زندگي يعني چه؟ يعني آرزو كم داشتن
چون قناعت پيشگان روح مكرم داشتن
جامهي زيبا بر اندام شرف آراستن
غير لفظ آدمي معناي آدم داشتن
قطره ي اشكي به شبهاي عبادت ريختن
بر نگين گونه ها الماس شبنم داشتن
نيمشب ها گردشي مستانه در باغ نياز
پاكي عيسي گزيدن عطر مريم داشتن
با صفاي دل ستردن اشك بي تاب يتيم
در مقام كعبه چشمي هم به زمزم داشتن
تا برآيد عطر مستي از دل جام نشاط
در گلاب شادماني شربت غم داشتن
مهتر رمز بزرگي در بشر داني كه چيست
مردم محتاج را بر خود مقدم داشتن
مهلت ما اندك است وعمر ما بسيار نيست
در چنين فرصت مرا با زندگي پيكار نيست
سهم ما چون دامني گل نيست در گلزار عمر
يار بسيار است اما مهلت ديدار نيست
آب و رنگ زندگي زيباست در قصر خيال
جلوه اين نقش جز بر پرده ي پندار نيست
با نسيم عشق باغ زندگي را تازه دار
ورنه كار روزگار كهنه جز تكرار نيست