واي از غم بيمادري يه دردِ كه بي درمونه
حتي به فكرشم بودن جون و تن و ميلرزونه
واي از دلِ بيمادرا كه زيرِ خاكِ گلشون
مادر دارا رو ميبينند چقدر ميسوزه دلشون
تا آخر عمر بيمادر ذكرِ مادر رو لبهاشه
خدا كنه كنارمون كسي بيمادر نباشه
اما بدون تو جمع ما غريب ترين بيمادراست
ميدوني اسم اون چيه مهديِ آلِ مصطفاست
قربون اون شالِ عزا، اشكاي دونه دونهات
شما بيا روضه بخون، كه ما بشيم ديونهات
بگو چطور مادرتون، تو كوچه پژمرده شده؟
به پشت در تو آتيشا، چطور لگد خورده شده؟
بگو چطور تو مدينه، خون به دلِ زهرا زدند؟
لحظهي غسلِ تن اون، غم به دلِ مولا زدند؟
بگو چطور به روي ياس، رنگِ غم و نيلي كشيد؟
تو كوچههاي بي كسي، به صورتش سيلي كشيد؟
بگو برامون بدونيم، تو سينهتون چه غصههاست؟
آقا به ما نشون بده كه قبرِ مادرت كجاست؟