معرفی وبلاگ
بسم الله الرحمن الرحیم خدایا..... یاریم کن نگاهم... در افق این فضای مجازی... جز برای تو....نبیند و انگشتانم ... جز برای تو ... کلیدی را فشار ندهند... *********************** وقتی به علاوه خدا باشی منهای هر چیزی زندگی می کنی. *********************** میلیون ها زن ایرانی در انقلاب سال 1357 با قدرت هر چه تمام تر پا در صحنه نهادند. حضور زنان در به پیروزی رسیدن انقلاب اسلامی چندین شکل داشت. برخی اخبار را گردآوری یا جزوه هایی را توزیع می کردند، بقیه به فعالان سیاسی مورد حمله یا زخمی ها پناه می دادند، بسیاری فعالانه در خیابان ها به راهپیمایی و تظاهرات می پرداختند، برخی تا آن جا پیش رفتند که در سنگر سازی در برابر نیروهای رژیم طاغوت کمک می کردند و حتی تعدادی از آنان اسلحه به دست گرفتند و به مبارزه پرداختند.
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 2010928
تعداد نوشته ها : 4398
تعداد نظرات : 99


 ...
... ...
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
مكان : زرند
آنشب ، شب سختي بود.شب دلتنگي ،خوابش نمي برد.سحررسيده بود و هنوز چشمانش باخواب آشنانشده بودند. دائماً صورت زيبا و نوراني عباس در برابرش مجسّم مي شد....صبح ، اولين حرفي كه به شوهرش زد، اين بود: بچّه م ي ِ طوريش شده ، بايد خبري از عبّاسم بياري ... صفر،من دِق مي كنم ....مادر بود و دلواپسي .چند هفته اي مي شد كه عباس به جبهه رفته بود و خبري از او نداشتند. تا اينكه فرداي آن شبي كه مادر خوابش نمي برد: خبر آوردند كه پيكر پسر عموي عباس را آورده اند.صفر، ه مادر عباس گفته بود، تو درون خانه بمان ، من مي روم ببينم چه خبراست ؟ صفر به طرف بنياد شهيد حركت كرده بود.كوچه ها خلوت بودند. خودش را سريع به بنياد مي رساند.او داخل مي شود تا باناصر، پسر عمويعباس ، وداع كند. وداع آخر. كنار تابوت مي نشيند.روپوش را كنار مي كشد. چهره اش پوشيده است . جسدش غرِ خون .آرام پلاستيك را به كناري مي كشد و به ناگاه خشكش مي زند. سر رابلند مي كند، به اطرافيان نگاهي مي اندازد. و با تمام قوا فرياد مي زند: اين .... كه عبّاس منه . اطرافيان بُهت زده به او مي نگرند.چند نفر او را به كنار مي كشند... او ناصره . گفتيم دنبال خانوادهناصر بِرَن ...و درحالي كه گريه مي كند، دوباره التماس گونه مي گويد:او عباّس منه .او ناصر نيست .گوشه اي مي نشيند.عجب ؟او براي ديدن ناصر آمده بود، امّا پيكرخونين عبّاسش ...
جمعه 1392/12/16
X