد بدل عمر، بهار از همه گيتي
ديدار رخ يار دل‌افروز و دگر هيچ
ملك‌الشعراي بهار
دسته ها :
سه شنبه 1392/12/27
من نگويم كه مرا از قفس آزاد كنيد
قفسم برده به باغي و دلم شاد كنيد
فصل گل مي گذرد هم نفسان بهر خدا
بنشينيد به باغي و مرا ياد كنيد
عندليبان گل سوري به چمن كرد ورود
بهر شاد باش قدومش همه فرياد كنيد
ياد از اين مرغ گرفتاركنيد اي مرغان
چو تماشاي گل و لاله و شمشاد كنيد
هر كه دارد ز شما مرغ اسيري به قفس
برده در باغ و ياد منش  آزاد كنيد
آشيان من بيچاره اگر سوخت چه باك
فكر ويران شدن خانه  صياد كنيد
ملك‌الشعراي بهار
دسته ها :
سه شنبه 1392/12/27

خدايا! خودت شاهد باش در قدمي كه به سوي جبهه نور عليه ظلمت نهاده‌ام به غير از اسلام عزيز چيز ديگري در انديشه‌ام وجود ندارد.

پروردگارا!به نعمت شكر كه رهبري چون امام خميني دادي تا ما مسلمانان را به راه حق و عدالت هدايت كرده و ما را از خواب غفلت بيدار كرده است. 

دسته ها : مناجات نامه
دوشنبه 1392/12/26

خداوندا!تو خود شاهدي كه چگونه با فرمان امام امت به سوي جبهه آمدم و تمام مشكلات را تحمل كردم، تا دين تو و انقلاب و اسلام پايدار بماند و با خون خود درخت اسلام را آبياري كردم و هرچه داشتم در راه رضاي تو دادم، باشد كه در روز قيامت در نزد سالار شهيدان حسين‌بن‌علي(ع) روسفيد باشم و بگوييم: اي حسين(ع) ! اگر نبوديم تا در كربلا ياري‌ات كنيم و نداي «هل من ناصرت» را پاسخ گوييم، اكنون به نداي فرزندت روح خدا لبيك گفتيم و خون‌مان را در راه رضاي خدا بر زمين ريختيم. 

 

دسته ها : مناجات نامه
دوشنبه 1392/12/26

پروردگارا!حال كه از همه تعلقات بريده‌ام، از زندان حيات آزادم كن! پروردگارا! عاشقمكردي، بگذار در عشقت بسوزم و در مقابل كارم خواهان پاداشي نيستم. دوست دارم يك عاشق باشم و اين نعمت را تو به من عطا كردي و عاشق شدن، خود نعمتي است. همه‌ي‌مان يك چيز را از تو مي‌خواهيم كه طالب سلامت رهبريم.

پروردگارا! گناهانمان را بريز، آبرويمان را نريز!

خدايا! دوست دارم در لحظه دفنم خندان باشم اگر مورد لطف قرار گرفتم. 

دسته ها : مناجات نامه
دوشنبه 1392/12/26

خدايا!خدايا! اگر هنگام جهاد در راه تو، اگر هنگام ريختن خون خود به عشق تو دستانم قطع شوند، خدايا! اگر در راه اسلام تو كمرم بشكند، خدايا! اگر در راه نام تو گردنم قطع شود. آخر چگونه به درگاهت سرتعظيم فرود آورم و از درگاهت طلب آمرزش كنم.

خدايا!قسم به عزيزترين كسانت، اگر از گناهان من نگذشتي خودم مي‌خواهم كه مرا ببخشند و از گناهانم بگذرند. هميشه از امام امت پشتيباني كنند و بدانند كه راه امام راه اسلام است و اوست كه به ما شرف و انسانيت بخشيد. 

دسته ها : مناجات نامه
دوشنبه 1392/12/26

خدايا! به جبهه نبرد حق عليه باطل آمده‌ام تا جان خود را بفروشم و اميدوارم كه خريدار جان من فقط تو باشي.

خدايا!حالا كه در اين راه گام برداشته‌ام و بار سفر بسته‌ و به سوي تو آمده‌ام. تو را به حق محمد(ص) و آلش سوگند مي‌دهم كه مرا ديگر زنده به خاك و خانه و كاشانه‌ام باز نگردان و دلم مي‌خواهد كه در آخرين لحظه‌هاي زندگيم، بدنم آغشته به خون، در راه تو باشد!

خدايا!تو شاهد باش كه من در اين راه، كوركورانه قدم برنداشته‌ام و از روزي كه تورا به يگانگي شناختم و در قلبم جرقه‌اي از ايمان پديدار شد، از همه چيز گذشتم.

خدايا! اي كاش هزاران جان داشتم تا براي تو و در راه امام خميني كه همان راه اسلام عزيز است مي‌دادم. 

دسته ها : مناجات نامه
دوشنبه 1392/12/26

ايخداوند بزرگ! اي غفار! اي ستار! اي ارحم الراحمين! ما را ببخش به دليل نافرماني‌هايي كه كرديم! ما را ببخش به علت اينكه در اكثر اوقات از تو غافلبوديم و در راهِ هدف، آرمان‌مان را فراموش كرديم!

خداوندا!در حالي به سوي تو مي‌شتابم كه نمي‌دانم آيا اعمالم را قبول و دعاهايم را مستجاب خواهي كرد و ما را از بندگانت قرار خواهي داد يا نه، ولي به كرم و بخشايشت اعتماد دارم و تو خود به بندگانت مژده بخشش و بخشايش داده‌اي. 

دسته ها : مناجات نامه
دوشنبه 1392/12/26

ايپروردگار و اي محبوب و اي معبود من! تو را آنچنان كه هستي و آن گونه كه سزاوار آني ستايش مي‌كنم و تو را شكر مي‌كنم تا نيكبخت شوم و با شهدايي كه در راه رضاي تو و خشنودي تو درِ نيستي را كوفتند هم‌خانه شوم.

الهي! حمد و ثنايم را بپذير و هدايتم فرما و دريچه مغفرت و رحمت را به روي من باز كن. 

دسته ها : مناجات نامه
دوشنبه 1392/12/26

الهي و سيدي! من اقرار مي‌كنم به درگاهت كه بنده‌اي ضعيف و حقير و مسكينم.

خدايا من بالاترين وسيله‌ي تقدم به سوي تو را با خود آورده‌ام و آن جان و وجودم هست.

خدايا! با كرامت و رحمت واسعه‌ات اين وجودم و جانم را  خريداري نما!

پروردگارا!من به سوي جبهه قدم برداشته‌ام تا به اندازه‌ي سهم خودم ديني را از روي دوشم برداشته‌باشم و كمكي هرچند كوچك به اسلام بزرگ و عزيز كرده باشم. 

دسته ها : مناجات نامه
دوشنبه 1392/12/26

پروردگارا! از تو مي‌خواهم كه پيكرم را با خون غسل دهي. معبودا! با زباني پر از گناه مي‌گويم: العفو!

پروردگارا!اين حقير خود را شناخت و دين خود را با شناختي عميق دنبال كرد و نهايتاً در سرزمين جنگجويان اسلام مسكن گزيد. مولاي من! حقير به سوي تو مي‌آيد كه به زندگي دنيا پشت پا زده و با بزرگ‌ترين سرمايه وجود خود يعني جان پاي به نبرد گذاشته و از حريم اسلام تا آخرين قطرات خونم محافظت مي‌كنم.

معبودا! اي سيد و آقايم! به سوي تو رجعتي را آغاز كردم. من را بپذير!

دسته ها : مناجات نامه
دوشنبه 1392/12/26
X