امام صادق عليه السلام فرمودند:
مكه سخن گفت به كرامت هاى خداوند تفاخر نمود و گفت : كيست مانند من و حال آنكه خانه خدا روى من بنا شده و مردم از اطراف به جانب من مى آيند، چون مكّه تفاخر نمود وحى شد، كه اى مكّه بجاى خود باش ، نيست فضل خانه كه سبب فضل تو است در جنب فضل كربلا، مگر به مانند سوزنى كه در دريا فرو برند، پس چه اندازه آب از دريا برميدارد،
و اگر خاك كربلا نبود تو را فضيلت نميدادم ، و اگر آن شخص (امام حسين عليه السلام ) كه در آنجا مدفون است نبود نه تو را و نه خانه را خلق مى كردم پس بجاى خود باش و تواضع و خشوع نما، و تكبّر مكن بر كربلا و الّا تو را به جهنّم خواهم انداخت .
متن عربي اين حديث :عن الصّادق عليه السلام انّ ارض الكعبة قال مَن مِثلى و قد بنى بيت اللّه على ظهرى ياتينى النّاس من كل فجّ عميق و جعلت حرم اللّه و امنه ، فاوحى اللّه اليها كفّى و قرّى ما فضل ما فضّلت به فيها اعطيت ارض كربلا الّا بمنزلة الّا برّة غمت فى البحر فحملت من مأ البحر و لولا تربة الحسين عليه السلام ما فضّلتك و لولا ما ضمّنة كربلا لما خلقتك و لا خلقت الذّى افتخرت به فقرىّ و استقرّى و كونى دنيا متواضعا ذليلا مهيمنا غير مستنكف و لا مستكبر لارض كربلا والّا مسخنده و هويت بك فى نار جهنّم .
و قال على بن الحسين عليه السلام اتّخذ اللّه ارض كربلا حرما قبل ان يتّخذ مكّة حرما باربعة عشرين الف عام و انّها تزهر لاهل الجنّة كالكوكب الدّرى (
امام سجّاد عليه السلام فرمودند:
خداوند زمين كربلا را حرم قرار داد 24 هزار سال قبل از آنكه مكّه را حرم قرار دهد، و آن زمين ميدرخشد براى مردم بهشت مانند ستاره درخشان .
و عن ابى جعفر عليه السلام قال خلق اللّه كربلا قبل ان يخلق الكعبة باربعة عشرين الف عامٍ و قدّسها و بارك عليها فما زالت قبل ان يخلق اللّه الخلق مقدّسة و مباركة و لاتزال كذلك و جعلها اللّه افضل الارض فى الجنّة .
و امام باقر عليه السلام مى فرمايد: خداوند كربلا را خلق كرد 24 هزار سال قبل از آنكه كعبه را خلق نمايد و آن زمين را مقدس نمود و بركت داد و قبل از آن خلق ننموده بود مقدّسى و مباركى مانند آن زمين و خداوند زمين كربلا را در بهشت افضل زمينها قرار داده است .
بانيِ بناي توحيد و يگانه پرستي، حضرت ابراهيم خليل الرّحمان عليه السلام در معرفي پروردگار جهانيان مي فرمايد:
الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ آن كس كه مرا آفريده و همو راهنماييم مىكند
وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ و آن كس كه او به من خوراك مىدهد و سيرابم مىگرداند
وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ و چون بيمار شوم او مرا درمان مىبخشد
وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ و آن كس كه مرا مىميراند و سپس زندهام مىگرداند
وَالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ و آن كس كه اميد دارم روز پاداش، گناهم را بر من ببخشايد
حضرت ابراهيم عليه السلام در نهايت ادب، خلقت، هدايت، مرگ و حيات و حتي سير كردن، سيراب كردن و شفا دادن را نيز كار خدا مي داند. در نگاه او، آب، غذا، و دارو وسيله است و نمي تواند مستقلا منشا اثر باشد.
زيبايي كلام حضرتش وقتي دو چندان مي شود كه بيماري را كه نقص و شرّ است و به امور عدمي بر مي گردد، به خودش نسبت مي دهد و مي گويد:
وَ إِذَا مَرِضْتُ (چون بيمار شوم) و نمي گويد:
وَ إِذَا أمرَِضَني (و چون بيمارم كرد)
در مقابل شيطان خبيث و ملعون وقتي از درگاه پروردگار رانده شد، اغوا و گمراه كردن را به خدا نسبت مي دهد:
قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ
پروردگارا، به سبب آنكه مرا گمراه ساختى، من [هم گناهانشان را] در زمين برايشان مىآرايم و همه را گمراه خواهم ساخت.
تذكر به خودم: در گفتار و كردارم چقدر ادب توحيدي را رعايت مي كنم؟ جملاتي مثل
- خدا بد نده
- خدا براي هيچكس اين روزها رو نياره
- چرا دادي كه حالا بخواي بگيري
- چرا من؟
- اين چه بلايي بود كه نازل كردي؟
و امثال اين جملات كه گاه از سر جهل و ناداني به زبان مياريم و خدايي را كه منشا و مبدا هرگونه خير و نيكي است اينگونه خطاب مي كنيم، با تعاليم توحيدي حضرت ابراهيم عليه السلام و پيامبر اكرم صلوات الله عليه هم خواني دارد؟!
مي خواهم به ناكجا آباد بروم
در به در دنبال انسانيت بگردم
التماسش كنم برگرد
حتي اگر جان مرا طلب كند
رفتم رسيدم پيدايش كردم
روبه رويش زانو ميزنم
نگاهم ميكند از نگاهش جان ميگيرم
بر ميخيزم و او فقط نگاهم ميكند
مي گويمش برگرد... مرگ زمين نزديك است
مرا به دنبال خود ميبرد...
نه ... باور نمي كنم شيطان سجده ميكند
پشت سرم را ميبينم
زمين احتياجي به شيطان ندارد...
صداي اذان صبح مي آيد
خوشحالم خواب خواب خوبي بود...
انگار ظهور نزديك است...
به نام خدا ، من مي خواهم در آينده شهيد بشوم براي اين كه...
معلم كه خنده اش گرفته بود ،پريد وسط حرف علي و گفت:
ببين علي جان! موضوع انشاء اين بود كه «در آينده مي خواهيد چه كاره بشين.»
بايد در مورد يه شغل يا يه كار توضيح مي دادي. مثلاً ، پدر خودت چه كاره است؟
آقا اجازه ... شهيد !