گريهكناي فاطمه، فاطمه يه پسر داره
كه نيمه شبها تو بقيع، صورت رو خاكا ميزاره
ميگه مادر قربونتم، يه عمريه گريونتم
فداي غصههات بشم، خودم بلا گردونتم
مادر ميدونم يه روزي، به زخم تو نمك زدند
تو كوچههاي مدينه، يه روز تو رو كتك زدند
مادر دلم خيلي خونه، اشك ميريزم دونه دونه
واسه عمو محسن خود، زار ميزنم غريبونه
من ميدونم كه عاقبت، ضرب عدو اثر گذاشت
چي كشيدي اون لحظه كه، تو رو به پشت در گذاشت
كوچه و ميخ و سيلي و فدك برام دردِ همه
چهل تا مردِ جنگي و يه حيدر و يه فاطمه
مادرِ مهربون من، پير شدهي جوون من
كي ميشه من ظهور كنم تا كه بشي مهمون من