فرياد مي زنم ،
من چهره ام گرفته !
من قايقم نشسته به خشكي !
مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست ،
يك دست بي صداست ،
من ، دست من كمك ز دست شما مي كند طلب،
فرياد من شكسته اگر در گلو ، وگر
فرياد من رسا ،
من از براي راه خلاص خود و شما،
فرياد مي زنم
، فرياد مي زنم!!
نيما يوشيج