يكىاز نكات اساسى كه زمينه اى براى عمل بـه احكام است, شناخت جـايگاه هر چيز در نظام هستـى است. البـتـه در نظامى كه خداوند متـعال در جاى جاى آن ديده مى شود و ارتـبـاط اشيإ و اعمال بـا خداوند بسيار مشهود است و با درك اين ارتباط و حضور, بسيارى از مشكلات زندگى بشر حل مى شود.
((حقّ))، بـه عنوان زیبـاترین و پـسندیده ترین واژه آفرینش در تمامى ادیان و جوامع بشرى مورد تـوجه قرار گرفتـه است و حقوق و اداى آنها فراتـر از زمانها و مکانها و اشخـاص و ادیان است. در واقع هر فردى از هر طبقه اجتماعى و از هر دین و ملیت, نسبت بـه اداى حقوق دیگران حساسیت نشان مى دهد و این مطلب, حق و حـقوق را فرازمانى و فرامکانى مى کند.
برخى از اندیشه گران و حکیمان بر این باورند که حجاب، حق الله است و در این باره می گویند :
«حرمت زن نه اختصاص بـه خود زن دارد, نه مال شوهر و نه ویژه بـرادر و فرزندانش مى بـاشـد. همه اینها اگر رضایت بـدهند, قرآن راضى نخواهد بـود, چـون حرمت زن و حیثـیت زن بـه عنوان حق الله مطرح است. لذا کسى حق ندارد بـگوید من بـه نداشتـن حجـاب رضایت دادم. از اینکه قـرآن کـریم مى گـوید : هر گـروهى, اگـر راضـى هم باشند, شما حد الهى را در برابر آلودگى اجرا کنید, معلوم مى شود عصمت زن حق الله است.» (١)
پرواضح است آدمى نمى تواند حقوق الهى را کاملا ادا کند ولى بـا انجـام بـرخى کارها مى تـوان رضایت الهى را بـه دست آورد. حـضرت رسول(ص)مى فرماید :
«ان حقوق الله جل ثنائه اعظم من ان یقوم بها العبـاد و ان نعم الله اکثـر من ان یحـصیها (٢)؛ حـقوق خـداوند متعال بـزرگتـر از آن است که تـوسط بـندگان ادا شود و نعمتـهاى خداوند بیشتر از آن است که به شمارش آید.»
و حضرت على(ع)مى فرماید :
«لکنه سـبـحـانه جـعـل حـقه عـلى العـبـاد ان یطیعوه (٣)؛ ولى خداوند متـعال بـر بـندگان حقى قرار داده و آن این است که او را اطاعت کنند.»
اگر چه حق خدا بـزرگ است و قابـل ادا نیست ولى اداى وظایف و اطاعت از خداوند متـعال بـه نوعى اداى حق محسوب مى شود. حجاب که امر خدا است و شارع مقدس بـه عنوان یکى از احـکام ضرورى دین آن را واجب کرده است, بـاید حفظ شود. حفظ این واجـب الهى اطاعت از او است و اطاعت از او حـقى است که بـر بـندگان نهاده است. و هر انسان باورمندى باید تعبدا و نه فقط به خاطر مصالح عمومى و ... این حد و حق الهى را ادا کند.
پس حکمت حجاب, سنجش میزان عبودیت و اطاعت بندگان است. بانوان با حفظ حجاب میتوانند اطاعت را, که روح و پیام اصلى عبادات بشر اسـت, اثـبـات کنند و در زمره اطاعـت کنندگان الهى قـرار گیرند.
دراین باره به برخی از اصول و پایههای عفاف و حجاب اشاره میکنیم باشد که بتوانیم درگسترش فرهنگ خدای زیستن انجام وظیفه کرده باشیم
شناسایی ماهیت هر پدیدهای (با توجه به اصول و پایههای آن) در ژرفنگری مؤثر است. هر فرآیندی دارای اصول و مبانیای است که موجب استواری آن در برابر تندباد شبهها و یورشها میشود و عفاف از این فرآیند مستثنا نیست.
در یک نگاه کلی اصول زیر را میتوان به عنوان پایههای اساسی در فرهنگ عفاف و حجاب برشمرد:
أ) حجاب و به طریق اَوْلی عفاف (که مقدمه حجاب است) از مصادیق حق اللّه به شمار میرود و ادای این حق از واجبات است. باید به زن توجه داد که حجاب تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید از حق خودم صرف نظر کردم. حق همسر او هم نیست تا بگوید من راضیام، بلکه حقی است الهی، از اینرو اگر زن همسرداری آلوده شد، اگر خودش و شوهرش راضی باشند، پرونده مختومه نمیشود بلکه باید اجرای حد شود و کیفر گردد، زیرا به حق اللّه تجاوز شده است.
در رساله حقوق امام سجاد(ع) حق خدا بر بندگانش با تعبیر «و اکبر حقوق اللّه علیک ...» آورده شده، ادای حق خدا اصل حقوق شناخته شده که دیگر موارد از آن جدا میشود.
ب) عفاف و حجاب، حق نفس انسان بر او هم هست، پیش از آنکه تکلیفی شرعی و اجتماعی باشد. این مطلب را از رساله حقوق امام سجاد(ع) نیز میتوان برداشت کرد: «و اما حق نفسک علیک فإن تستوفیها فی طاعة اللّه؛ حق نفست بر تو این است که آن را تمام در راه طاعت خداوند قرار دهی.»
قرار دادن نفس ـ با تمام شئون آن ـ برای پیروی از خدا به جز در سایه عفاف و نیرویی درونی که انسان را از گناه و حرام دور کند، حاصل نخواهد شد. میتوان از سخن معصوم این نتیجه را گرفت که حق نفس انسان بر او حرکت براساس عفاف و حیا در زندگی است.
پ) پدیده حجاب تنها یک پوشش نیست بلکه نماد باورها و گرایشهای افراد است، حتی گاه نمادی برای معرفی ملیت و فرهنگ بومی میباشد. پس میتوان گفت حجاب، ثمره حیا و عفاف، افزون بر حفظ تن و روان فرد، نماد هویت دینی و ملی است.
ت) حجاب مانع حضور اجتماعی زنان نمیشود بلکه حکم حجاب و طرح آن در موارد متعددی در قرآن کریم نوعی امضای حضور اجتماعی زن است زیرا اگر بنا باشد زنان در خانه بنشینند و با نامحرم روبهرو نشوند، نیازی به حکم حجاب نخواهد بود.
ث) حجاب و عفاف موجب خودارزشمندی افراد و در نتیجه استواری شخصیت آنان میگردد و سطح عزت نفس را بالا میبرد؛ البته در صورتی که برای این رفتار، دلایل محکمی آورده شود و آگاهانه گزینش گردد.
ج) عفاف و در پی آن حجاب براساس روایات مانع افسردگی و فرسودگی روحی و روانی میشود. حضرت علی(ع) فرمود: «... و ثمرتها قلة الاحزان؛ ثمره و محصول عفاف کم شدن اندوهها است.» بنابراین افراد عفیف دارای نشاط خواهند بود. شاید این نشاط (که امری درونی و باطنی است و نمود ظاهری آن به صورت لبخند و تبسم دیده میشود) به علت پاکی درونی یعنی عفاف باشد.
(1) آیت الـلـه جـوادى آملـى, زن در آینه جـلال و جـمال, ص۴٢۵
(2) علامه محمدباقر مجلسى, بحارالانوار, ج٧٧, ص٧۶
(3) نهج البلاغه, خ٢١۴