مرحوم قطب الدّين راوندى ، به نقل از حضرت باقرالعلوم عليه السّلام حكايت كند:
شخصى به نام ابو خالد كابلى مدّت زمانى را خدمت گذارى امام سجّاد، حضرت زينالعابدين عليه السّلام نمود و چون به طول انجاميد، جهت ديدار با مادر خويشاز امام سجّاد عليه السّلام اجازه خواست كه راهى شهر شام گردد.
امام عليه السّلام او را مخاطب قرار داد و فرمود: اى ابو خالد! فردا مردى
از اهالى شام - كه معروف و ثروتمند مى باشد - به همراه دخترش كه دچار جنّ
زدگى شده است ، وارد مدينه خواهد شد.
پدر این دختر به دنبال کسى مى گردد که دخترش را معالجه و
درمان نماید؛ پس تو نزد او مى روى و اظهار مى دارى که من دخترت را معالجه
مى کنم و مقدار ده هزار درهم مى گیرم .
چون فرداى آن روز فرا رسید، مرد شامى وارد مدینه شد، ابو خالد کابلى طبق
دستور امام علیه السّلام نزد وى آمد و گفت : چنانچه ده هزار درهم به من
بدهى ، دخترت را معالجه و درمان مى نمایم .
پدر دختر هم قبول کرد و قول داد که چنانچه دخترش خوب و سالم شود آن مقدار پول را بپردازد.
ابو خالد کابلى نزد امام سجّاد علیه السّلام رفته و جریان را براى آن حضرت بازگو کرد.
پس حضرت به او فرمود: مرد شامى بى وفائى مى کند و پول را به تو نمى دهد؛
ولى با این حال ، تو نزد دختر مى روى و گوش چپ او را مى گیرى و مى گوئى :
اى خبیث ! علىّ بن الحسین مى گوید: هر چه زودتر از بدن این دختر خارج شو و
او را رها کن .
ابو خالد کابلى نیز پیام حضرت را به انجام رسانید و سپس دختر از آن حالت
جنّ زدگى نجات یافت و بهبودى کامل خود را بازیافت .
امّا همین که ابو خالد آن ده هزار درهم را مطالبه نمود، مرد شامى بدون پرداخت کمترین پولى او را از منزل خود بیرون کرد.
پس از آن ، ابو خالد نزد امام زین العابدین علیه السّلام بازگشت و جریان را به طور مفصّل براى آن بزرگوار بازگو کرد.
حضرت در پاسخ فرمود: گفته بودم که مرد شامى حیله و نیرنگ دارد و از پرداخت
پول ، امتناع مى ورزد، ولى بدان که دخترش دو مرتبه به همین زودى دچار جنّ
زدگى خواهد شد و پدرش نزد تو مى آید.
پس موقعى که مراجعه کرد به او بگو: چون به عهد خود وفا نکردى ، چنین شده
است ؛ اکنون باید همان آن مبلغ را تحویل علىّ بن الحسین ، زین العابدین
علیه السّلام بده تا او را معالجه و درمان کنم و دیگر آن حالت جنّ زدگى باز
نخواهد گشت .
بنابر این مرد شامى به ناچار، آن مبلغ را تحویل امام سجّاد علیه السّلام
داد؛ و ابو خالد نزد دختر آمد و همان سخن قبل را در گوش چپ دختر بازگو کرد و
افزود: چنانچه برگردى ، تو را به آتش قهر خداوند متعال مى سوزانم .
امام محمّد باقر علیه السّلام افزود: با این روش ، دختر به بهبودى کامل
رسید و نجات یافت و چون با پدرش به سمت شهر شام رفتند، پدرم حضرت زین
العابدین علیه السّلام آن پول ها را تحویل ابو خالد کابلى داد و به او
اجازه داد تا جهت دیدار مادرش راهى شهر شام گردد.(1)
1- الخرائج والجرائح : ج 1، ص 262، ح 7، بحارالا نوار: ج 46، ص 31 ح ، 24.