با حضور در خانه، به پدر و مادر دلدارى بدهيد، تقوا و پرهيزگارى را پيشه كنيد.
پي خودت ...
بي خود همه ي آينه ها را ميشكنم !
بيچاره دلم
فكر مي كند با تو
يك آينه فاصله دارد
از دعا براى ظهور امام زمان«عج» يادتان نرود.
ستاره كنار باغچه نشسته بود و موهاي عروسكش را شانه ميزد.
عروسك گفت:
- ستاره جان، موهايم را رو به بالا شانه بزن، آن طوري بيشتر دوست دارم.
اما ستاره موهاي او را به پايين شانه زد و گفت:
- هروقت خواستيم به مهماني برويم، موهايت را رو به بالا شانه مي زنم، حالا كه نمي خواهيم مهماني برويم.
علي، صبح از خواب بيدار شد. از پنجره به بيرون نگاه كرد.خورشيد مي درخشيد. روز خوبي بود. دلش خواست كه به تنهايي يك كار خوب كند.