تا به كي جان كندن اندر آفتاب؟ اي رنجبر!
ريختن از بهر نان از چهره آب، اي رنجبر!
زين همه خواري كه بيني زآفتاب و خاك و باد
چيست مزدت جز نكوهش با عتاب؟ اي رنجبر!
از حقوق پايمال خويشتن كن پرسشي
چند ميترسي ز هر خان و جناب؟ اي رنجبر!
جمله آنان را كه چون زالو مكندت، خون بريز
وندر آن خون دست و پايي كن خضاب، اي رنجبر!
ديو آز و خودپرستي را بگير و حبس كن
تا شود چهر حقيقت بيحجاب، اي رنجبر!
حاكم شرعي كه بهر رشوه فتوا ميدهد
كه دهد عرض فقيران را جواب؟ اي رنجبر!...
پروين اعتصامي