همیشه حواستون
باشه با کی " دست " میدید
و گرنه همه چیز رو از " دست" میدید..
دلها همه از مقدم زهرا شاد است
از بهر محمد و خدیجه صلوات
روشن همه جا ز نور این اُولاد است
این مژده ی جانبخش ز سرمد آمد
میلاد یگانه بنت احمد آمد
ای شیعه تو را دهم بشارت امشب
یکدانه گل باغ محمد آمد
بر کوکب آسمان عصمت صلوات
بر فاطمه گوهر نبوت صلوات
بر مادر یازده امام برحق
از صبح ازل تا به قیامت صلوات
عالم زفروغ احمدی لبریز است
از جلوه حیِ سرمدی لبریز است
میلاد بتول است و فضای مکه
از عطر گل محمدی لبریز است
بر عالمیان رحمت بیحد آمد
زیبا گهر رسول امجد آمد
تبریک به شیعیان اهل عالم
چون فاطمه دختر محمد آمد
جبریل به عرش نقش کوثر زده است
طوبی گل تسبیح به پیکر زده است
از خانه ی کوچک محمد امشب
خورشید زمین و آسمان سر زده است
آن شب که فضای مکه نورانی بود
سرتاسر آسمان چراغانی بود
درخانه برترین کریم خلقت
باآمدن فاطمه مهمانی بود
***
باجلوه ای ازوقاروعزت آمد
باجان ودلی پراز محبت آمد
ازعرش یگانه بانوی باغ بهشت
باچادری ازعفاف وعصمت آمد
***
وقتی که زمقدمت بشارت دادند
گلهای امید راطهارت دادند
آن روز زمین وآسمان را زهرا
درمقدم توغسل زیارت دادند
***
درعرش زشادی وشعف همهمه است
بین همه قدسی نفسان زمزمه است
گرچان ودل اهل ولایت شاداست
میلاد امام ومادش فاطمه است
٭٭٭
نــــور دل و دیـدۀ پـیمبر زهـراست
اُم الحَسَنین و کُـفو حــــیدر زهراست
آن خــیر کـثیر را کـه فَــرط کــمال
ایـزد بستود و خواند کوثـر زهراست
٭٭٭
یا فاطمه ای منشاء خـــیر و بــرکات
مــهر تـو بود قـبولی صــوم و صـلات
فـرموده نبـی خـدا گــــــناهش بـخشد
هـر کس کـه بـرای تـو فـرستد صلوات
برای آمدنت گر چه چشم دنیا هست
به خاک پا مگذاری که دیده ی ما هست
اگر چه باز گذشت و نیامدی امروز
دوباره وعده به دل می دهیم، فردا هست
شنیده ایم که هستی و ما نمی بینیم
تو نوری و جلواتت همیشه پیدا هست
برای آن که به زیر قدومت اندازیم
هنوز هم سرِ ناقابلی به تن ها هست
مگو چو قطره ای افتاده ایم از چشمت
میان وسعت قلب تو تا ابد جا هست
برای مرهم زخمش اگر چه فاطمه نیست
ولی هنوز جراحات قلب مولا هست
خدا کند که ببینیم آن دمی را که
مدینه هست و تو هستی و قبر زهرا هست
آهت اگر دامان آدم را بگیرد
آتش تمام اهل عالم را بگیرد
آن روز غیر از دست هایت نیست دستی
که باز هم از لطف دستم را بگیرد
بین غم و شادی اگر که غم، غم توست
قلبم همیشه جانب غم را بگیرد
جز اشک بین چنته ام چیزی ندارم
ای کاش چشمان تو این کم را بگیرد
باید تقاصی را بگیری تا خدا هم
این گونه از قلب تو ماتم را بگیرد
وقتی به یاد مادرت از دیده آید
این آب، حکم آب زمزم را بگیرد
این چشم هایم آمده در فاطمیه
خرجی ایّام محرّم را بگیرد
زهرا، برای زخم پهلو زخم بازو
باید که از دست تو مرهم را بگیرد
***
این روزها زینب دعا دارد خدا کاش
از مادرم این قامت خم را بگیرد
کم می خوریم غصه ی دنیای بی تو را
با اینکه می کشیم نفس های بی تو را
امروز هم بدون تو بر ما گذشت کاش
فکری کنیم غربت فردای بی تو را
شرمنده ایم از اینکه نهادیم روز و شب
بر بستر زمین سر تنهای بی تو را
زخمی که از فراق بر این سینه خورده است
در خود اثر نداد مداوای بی تو را
ما هرچه می کشیم از این بی تو بودن است
با گریه پر کنیم مگر جای بی تو را
جز در میان روضه و هیئت بگو کجا
خرجش کنیم دیدۀ دریای بی تو را
خواندیم از زبان تو ای وای مادرم
آتش زدیم روضه زهرای بی تو را
دلداه باید بود و از دلدار باید خواند
مانند مرغی دور از گلزار باید خواند
از گفتن یکبارِ نام تو هزاران حیف
یعنی تو را تکرار در تکرار باید خواند
