الهي، چه كنم تا تو را شناسم و خون دل از ديده بپالايم. الهي، كدام درد از اين بيش باشد كه معشوق توانگر بود و عاشق درويش؟ الهي چون آتش فراق داشتي، با آتش دوزخ چه كار داشتي، الهي، با تو آشنا شدم، از خلايق جدا شدم؛ در جهان شيدا شدم، نهان بودم پيدا شدم. الهي، نوازندة غريبان تويي و من غريبم؛ دردم را دوا كن كه تويي طبيبم، اي دليل هر گم گشته...
خدايا، اگر بعضي از ما رزمندگان صفات اخلاقي يك رزمندة واقعي را نداريم و شايستگي اين را نداريم كه بر خود نام «سرباز امام زمان(عج)» را بگذاريم، ولي تو با ديدة بخشش به اعمال ما بنگر، و مبادا به خاطر خطاي ما پيروزي را از ما دريغ داري./
خداوندا، رشته افكار در كدامين سوي بگسترانيم و عنان قلم بر كدامين صفحه رها كنيم؟ سخن از چه بگوييم و ديده بر كدام كران بيفكنيم تا در چهارچوب محدود توانمان درك كنيم شكوه و حكمت عظيم و بيپايان تو را؟/
اي غفارالذنوب، اي ائمة اطهار، اي محمد(ص) و علي(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع) و حسين(ع)، بارها در خانة شما آمدم و شما را شفيع قرار دادم. نميدانم كه قبول كرديد مرا يا نه. اما ميدانم كه اگر شهادت نصيبم شود، شما در خانه را به روي بندة گنهكار روسياه باز كرديد... اي حسين جان، نميتوانم مقدار محبتم را نسبت به شما و اهلبيت روي كاغذ بياورم، اما همين را ميگويم كه دوست دارم بارها جانم را قرباني شما عزيزان كنم./
خداوندا، اگر ندانم كه چه ميخواهم و از درخواست خويش ناآگاه باشم، ت مرا به آنچه خيرم در آن است متوجه گردان كه چنين كاري از هدايت و كفايت تو شگفتآور نيست./