معرفی وبلاگ
بسم الله الرحمن الرحیم خدایا..... یاریم کن نگاهم... در افق این فضای مجازی... جز برای تو....نبیند و انگشتانم ... جز برای تو ... کلیدی را فشار ندهند... *********************** وقتی به علاوه خدا باشی منهای هر چیزی زندگی می کنی. *********************** میلیون ها زن ایرانی در انقلاب سال 1357 با قدرت هر چه تمام تر پا در صحنه نهادند. حضور زنان در به پیروزی رسیدن انقلاب اسلامی چندین شکل داشت. برخی اخبار را گردآوری یا جزوه هایی را توزیع می کردند، بقیه به فعالان سیاسی مورد حمله یا زخمی ها پناه می دادند، بسیاری فعالانه در خیابان ها به راهپیمایی و تظاهرات می پرداختند، برخی تا آن جا پیش رفتند که در سنگر سازی در برابر نیروهای رژیم طاغوت کمک می کردند و حتی تعدادی از آنان اسلحه به دست گرفتند و به مبارزه پرداختند.
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 2008629
تعداد نوشته ها : 4398
تعداد نظرات : 99


 ...
... ...
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
فاطمه (سلام الله عليها) در خانه يك پيراهن ساده داشت.پدر براي ازدواج او با علي (عليه السلام) يك پيراهن نوبه خانه آورد.فاطمه (سلام الله عليها) به آن نگاه كرد.پارچه نرم و لطيفي داشت.آن را كنار گذاشت تاچند لحظه بعد بپوشد.اتاق فاطمه (سلام الله عليها) نزديك درحياط بود.در زدند.
- چه کسی در می زند؟
- یک نفر در را باز کند.
یکی در را باز کرد.کسی با صدای شکسته اش گفت: من یک زن فقیرم.لباسی ندارم که به تن کنم
فاطمه (سلام الله علیها) وقتی صدای زن فقیر را شنیدگوشه در اتاق را باز کرد. زن فقیر گفت:از خانه رسول خدا یک لباس کهنه می خواهم تا به تن کنم.دل فاطمه ((سلام الله علیها)) به درد آمد.نگاهش اول به پیراهن نو افتاد .بعد به پیراهن ساده ای که در تنش بود. فاطمه (سلام الله علیها) فکر کرد کدامیک را بدهد.پیراهن نو برای عروسیش بود. یاد آیه خداونددر قرآن افتاد که می گفت:هرگز به نیکی نمی رسید مگراین که چیزی را که دوستدارید(به فقیران)ببخشید.فاطمه فوری پیراهن نو را برداشت.پشت دررفت و با مهربانی آن را به زن فقیر داد.زن فقیر خندید.صورتش را به طرف آسمان گرفت و دعا کرد.بعد با خوشحالی زیاد از آنجا رفت وقتی خبر به حضرت محمد (صلوات الله علیه و آله)و حضرت علی (علیه السلام)رسید آنها از کار فاطمه (سلام الله علیها) خوشحال شدند .طولی نکشید که جبرییل –فرشته بزرگ خدا- به خانه حضرت محمد (صلوات الله علیه و آله آمد.خانه بوی بهشت گرفت.او پیراهن سبز و زیبایی جلوی حضرت گذاشت وگفت: ای رسول خدا خداوند به تو سلام رساند و به من فرمان داد که به فاطمه (سلام الله علیها) سلام برسانم و این لباس سبز بهشتی را برای او بیاورم وقتی نگاه فاطمه (سلام الله علیها) به لباس سبز بهشتی افتاد گریست.عطر بهشتی پیراهن خیلی زود همه را به اتاق فاطمه (سلام الله علیها) کشاند
دسته ها : داستانك
دوشنبه 1392/11/28
X