یک عمر از درد فراقت شعر باید گفت
از شادی وصلت دو صد طومار باید خواند
تکبیرة الاحرام ما کِی می زند آقا؟
حرف نمازی را که پشت یار باید خواند
این روزها امّا به همراهِ نگاهِ تو
با گریه از احوالِ یک بیمار باید خواند
ما را ببخش آقا، کمی امشب تحمل کن
این روضه ها سخت است پس خونبار باید خواند
یا حرف از سیلی یک نامرد باید زد
یا از جراحاتِ در و دیوار باید خواند
شبی ای کاش چشمم فرش می شد زیر پای تو
و من قربانی چشم تو می گشتم، فدایِ تو
به مژگان می زدم جارو کف کفش تو را امّا
به جنت هم نمی دادم، کفی از خاک پای تو
برای قلب مجروحم کمی تو روضه می خواندی
میان اشک می مردم، به پای روضه های تو
دلم می خواست مثل گل شبی بودی در آغوشم
از این رو می بردم حسرت همیشه بر عبای تو
هوای چشم های من همیشه تا ابد ابری است
که دارم در دلم یاد تو و در سر هوای تو
به یاد نرگس بیمار تو یک عمر بیمارم
ندارد سینه ی زخمی شفا غیر از شفای تو
گرفته کعبه رونق بس که گردیده به گرد تو
صفا حتی صفا را وام دارد از صفای تو
الا ای آخرین منجی، امام جمعه دنیا
همین جمعه بیاید کاش از کعبه صدای تو
خبری می رسد از راه خبر نزدیک است
آب و آیینه بیارید سحر نزدیک است
طبق آیات و روایات رسیده ای قوم
جمعۀ آمدن او به نظر نزدیک است
عاقبت فصل زمستان به سر آید روزی
باز هم گل دهد این باغ ثمر نزدیک است
قطره چون رود شود راه به جایی ببرد
به دعای فرج جمع اثر نزدیک است
با ظهورش حرم فاطمه را می سازیم
بار بر بند برادر که سفر نزدیک است
راه دور دل ما تا به در خیمۀ او
از در خانۀ زهرا چقدر نزدیک است
آه گفتم که در خانه و یادم آمد
غربت مادر و اندوه پدر نزدیک است
گر چه از آتش در سوخته جانم اما
بیشتر روضۀ کوچه به جگر نزدیک است
باز کابوس سراغ پسری آمده است
باز می لرزد و انگار که شر نزدیک است
مادرت را ببر از رهگذر نامردان
کوچه بند آمده از کینه خطر نزدیک است
تا که افتاد زمین زلزله در عرش افتاد
هاتفی گفت: قیامت به نظر نزدیک است
دو قدم رفته نرفته نفسش بند آمد
پسرش گفت بیا، خانه دگر نزدیک است
داغ مادر به جگر می رسد اما انگار
اثر داغ برادر به کمر نزدیک است
دلداه باید بود و از دلدار باید خواند
مانند مرغی دور از گلزار باید خواند
از گفتنِ یکبار نامِ تو هزاران حیف
یعنی تو را تکرار در تکرار باید خواند
یک عمر از دردِ فراقت شعر باید گفت
از شادی وصلت دو صد طومار باید خواند
تکبیره الاحرام ما کِی می زند آقا؟
حرفِ نمازی را که پشتِ یار باید خواند
این روزها امّا به همراهِ نگاهِ تو
با گریه از احوالِ یک بیمار باید خواند
ما را ببخش آقا، کمی امشب تحمل کن
این روضه ها سخت است پس خونبار باید خواند
یا حرف از سیلی یک نامرد باید زد
یا از جراحاتِ در و دیوار باید خواند
آهت اگر دامانِ آدم را بگیرد
آتش تمامِ اهلِ عالم را بگیرد
آنروز، غیر از دست هایت نیست دستی
که باز هم از لطف، دستم را بگیرد
بین غم و شادی اگر که غم، غم توست
قلبم همیشه جانب غم را بگیرد
جز اشک، بِین چنته ام چیزی ندارم
ای کاش، چشمانِ تو این کم را بگیرد
باید تقاصی را بگیری تا خدا هم
اینگونه از قلبِ تو ماتم را بگیرد
وقتی به یاد مادرت از دیده آید
این آب، حکم آب زمزم را بگیرد
چشمان من هم آمده در فاطمیّه
خرجیِّ ایّام محرّم را بگیرد
زهرا برای زخم پهلو، زخم بازو
باید که از دستِ تو مرهم را بگیرد
این روزها زینب دعا دارد؛ خدا کاش
از مادرم این قامت خم را بگیرد
آشفته بود این دل و بیمار هم شدیم
بیمار که شدیم گرفتار هم شدیم
ما برای تو نه که باری نبرده ایم
تازه برای تو همه سربار هم شدیم
ما جای اینکه دلخوشی حضرتت شویم
