سن ياريمين قاصدي سن ايلش سنه چاي دميشم(تو قاصد يارم هستي بنشين برايت چاي سفارش داده ام)
خياليني گوندريپ دير بســــكي من آخ واي دميشم (از بس كه من آه و ناله كرده ام خيالش را فرستاده )
آخ گجه لر ياتماميشام من سـنه لاي لاي دميشم (آه كه شبها از غم فراقت نخفته ام و برايت لاي لاي گفته ام)
سن ياتالي من گوزومه اولدوزلاري ساي دميشم(آن دم كه به خواب نازفرو رفته اي بجايت تاسحر ستاره هارا شمرده ام)
هر كس سـنه اوالوز ديه اوزوم سنه آي دميشــم (هر كس به تو ستاره گفته است خودم برايت ماه گفته ام)
سندن سورا حياته من شيرين دسه زاي دميشم(بعد از تو اين زندگي هر قدر هم شيرين باشد در نظرم تلخ خواهد بود)
هر گوزلدن بير گل آليپ ســــن گوزه له پاي دميشم (از هر ماه رخي شاخه گلي گرفته و برايت دسته گلي فرستاده ام)
ســـين گون تك باتماقيوي آي باتانا تاي دميشـم(و غروب خورشيد وار تو را مانند ماه گرفتگي ديده ام چون ماه من بودي)
ايندي يايا قيـش دييرم سابق قيشا ياي دميشم(حال به بهار زمستان خواهم گفت اما قبل ها به زمستان بهار گفته ام)
شهريار