از آسمان شبت يك ستاره مي خواهم
براي درد دلم راه چاره مي خواهم
ميان خمره ي چشمت شراب نوشيدم
از آن شراب نداري؟... دوباره مي خواهم
سر دو ابروی تو این دلم مردد شد
برای این دو دلی استخاره می خواهم
اگر که گوشه کنار دل شما جا هست
فقط کمی ز دلت را اجاره می خواهم
ببین که بار گناهم خمیده ام کرده
برای آدمیت یک اشاره می خواهم
میان راه زیارت مرا بکش آقا
به خاطرت سفر نیمه کاره می خواهم
دوباره قصه ی این ماجرای تکراری
دوباره قصه ی شاه و گدای تکراری
به لطف مظهر غربت دلم کجا رفته؟
کنار پنجره فولاد ٬خسته وا رفته
دلم به شوق زیارت هزار تکٌه شده
به صحن های حریمت جدا جدا رفته
کنار پنجره فولاد و موج بیماران
و یاد طفل مریضی که در کما رفته
و این دلی که به شوق زیارت ارباب
از این مسیر خدایی به کربلا رفته
شب زیارتی انگار مثل "ابن شبیب"
دلم شبیه سری روی نیزه ها رفته
دوباره روضه ی "الشمر"...خنجر کهنه
که روضه خواندن ما به امام رضا رفته...