ماندیم در گناه و دل آزار هم شدیم
آزرده بود از دل ما قلب یوسف و
دست تهی روانه ی بازار هم شدیم
وقتی نمیشناسمت آقا چه فایده
گیرم اگر که دعوت دیدار هم شدیم
ما سنگ بر زلالی آیینه ریختیم
روشن که هیچ بلکه همه تار هم شدیم
وقتِ گناه، ما جلویش در نیامدیم
گاهی برای معصیت ابزار هم شدیم
ما را به حال خویش دمی تو رها مکن
غافل شدیم تا که ز تو خوار هم شدیم
انگار که بدی دلم را ندیده ای
تازه غریق رحمت بسیار هم شدیم
گرچه گناهکار ولی فاطمیه ها
گریان روضه ی در و دیوار هم شدیم
وقتی برای مادر ما گریه می کنید
با درد و آه و شرم و حیا گریه می کنید
کی دیده اشک مادر خود را به کوچه ها
این قصّه را ندیده چرا گریه می کنید؟
زیبا برای مادر ما ضجّه می زنید
خیلی شبیه با شهدا گریه می کنید
مسمار را شنیده ولیکن ندیده اید
امّا چه خوب داغ مرا گریه می کنید
با این حساب مرهم غم های ما شوید
گویی کنار آل عبا گریه می کنید
ما از خدا عطای شما را گرفته ایم
دیگر چرا ز غصّه شما گریه می کنید
عمری به سوگ ماه مدینه نشسته اید
عمری برای کرببلا گریه می کنید
آخر زمان روز فرج میرسد ز راه
از بس شما به سوز و دعا گریه می کنید
تو هم با کوفه هم دستی مدینه
نمک خوردی ولی پستی مدینه
کسی بر بازوی زهرا نمی زد
اگر دستم نمی بستی مدینه
چو می اُفتد به چشمم گاهواره
نفس می گردد از غم پُر شماره
الهی کاش محسن در برم بود
نمی شد قلبم از کین پاره پاره
من بودم باب هل اتی را بستند
امکان رسیدن به خدا را بستند
ای کاش بمیرم که خجالت زده ام
من بودم و دست مرتضی را بستند
***
عمریست رهین منت زهرائیم
مشهور شده به عزت زهرائیم
مُردیم اگر به قبر ما بنویسید
ماپیر غلام حضرت زهرائیم
***
ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم
مامور برای خدمت زهرائیم
روزی که تمام خلق حیران هستند
ما منتظر شفاعت زهرائیم
***
یتیمان جز دو چشم تر ندارند
به غیر از خاک غم بر سر ندارند
چو مادر مرده ها باید فغان کرد
که طفلان علی مادر ندارند
نگاه سرد مردم بود و آتش
صدا بین صدا گم بود و آتش
بجای تسلیت با دسته ی گل
هجوم قوم هیضم بود و آتش
***
گرفتی از مدینه گفتنت را
دریغ از من نمودی دیدنت را
ولی با من بگو ساعت به ساعت
چرا کردی عوض پیراهنت را
***
کمی از غسل زیر پیرهن ماند
کمی از خون خشک بر بدن ماند
کفن را در بغل بگرفت و بو کرد
همان طفلی که آخر بی کفن ماند
عمریست رهین منت زهرائیم / مشهور شده به عزت زهرائیم
مُردیم اگر به قبر ما بنویسید / ماپیر غلام حضرت زهرائیم . . .
*****
کدامین شب از آن شب تیره تر بود / که زهرا حایل دیوار و در بود
شبی کاندر هجوم تیغ بیداد / سرت را سینه زهرا سپر بود . . .
یا فاطمه (س)
***
ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم / مامور برای خدمت زهرائیم
روزی که تمام خلق حیران هستند / ما منتظر شفاعت زهرائیم
نمازهایت را عاشـــــــــقانه بخوان
حتی اگر خسته ای یا حوصله نداری!
قبلش فکر کن چرا داری نماز میخونی؟؟؟
آن وقت کم کم لــــــــذت میبری از کلماتی که تمام عمرداری تکرارشون میکنی
تکرار هیچ چیز جز نمــــــــاز در این دنیا قشنــــــــگ نیست.
هـرگـز نـمـازت را تـرک مـکـن
مـیـلیـون هـا نـفـر زیـر خـاک ،بـزرگ تـریـن آرزویـشـان بـازگـشت بـه دنـیـاست
تـا سجــــــــــده کـنـنـد ...
ولـو یـــــــــک سـجـده !
عـشـــــــق یعنی اشــــــــــک توبه در قنــــــوت
خواندنش با نام غفار الذنـــــــوب
عشـــــــق یعنی چشمها هم در رکـــــــــوع
شرمگین از نام ستــــــار العیوب
عشـــــــق یعنی سر سجود و دل ســـــجود
ذکر یاربــــــــــــــ یاربــــــــــ از عمق وجــــــــــود