مادري دارم كه چشماش پر اشكِ نابه
مادري دارم كه دلها زِ غمش كبابه
مادري دارم كه عالم مثِ اون نديده
مادري دارم عدو غم به رخش كشيده
مادرم از غم دنيا شده زار و خسته
مادرم پشت درِ سوختهي غم نشسته
مادرم ديده علي رو با دو دستِ بسته
مادرم رفت كمكش با پهلوي شكسته
مادر از دست مدينه غصهها چشيده
مادر از ضربِ لگد دردِ زياد كشيده
مادرم تنگِ غروب بود كه پيشِ خدا رفت
نيمه شب غريبونه از پيش بچهها رفت